چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ صد ساله روحانیت


تاریخ صد ساله روحانیت

حوزه در اصطلاح شیعه به معنی مركز علوم دینی یا به عبارت دیگر مركز بررسی و پژوهش در فقه, اصول, حدیث و امور مربوط به تربیت مجتهد و مبلّغ در زمینهٔ شریعت اسلام می باشد مهمترین حوزه های علمیه ایران در قم و پس از آن در شهرهای مشهد, تهران, اصفهان و قرار دارد

حوزه‌های علمیهٔ شیعه در طول تاریخ پربار خویش جایگاه علمی و عملی رفیعی كسب نموده و در جای‌جای عرصهٔ تاریخ نقش حیاتی خود را نشان داده است؛ اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران كه به رهبری روحانیون به پیروزی رسید توجه علمای تاریخ و جامعه‌شناسی و سیاست را به شناخت این نهاد دینی و به‌ویژه تحولات یكصدسالهٔ اخیر آن معطوف داشته است. بنابراین بررسی و شناخت حوزه‌های علمیه در ایران معاصر كلید فهم بسیاری از وقایع و رویدادهای تاریخی قرن اخیر است و به‌ویژه در تحلیل تئوریهای انقلاب اسلامی ضروری می‌باشد.

حوزه علمیه ایران مركز اصلی رویارویی و مقابله با شبیخون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی غرب علیه ایران است. حوزه با یاری علمای همراه و همگام با مردم، مبارزات مردمی را در مقابل نفوذ سیاسی كشورهایی چون انگلستان، روسیه و امریكا رهبری كرد. مواضع ضداستعماری حوزه نه فقط در چارچوب تئوری، بلكه با عمل نیز همراه گردید كه منجر به سرنگونی نظام شاهنشاهی و تشكیل حكومت اسلامی شد.

دو نقطهٔ عطف مهم در تاریخ حوزه‌های علمیهٔ ایران یكی تاسیس حوزه علمیهٔ قم توسط مرحوم آیت‌الله‌العظمی شیخ عبدالكریم حائری(ره) و دیگری ورود مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محمدحسین بروجردی(ره) به قم و مرجعیت عامه ایشان می‌باشد. این دو نقطهٔ عطف، پرورش‌دهندهٔ شرایط برای تحول اساسی در حوزهٔ علمیه توسط حضرت امام خمینی(ره) بود كه همانا بازگرداندن روح سیاست به كالبد روحانیت شیعه بود.

هرچند در یك قرن گذشته روحانیون ایران به دفعات در صحنهٔ سیاسی حضور داشتند و علاوه بر شكست‌دادن استعمار و استبداد در نهضت تنباكو به رهبری میرزای شیرازی(اعلی‌الله مقامه‌الشریف)، بزرگترین تحول سیاسی تاریخ ایران یعنی انقلاب استبداد به مشروطه را رقم زدند و حكومت شورائی را در ایران برپا داشتند؛ اما در سایر موارد اكثر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی حوزه معطوف به شخص بود و اشخاصی چون مرحوم شهید مدرّس و مرحوم آیت‌الله كاشانی در مقابل استبداد و استعمار قدعلم می‌كردند كه اكثراً نیز به تبعید و یا شهادت آنها منجر می‌گشت.

تحول حوزه‌های علمیه در عصر امام خمینی(ره) به‌گونه‌ای بود كه تمامی سطوح روحانیت را از مرجعیت گرفته تا مجتهدین و علما و فضلا و طلاب جوان دربرمی‌گرفت و نهاد روحانیت را به‌صورت یك سازمان یكپارچه در مقابل استعمار و استبداد قرار می‌داد. این تحول با موفقیت كامل به پیروزی رسید و حكومت فقها و قوانین فقهی را بر ایران حكمفرما نمود و بساط حكومت غیرمشروع پادشاهی را برای همیشه از ایران برچید.

حوزه در اصطلاح شیعه به معنی مركز علوم دینی یا به عبارت دیگر مركز بررسی و پژوهش در فقه، اصول، حدیث و امور مربوط به تربیت مجتهد و مبلّغ در زمینهٔ شریعت اسلام می‌باشد. مهمترین حوزه‌های علمیه ایران در قم و پس از آن در شهرهای مشهد، تهران، اصفهان و. . . قرار دارد. شایان ذكر است كه حوزه‌های علمیه ایران در طول تاریخ با حوزه‌های نجف، كربلا و سامراء در عراق از رابطهٔ بسیار نزدیكی برخوردار بوده‌اند.

