دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بازارهای سنتی مشابه را, متفاوت ببینید


بازارهای سنتی مشابه را, متفاوت ببینید

ایرج راد, انتخاب مقصد سفر را متاثر از سن و سال افراد می داند

من در تهران به دنیا آمده‌ام در بخش ۵، یعنی در خیابان ولیعصر کنونی و امیریه سابق، درست پایین‌تر از خیابان منیریه و چهارراهی به نام معزالسلطان، در کوچه جواهری. آنجا منزل مادربزرگم بود که ما هم آنجا اقامت داشتیم.

تا حدود پنج سالگی در همان منطقه بودم. بعدها پدرم خانه‌ای در جای دیگر خرید، ولی این کار موجب نشد محله کودکی‌ام را فراموش کنم؛ چرا که تا ده سالگی بیشتر وقتم را در تابستان‌ها یا ایام تعطیل دوباره به همان خیابان می‌رفتم و در همان کوچه‌ها با بچه‌ها بازی می‌کردم. این رفت و آمدها به آن محله قدیمی تا زمانی ادامه داشت که مادربزرگم هم نقل مکان کرد و نزدیک ما ساکن شد. از آن روزگار گذشت تا همین یکی دو سال پیش که یک بار برای زنده‌کردن خاطراتم دوباره به آنجا رفتم، ولی دیدم همه چیز تغییر کرده است. تا حدی که دیگر نمی‌توانم به کسی سفارش کنم که به این محله قدیمی برود و از آن دیدن کند. درست است که کوچه هنوز هم همان کوچه است، ولی آپارتمان‌های کوچولوی بی‌شناسنامه الان کجا و آن خانه قدیمی مادربزرگم که یک راهروی باریک حدود ۱۵‌ متری داشت با یک حیاط بزرگ و ۳۰ پله‌ای که به آن پاشیر می‌گفتند و به سمت پایین می‌رفت تا از آن شیر قدیمی در آب انبار آب بیاورند... بگذریم.

ما آن زمان بسیار زیاد به بازار می‌رفتیم، بنابراین بازار را خوب می‌شناختم. البته در‌کودکی‌‌ نگاه هنری به بازار نداشتم و جذابیت بازار بیشتر به خاطر بوی بازار، انواع اجناس و... بود. ولی در بزرگی‌همین بازار را بارها و بارها دیدم و برداشت‌های جدیدی از بافت‌های قدیمی و حتی مردمانش داشتم. که پیشنهاد می‌کنم برای دیدن بازار و لذت‌بردن از معماری آن کسانی که وقتش را دارند به بازار بروند.

آن زمان یک سینما در چهارراه معزالسلطان قرار داشت که نام آن سینما فلور بود. ما با هر ضرب و زوری که می‌شد، یکی از بزرگ‌ترها را راضی می‌کردیم که به آن سینما برویم و فیلم ببینیم و بعد مدت‌ها درباره‌اش صحبت کنیم.

بخوبی یادم است کافه شهرداری نیز در همین پارک شهر قرار داشت که با انواع زیادی از سرسره و اسباب بازی و چرخ و فلک و... بچه‌ها را به سمت خود جذب می‌کرد.

یکی دیگر از صحنه‌های به یادماندنی از تهران قدیم، میدان راه‌آهن بود که چون مسافران زیادی نیز به اینجا می‌آمدند، مردم به تماشای آنها می‌ایستادند.

از تهران و جذابیت‌های دیدنی‌اش که بگذریم، من سفر را بسیار دوست دارم و نقاط مختلفی از کشور را دیده‌ام و مسلما بسیاری از سفرهایم به خاطر اجرای نمایش‌های گوناگون بوده است. هر جای ایران زیبایی خاص خودش را دارد. هر نقطه‌ای از آن در نوع خود کاملا منحصر به فرد است، حتی در تمام دنیا. برای جذابیت گردشگری کشورم همین بس که در هر زمان از سال، نقاط کشورم به لحاظ گوناگونی آب و هوا حتی تا ۳۰ درجه سانتی‌گراد با یکدیگر تفاوت دارد و شما در سرمای شهرتان می‌توانید به گرم ترین نقطه کشور بروید و برعکس. و این بسیار عجیب است.

