جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ورود مسلم بن عقیل به کوفه


ورود مسلم بن عقیل به کوفه

در میان جوانان برومند «بنی هاشم » مسلم, فرزند عقیل یكی از چهره های تابناك و شخصیتهای بارز, به شمار می رفت

● مسلم‏ بن عقیل كیست؟

در میان جوانان برومند «بنی‏ هاشم‏» مسلم، فرزند عقیل یكی از چهره ‏های تابناك و شخصیتهای بارز، به شمار می‏رفت. «عقیل‏» برادر حضرت علی(ع) و دومین فرزند ابوطالب بود. در ترسیم زیر رابطه نسبی مسلم، آشكارتر است:

ابوطالب: - طالب - عقیل - مسلم - جعفر - علی - حسین بن علی

مسلم ‏بن عقیل، برادرزاده امیرالمؤمنین و پسر عموی حسین‏ بن علی بود. دودمانی كه مسلم در آن رشد یافت، دودمان علم و فضیلت و شرف بود و خاندانی كه شخصیت انسانی و اسلامی مسلم در آن شكل گرفت، بهترین زمینه را برای تربیت و تكامل معنوی و حماسی مسلم فراهم كرد. از آغاز كودكی، در میان جوانان بنی‏هاشم بخصوص در كنار امام حسن و امام حسین - علیهما السلام بزرگ شد و كمالات اخلاقی و بنیان ولایت و درسهای حماسه و ایثار و شجاعت را بخوبی فرا گرفت. اجداد مسلم كسانی، چون «ابوطالب‏» و «فاطمه بنت اسد» بودند كه در فرزندان خویش، شجاعت و ایمان و دلاوری را به ارث می‏گذاشتند و مسلم، شاخه‏ای پربار از این اصل و تبار بود; و بنا به اصل وراثت، خصلتهای برجسته را از نیاكان خود به ارث برده بود.

به نقل مورخان، در زمان حكومت آن حضرت (بین سالهای ۳۶ تا ۴۰ هجری) از جانب آن امام، متصدی برخی از منصبهای نظامی در لشگر بوده است، از جمله در جنگ صفین، وقتی كه امیرالمؤمنین (ع) لشگر خود را صف آرایی می‏كرد، امام حسن و امام حسین (ع) و عبدالله‏ بن جعفر و مسلم ‏بن عقیل را بر جناح راست ‏سپاه، مامور كرد.

شناسنامه مسلم را، پیش از آن كه از نیاكان و سرزمین وقبیله جستجو كنیم، باید در فكر، عمل و زندگانی‏اش بیابیم; این بهترین معرف مسلم است. مسلم، در دوران خلافت علی (ع) در خدمت آن حضرت، مدافع حق بود و پس ‏از شهادت آن امام، هرگز از حق كه در خاندان او و امامت‏ دو فرزندش، حسنین -علیهما السلام تجسم پیدا كرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاكش را بر این آستان فدا كرد.

در دوران امامت ده ساله امام حسن مجتبی (ع) كه از سخت‏ ترین دوره ‏های تاریخ اسلام نسبت‏ به پیروان اهل‏بیت و طرفداران حق بود، مسلم با خلوص هر چه تمام در مسیر حق بود و از باوفاترین یاران و از خواص اصحاب امام حسن محسوب می‏شد. پس از شهادت امام مجتبی (ع) كه امامت ‏به حسین ‏بن علی (ع) رسید تا مرگ معاویه كه یك دوره ده ساله بود; باز مسلم را در كنار امام حسین (ع) می‏بینیم. در این دوره بیست‏ ساله، یعنی از شهادت علی (ع) تا حادثه كربلا بسیاری از كسان یا مرعوب تهدیدها شدند یا مجذوب زر و سیم و فریفته دنیا و صحنه حق را رها كردند و یا به معاویه پیوستند و یا انزوای بی‏دردسر را برگزیدند، ولی آنان كه قلبی سرشار از ایمان و دلی سوخته در راه حق داشتند و مسلمانی را در صبر و مقاومت و مبارزه در شرایط دشوار می‏دانستند، امامان حق را تنها نگذاشتند و با زبان و مال و جان و فرزند، به فداكاری در راه خدا و جهاد فی سبیل الله پرداختند. ارزش و فضیلت پیروان حق در آن دوره، بخصوص وقتی آشكارتر می‏شود كه به شرایط دشوار دینداری و حق ‏پرستی در روزگار سلطه امویان آگاه باشیم.