شیعیان از سه طریق با حوزه‌های علمیه در ارتباطند:

۱ـ تقلید: بر هر مسلمانی واجب است كه در امور دینی خویش از یك مجتهد تقلید كند تا اعمال او منطبق با شریعت اسلام باشد. مردم از طریق رساله‌ها كه مجموعه‌ای از احكام فقهی مورد نیاز مقلّد است با مراجع تقلید خود ارتباط برقرار می‌كنند؛

۲ـ پیش‌نمازان مساجد: كسانی كه مردم آنها را به‌عنوان امام جماعت و برای تعلیم اصول دین و حل و فصل مشكلات و مسائل خود انتخاب كرده و هزینه و مخارج آنها را نیز تأمین می‌كنند

۳ـ خطبای منبری: برگزاری مجالس دینی در ایران یك سنت رایج است كه در ماههای رمضان، محرم و صفر، شدت می‌یابد. منبری‌ها معمولاً روحانیون و طلاب علوم دینی هستند

۴ـ كتابها و مجلاتی كه توسط حوزه علمیه منتشر می‌شد.

از زمان هجوم اروپاییان به كشورهای اسلامی، حوزهای علمیه با موضعگیریهای خود، در حفظ و صیانت كشور از نفوذ بیگانگان و سیطرهٔ آنان بر كشور نقش مهمی داشته‌اند، و باعث حفظ هویت و عزّت ملّی شده‌اند. از مهمترین این موضع‌گیریها در پایان قرن نوزدهم جنبش تنباكو بود. این ماجرا مانع از آن شد كه شركتهای اجنبی با سرنوشت كشور بازی كنند. این موضع‌گیریها در قرن بیستم ادامه یافت، تا اینكه با تحول اسلامی بزرگی در ایران همراه شد.

●ایران در اوائل قرن بیستم

اوضاع ایران در آغاز این قرن را می‌توان چنین خلاصه كرد: انحطاط در تمامی زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، نبود یك برنامه صحیح برای شكل‌گیری یك نهضت، نفوذ كشورهای غربی در تمام امور كشور، از جمله جهت‌دهی به حركتهای اصلاح‌طلب همسو با مصالح غرب و یا در صورت سركشی این حركتها، برخورد با آنها.

كتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ، نوشته زین‌العابدین مراغه‌ای، اوضاع ایران قبل از این قرن را با اسلوبی داستانی به تصویر می‌كشد. او داستان مردی ایرانی را حكایت می‌كند كه با مسافرت به مصر مدت پنج سال در كمال اخلاص در آنجا به تجارت مشغول می‌شود. در این مدت همواره عشق به وطن ـ یعنی ایران ـ با او همراه است. این مرد صاحب فرزندی می‌شود به نام ابراهیم. وی فرزندش را یك میهن‌پرست و عاشق وطن می‌پروراند. پدر به هنگام مرگ، به پسر وصیت می‌كند كه عشق خود به ایران را عمق بخشد و از هر آنچه كه باعث پریشانی اوضاع آن می‌شود دوری كند، پسر پس از مرگ پدر، با چنین روحیه‌ای برای زیارت مشهد مقدس به ایران سفر می‌كند و از خرابی كشور در مناطق مختلف چیزهای بسیاری می‌بیند و آنچه را كه دیده، با اسلوبی جذاب و تاثیرگذار توصیف می‌كند.

انتشار این كتاب در میان مردم باعث شد كه آنان همگی به سوی حركت مشروطه سوق داده شوند. تاثیر این كتاب در حركت مشروطه به قدری بود كه آن را با كتاب قراردادهای اجتماعی روسو، و تاثیر آن در انقلاب فرانسه مشابه دانسته‌اند؛ حال آنكه بین حركت مشروطه و انقلاب فرانسه فرق بسیار است. انقلاب فرانسه حركتی كامل و بنیادین و مبتنی بر اصالت فرهنگی اروپا و به دور از تاثیرپذیری از بیگانگان بود. اما حركت مشروطه برگرفته از شیوه سیاسی غرب بود. این حركت بر اصالت خاصی مبتنی نبود و هیچ طرح كاملی برای نهضت خود نداشت و به شدت تحت تاثیر نفوذ روسیه و انگلیس بود و رخدادها و حوادث آن متناسب با منافع این دو قدرت بزرگ جریان می‌یافت.