جذابیت‌های طبیعی بسیار زیادی نیز در کشور ما وجود دارد. هرچند آثار تاریخی و موزه‌ها نیز جایگاه خاص خود را دارد و نمی‌توان به راحتی از آنها چشم پوشید. من باور دارم که رفتن به این نقاط هم در روحیات و هم در زندگی ما بسیار تاثیر می‌گذارد.

از سفرهای کاری که بگذریم، در سفرهای شخصی‌ام مثل خیلی از تهرانی‌های دیگر معمولا به سمت شمال کشور ‌می‌روم؛ شاید به دلیل نزدیکی مسافت، شاید به دلیل جمع‌شدن جنگل، دریا، ‌دیدنی‌های زیبا و... البته لذت‌بردن از کوه و جنگل و دریا موجب نشده است کویر و زیبایی‌های آن را فراموش کنم. کویر هم جایگاه خودش را دارد. بخصوص از این‌نظر که هنوز معماری قدیم در بسیاری از نقاط کویری کشورمان بر جای خود باقی‌مانده است. ساختمان‌های قدیمی پابرجا، آسمان کویر، ستاره‌های کویر، افق دید کویر ‌همه جایگاه ویژه خود را دارد و غیرقابل توصیف در جهات مختلف است.‌کمتر برایم پیش می‌آید دل به دریا بزنم و بدون هیچ برنامه‌ریزی هر طرف که دلم بخواهد، بروم. همیشه به خاطر کارم مجبور بودم سفرهای برنامه‌ریزی‌شده داشته باشم.

البته گاهی این برنامه‌ریزی‌ها مربوط به یک یا دو روز قبل از سفر می‌شود و برای انتخاب محل سفرم ملاک‌های خاص خود را دارم. به این نتیجه رسیده‌ام انسان در هر سنی به چیزهای خاصی گرایش دارد و همواره به یک شکل نیست. در سن جوانی و نوجوانی نگاه افراد فرق می‌کند، بنابراین انتخاب محل سفرشان نیز متاثر از آن است. هر چقدر سن بالاتر می‌رود، این ویژگی‌ها خاص‌تر و منحصربه فردتر می‌شود. اگر من بخواهم در مجموع از سفرهایم برایتان بگویم، هم مکان‌های عمومی را بسیار دیده‌ام و هم آثار تاریخی و موزه‌ها و محله‌ها را، خصوصا از آن نظر که معماری خاص خود را دارد، یا جاهایی که مردمانش فرهنگ‌های خاص خود را دارند؛ مثلا غذای محلی یا مهمان‌نوازی‌های متفاوتی دارند و...

نگاه‌کردن بازار شهرهای مختلف نیز برایم جالب است. شاید در یک نگاه ساده همه بازارها یک جور باشد، ولی در واقع، متفاوت از یکدیگرند. خصوصا به دلیل نوع جنسی که در آنها فروخته می‌شود.

اگرچه این روزها اجناس خاص شهرها و روستاها را در هر جایی می‌توان پیدا کرد ولی در کل بازارهای سنتی شهرستان‌ها، کالاهای فرهنگی مربوط به محل زندگی خود را عرضه می‌کنند. همین مساله جذابیت خاصی دارد و انگیزه خرید افراد را برای تهیه هدیه و کالاهای مورد نیاز افزایش می‌دهد. به هر حال اگر انسان دید زیبابین داشته باشد، همه جای ایران از بازار تا ایستگاه‌های مترو و پارک‌ها ارزش دیدن دارد و می‌توانیم یک روزمان را با این دیدنی‌ها به یادماندنی‌تر کنیم.