حضرت علی (ع) از پیامبر اسلام حدیثی را در مدح «عقیل‏» نقل می‏كند كه آن حضرت فرمودند:

«من او را (عقیل را) به دو جهت دوست دارم: یكی، به خاطر خودش، و یكی هم به خاطر این كه پدرش ابوطالب او را دوست می‏داشت.» و در آخر، خطاب به علی(ع) فرمود:

«فرزند او -مسلم كشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشك می‏ریزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود می‏فرستند.»

معاویه، پس از بیست ‏سال سلطنت استبدادی مرد. یزید، پس از معاویه بر سر كار آمد و با تهدید و تطمیع بر اوضاع مسلط شد. می‏خواست اباعبدالله الحسین(ع) را هم به بیعت وادار كند، كه سیدالشهدا، نپذیرفت و به طور مخفیانه، همراه با جمعی از خانواده خود، شبانه از مدینه بیرون آمد و به حرم خدا در مكه پناهنده شد، تا در ضمن آن، از فرصت مناسب ایام حج در جهت آگاهانیدن مردم، بهره برداری كند.

سال شصت هجری بود. اقامت چهار ماهه امام حسین(ع) در مكه و برخورد با مردم و تشكیل اجتماعات و گفتگوها، مردم را با انگیزه و اهداف امام، از امتناع از بیعت‏ با یزید، آشنا كرد; بخصوص مردم كوفه از اقدام انقلابی امام حسین(ع) خوشحال و امیدوار شدند. مردم كوفه، خاطره حكومت چهارساله علوی را به یاد داشتند و در این شهر، شخصیتهای برجسته و چهره ‏های درخشانی از مسلمانان متعهد و یاران اهل‏ بیت ‏بودند. از این رو نامه‏ ها و طومارهای مفصلی با امضای چهره های معروف شیعه در كوفه و بصره به امام حسین(ع) نوشتند، كه تعداد این نامه‏ ها به هزاران می‏رسید. كوفیان، گروهی را هم به نمایندگی از طرف خود به سركردگی «ابوعبدالله جدلی‏» به نزد آن حضرت فرستادند و نامه ‏هایی همراه آنان ارسال كردند.

در میان نامه ‏ها و امضاها، نام شخصیتهای بزرگی از كوفه همچون «شبث‏ بن ربعی‏» و «سلیمان‏ بن صرد» و «مسیب‏ بن نجبه‏» و... به چشم می‏خورد كه از آن حضرت می‏خواستند مردم را به بیعت‏ با خود دعوت كند و به كوفه بیاید و یزید را از خلافت‏ خلع كند.

امام، تصمیم گرفت در مقابل اصرار و دعوتهای مكرر مردم كوفه، عكس ‏العمل نشان داده و اقدامی كند. برای ارزیابی دقیق اوضاع كوفه و میزان علاقه و استقبال مردم و تهیه مقدمات لازم و شناسایی و سازماندهی و تشكل نیروهای انقلابی، ضروری بود كه كسی قبلا به كوفه رفته و این ماموریت را انجام دهد و گزارشی دقیق از وضعیت‏ شهر و مردم، به او بدهد.

حضرت حسین‏ بن علی(ع) مناسبترین فرد برای این ماموریت محرمانه را «مسلم ‏بن عقیل‏» دید، كه هم آگاهی سیاسی و درایت كافی داشت، و هم تقوا و دیانت، و هم خویشاوند نزدیك امام بود. به نمایندگانی كه از كوفه آمده بودند، فرمود: من، برادر و پسر عمویم (مسلم) را با شما به كوفه می‏فرستم، اگر مردم با او بیعت كردند; من نیز خواهم آمد.

این كه امام از مسلم به عنوان «برادرم‏» و «فرد مورد اعتمادم‏» نام می‏برد، میزان اعتبار و لیاقت و كفایت مسلم‏ بن عقیل را می‏رساند. آن گاه مسلم را طلبید و به او فرمود: به كوفه می‏روی، اگر دیدی كه دل و زبان مردم یكی است و آنچنان كه در این نامه‏ ها نوشته‏ اند متحدند و می‏توان به وسیله آنان اقدامی كرد، نظر خودت را بر من بنویس و مسلم را وصیت و سفارش كرد، به این كه:

پرهیزكار و با تقوا باش; نرمش و مهربانی به كار ببر; فعالیتهای خود را پوشیده ‏دار; اگر مردم، یكدل و یك جان بودند و در میانشان اختلافی نبود، مرا خبر كن.