هدف انگلیس از پشتیبانی حركت مشروطه تضعیف حكومت مركزی بود؛ زیرا حكومت مركزی تحت سیطرهٔ روس‌ها قرار داشت. از طرف دیگر، روسها به خاطر نفوذ در دربار شاه با حركت مشروطه مخالف بودند. تمام امور كشور ایران در چنگال این دو قدرت بود. انقلاب مشروطه تنها زمانی توانست به هدف خود در تصویب قانون دست یابد كه روسها در جنگ با ژاپن در سال ۱۹۰۵. م شكست خوردند و به امور داخلی خود مشغول شدند و نتوانستند برای حمایت نظامی از شاه در ایران دخالت كنند.

ضعف جهان اسلام می‌توانست به مدد وجود عناصر پویایی كه از توان ایجاد حركت در شالودهٔ فكری، عقیدتی و تاریخی‌ جامعه برخوردار بودند، به قوت تبدیل شود، اما درگیریهای داخلی گسترده فرصت، پویایی و قدرت تجدید نیرو را از دنیای اسلامی گرفت و این چنین بود كه عرصه برای نیروهای طماع بیگانه باز شد و آنان نیز از این شرایط برای سیطره بر امور به نفع خود استفاده كردند.

اولین واقعه زمینه‌ساز نفوذ بیگانگان، درگیری صفوی‌ها و عثمانی‌ها بود. در آن هنگام منافع اروپاییان ایجاب می‌كرد كه این دو كشور از هم جدا و با هم درگیر باشند.

تلاشها برای تضعیف و تجزیهٔ ایران در عهد قاجار نیز ادامه پیدا كرد و ایران به دو منطقهٔ نفوذ روسیه در شمال و انگلیس در جنوب، تقسیم شد به طوری كه ناصرالدین شاه قاجار گفت: «اگر بخواهم به شمال ایران سفر كنم سفیر انگلیس متعرض می‌شود اگر بخواهم به جنوب كشور سفر كنم سفیر روسیه متعرض می‌شود. نفرین بر كشوری كه شاه آن نمی‌تواند به جنوب یا شمال آن برود.»

حركت مشروطه در زمینه تصویب قانون اساسی و برپایی مجلس شورای ملی موفق شد اما نتوانست كشور را از فاجعه پریشانیهای پیاپی در شالوده سیاسی و اقتصادی نجات دهد.

در آگوست ۱۹۰۷. م، مصادف با بازگشایی اولین دورهٔ مجلس شورای ملی، روسیه و انگلیس قراردادی امضا كردند كه به موجب آن ایران به سه منطقه شمالی تحت نفوذ روسها، جنوبی تحت نفوذ انگلیس و منطقه مركزی بی‌طرف تقسیم شد.