اعزام مسلم و فرستادن این پیام به كوفه، پاسخی به همه نامه‏ ها و دعوتها و طومارها بود. محتوای پیام امام، در این چند محور، خلاصه می‏شود:

۱) تایید كامل از مسلم به عنوان برادر، پسر عمو و نماینده ه‏ای مورد اطمینان.

۲) محدوده مسؤولیت مسلم در كوفه نسبت‏ به ارزیابی وحدت كلمه و صداقت مردم.

۳) پاسخی به دعوتهای مكرر، به عنوان اتمام حجت.

۴) درخواست از مردم برای حمایت و اطاعت از مسلم.

مسلم با گرفتن دو راهنما از مكه به سوی كوفه حركت كرد. و اینك، مسلم، با شهری رو به روست، حادثه‏ خیز و پر ماجرا و با گرایشهای مختلف; شهری با افكار گوناگون كه اگر چه بظاهر آرام است،اما آرامش قبل از طوفان را می‏گذراند.

شیعیان، دسته دسته به خانه مختار می‏آمدند و با مسلم دیدار و بیعت می‏كردند و مسلم هم نامه امام حسین(ع) را خطاب به مؤمنان و مسلمانان كوفه برای هر جماعتی از آنان می‏خواند.

روز به روز بر تعداد هواداران امام حسین(ع) كه با نماینده‏اش مسلم، بیعت می‏كردند افزوده می‏شد تا این كه پس از چند روز، به هزاران نفر می‏رسید.

با وجود این همه بیعت گران‏ جان بر كف و انقلابی های آماده برای هرگونه فداكاری در راه حمایت ‏حسین(ع) و بر انداختن حكومت‏ یزید، مسلم‏ بن عقیل، طی نامه‏ای اوضاع را به امام گزارش داد و با بیان شرایط و زمینه مساعد برای نهضت از امام خواست كه به سوی كوفه بشتابد.

كنون مسلم، نگینی در میان حلقه انبوه یاران است حضورش مایه دلگرمی امیدواران است شكوه و هیبتی دارد، میان كوفیان جایی و محبوبیتی دارد، و هر شب، صحبت از جنگ است، سخن از شستشوی لكه‏ های ذلت و ننگ است كلام از شور جانسوز حقیقت هاست، ز «رفتن‏» ها و «ماندن‏» هاست. ولی دوران آن كم بود و كم پایید، تمام شعله‏ ها ناگه فرو خوابید...

یزید برای حفظ سلطه و حاكمیت‏ بر كوفه عنصر ناپاك و سفاك و خشنی همچون «عبیدالله بن زیاد» را كه حاكم بصره بود، انتخاب كرد. «ابن‏ زیاد» با حفظ سمت، والی كوفه نیز شد. ماموریت ابن‏ زیاد آن بود كه به كوفه برود و مسلم را دستگیر كند و سپس او را محبوس یا تبعید كند، یا به قتل برساند.

مردمی كه با مسلم بیعت كرده و در انتظار آمدن حسین بن علی(ع) به كوفه بودند، با ورود ابن‏ زیاد به كوفه، وضعی دیگر پیدا كردند. فردا صبح كه مردم برای نماز جماعت‏ به مسجد آمدند، ابن زیاد از دارالاماره بیرون آمد و در سخنان خود، خطاب به مردم گفت: «... امیرالمؤمنین یزید، مرا فرمانروای شهر و این مرز و بوم و حاكم بر شما و بیت‏ المال قرار داده است و به من دستور داده كه با ستمدیدگان، انصاف و با محرومان بخشش داشته باشم و به فرمانبرداران نیكی كنم و با متهمان به مخالفت و نافرمانی با شدت و با شمشیر و تازیانه رفتار كنم. پس هر كس باید بر خویش بترسد. راستی گفتارم هنگام عمل ‏روشن می ‏شود; به آن مرد هاشمی (مسلم‏ بن عقیل) هم برسانید كه از خشم و غضب من بترسد.»

از این پس، مجرای بسیاری از حوادث، دگرگون شد و اوضاع برگشت. ابن‏ زیاد، رؤسای قبایل و محله ها را طلبید و برایشان صحبتهای تهدید آمیز كرد و از آنان خواست كه نام مخالفان یزید را به او گزارش دهند، و گرنه خون و مال و جانشان به هدر خواهد رفت.

حزب اموی، كه می‏رفت‏ بساطش نابود و برچیده گردد، دیگر بار جان گرفت و آن تهدیدها و تطمیع ‏ها و فریبكاریها و تبلیغ های دامنه‏ دار، تاثیر خود را بخشید و والی جدید، توانست‏ با قدرت و قوت و با تمام امكانات جاسوسی و خبرگیری و خبر رسانی، جوی از وحشت و ارعاب را فراهم آورد. با دستگیریها و خشونت ها و برخوردهای تندی كه انجام داد، بر اوضاع مسلط شد و ورق برگشت.

مسلم بن عقیل، در خانه «مختار» بود كه صحنه حوادث به صورتی كه یاد شد، پیش آمد. از آن جا كه ابن ‏زیاد، برای سركوبی انقلابی ها به دنبال رهبر این نهضت; یعنی مسلم می‏گشت، مسلم می ‏بایست جای امن تر و مطمئن تری انتخاب كند. این بود كه مقر و مخفیگاه خود را تغییر داد و به خانه «هانی‏» رفت.

اینك، بار دیگر موقعیتی پیش آمده بود كه هانی، صداقت و ایمان و تعهد خویش را نسبت‏ به حق نشان دهد و در این شرایط خطرناك و اوضاع بحرانی، پذیرای «مسلم‏» گردد كه در راس نیروهای شیعی است و تحت تعقیب از سوی حاكم كوفه.

نهضت مسلم و هوادارانش، صورت مخفی تری گرفت و ارتباط ها پنهان تر انجام می‏شد. با تغییر شرایط، كوفه به كانون خطری برای انقلابی های شیعه تبدیل شده بود كه با كمترین غفلتی ممكن بود خطرات بزرگی پیش بیاید. سیاست كلی «ابن ‏زیاد» نابودی مسلم و شكست این نهضت‏ بود و برای این كار، دو نقشه كلی را در دست اجرا داشت:

۱) جستجو و تعقیب مسلم و طرفدارانش.

۲) خریدن سران شهر و چهره‏ های با نفوذ.

برای پی ‏بردن به مخفیگاه مسلم و اطلاع از قرارها و برنامه ‏ها و شناختن عوامل مؤثر در نهضت مسلم، راهی كه از سوی ابن ‏زیاد پیش گرفته شد، استفاده از یك عامل نفوذی بود كه با جاسوسی، اخبار نهضت مسلم را به حكومت ‏برساند. این عامل نفوذی ابن‏ زیاد كسی جز «معقل‏» نبود. معقل كه از سرسپردگان‏ حكومت ‏بود، با دریافت‏ سه‏ هزار درهم، مأموریت‏ یافت كه به عنوان یك هوادار مسلم و طرفدار نهضت‏ با طرفداران مسلم تماس بگیرد و به عنوان یك انقلابی، كه می ‏خواهد این پولها را برای صرف در راه ‏انقلاب و تهیه سلاح و امكانات مبارزه به مسلم تحویل دهد، كم‏ كم به پیش مسلم راه یافته و از خانه او و تشكیلات و افراد مؤثر، گزارش تهیه كرده و به ابن ‏زیاد خبر دهد.

به این صورت، كم ‏كم این جاسوس ابن‏ زیاد، به خانه هانی هم كه پناهگاه مسلم‏ بن عقیل بود راه پیدا كرد و با مسلم ملاقات نمود و پولها را به او تحویل داد و بتدریج‏ خود را یكی از طرفداران نهضت، جا زد. صبحها زودتر از همه می ‏آمد و دیرتر از همه می‏رفت و اخبار درونی نهضت را به عبیدالله زیاد، گزارش می ‏داد.

با پی بردن به مخفیگاه مسلم و مركزیت نهضت و افراد مؤثر در جریان مبارزه، ابن زیاد، بیشتر احساس خطر كرد و تصمیم گرفت كه هر چه زودتر دست ‏به كار شود و انقلاب را قبل از آن كه به مرحله غیر قابل كنترلی برسد، درهم شكسته و سران نهضت و مقاومت انقلابی ها را درهم شكند. این بود كه نقشه حمله گسترده به نهضت و پیشگامان آن و چهره‏ های سرشناس تشكیلات مسلم كشیده شد و اولین گام، دستگیری «هانی‏» بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.