●موضع حوزه‌های علمیه در برابر تجاوزات

در تمام این دوره رویكرد نقشه‌های اروپایی‌ها در جهت تجزیه جهان اسلام و چیرگی بر سرنوشت كشورهای اسلامی، معطوف شده بود. تنها گروهی كه این خطر را احساس كرد و نسبت به آن هشدار داد و مردم را به مقابله با آن فراخواند، علمای دین ـ با پشتیبانی ملت متدین ـ بودند. سند بسیار مهمی در دست است كه سالها پیش از جنگ جهانی اول ـ كه به‌دنبال آن نقشه تجزیه كشورهای اسلامی مطرح شد ـ منتشر شده است. این سند از دیدارهایی بین علمای شیعهٔ ایران و اهل سنت در بغداد، خبر می‌دهد كه به دنبال این دیدارها علمای شیعه حكمی را به این مضمون صادر كردند: «بسم‌ الله الرحمن الرحیم. بعد الحمدلله ‌ربّ العالمین و الصلاهٔ و السلام علی محمد صلی‌الله علیه و آله. پس از آنكه مشاهده نمودیم اختلافات فرقه‌های پنجگانهٔ اسلامیه در غیرآنچه تعلق به اصول دیانت دارد و شقاق در مابین طبقات مسلمین عمده سبب تنزل و ضعف دول اسلامیه و مسلط‌شدن اجانب بر ممالك بزرگ آنها گردید و به جهت محافظت بر كلمهٔ جامعهٔ دینیه و مدافعه‌نمودن از شریعت شریفهٔ محمدیه، آراء مجتهدین عظام شیعهٔ جعفریه و علمای كرام اهل سنت مقیم در بغداد بر وجوب چنگ‌زدن به رشتهٔ اسلام همان‌گونه كه خداوند متعال در كتابش می‌فرماید: واعتصموا بحبل ‌الله و لا تفرقوا. و وجوب اتحاد كافهٔ مسلمین در حفظ بیضهٔ اسلام و نگهداشتن ممالك اسلامیه عثمانی و ایران از تشبثات دول اجنبیه و هجوم‌آوردن سلطنت‌های خارجه، متحد گردید. رأی تمامی ما بر محافظت حوزهٔ اسلامیه كه بذل تمام قوا و نفوذ خود را در آن بنمائیم و مضایقه نكنیم از هر اقدامی كه مقتضای مقام باشد. تمام امیدواری ما به كمال اتحاد بین دولتین اسلامیتین و رعایت هركدام از حفظ استقلال دولت علیه خود و حمایت‌كننده‌های مملكت خود و محافظت بر ثغور آن از مداخلات اجانب و اینكه پیروی كنند آنچه را خداوند متعال در كتاب عزیز خود فرموده است: أشداء علی الكفار رحماء بینهم می‌باشد. یادآوری می‌نماییم عامه مسلمین را از عقد برادری و اخوتی كه خداوند متعال بین مومنین بسته است. اعلام می‌نماییم آنها را به وجوب دوری و اجتناب از چیزهایی كه باعث شقاق و نفاق می‌شود و اینكه بذل جهد در حفظ نوامیس امت و معاونت و همدستی بواسطه حسن مواظبت بر اتفاق كلمه بنمایند تا آنكه بیرق شریفه محمدیه محفوظ مانده و مقامات دولتین علیتین عثمانیه و ایرانیه محفوظ بماند. (ذی‌الحجه سنه ۱۳۲۸. ق از كربلای معلی، آقای صدر، آقای حاج نورالدین اصفهانی، آقای حاج شیخ حسین، آقای شیخ‌العراقین؛ از نجف اشرف خراسانی، مازندرانی و شریعت اصفهانی؛ از سامراء، میرزا محمدتقی شیرازی).»

منطق جریان دینی كه حوزه‌ها نماد آن بودند، به‌طور خلاصه چنین است: مسلمانان باید متحد شوند و از چارچوب‌های تنگ فرقه‌ای عبور كنند و به تعالیم دین مبین ملزم بوده، از هرگونه عامل تفرقه دوری نمایند. منطق تنها راه علاج ملت را در حفظ هویت و كرامت مردم می‌داند و معتقد است هر رویكرد اصلاحی كه پایبند به این اصل باشد، اصیل و برخاسته از ریشه‌های فرهنگی و تمدنی و در تعامل با اعتقادات و عواطف مردم خواهد بود وگرنه نخواهد توانست وضعیت مردم را اصلاح كند.

حال‌آنكه منطق اصلاحگرایان غربزدهٔ ایرانی بر اصول زیر مبتنی بود: تقلید از اسلوب سیاسی غرب، كنارگذاشتن دین از زندگی اجتماعی، تغییر حروف عربی به حروف لاتین و پالایش زبان فارسی از كلمات عربی، مخالفت با عمامه و تبدیل آن به كلاه، مخالفت با برگزاری مجالس سوگواری امام حسین (ع) و مبارزه با حجاب و . . . . تمامی این امور كه نشانگر سرخوردگی داخلی و جدایی از ریشه‌های فرهنگی است، بر ضعف پیكرهٔ اجتماعی ایران افزود تا نیروهای بیگانه به راحتی بتوانند بر آن چیره شوند.

دكتر محمدعلی آذرشب*

ترجمه: رضا بسطامی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.