چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
از صفر شروع کردیم
یکی از پاساژهای معروف شهر. ردیف مغازههایی که گلهای مصنوعی چینی، زیورآلاتچینی، شال و روسری چینی، وسایل آشپزخانه چینی و محصولات چینی دیگری میفروشند. در میان این مغازهها یک ویترین متفاوت هم هست...
فروشگاه کوچکی که تولیدات شیشهای و صنایعدستی تلفیق چوب و سفال عرضه میکند. زن جوانی بعد از اینکه دیوار و قفسهها را برانداز میکند و قیمتهای مناسب را میبیند، میپرسد: «اجناس شما هم چینیاند دیگه؟»
فروشنده با لبخند جواب میدهد: «نه خانم! ایرانی ایرانیاند. خریدار با تعجب و خوشحالی دوباره سراغ ویترین میرود.
سالهاست محصولات خارجی بخش بزرگی از بازار مصرف ایران را اشغال کردهاند. قبلا تصور مردم این بود که در بیشتر موارد اجناس خارجی بهترند، اما بعد از واردات کالاهای نامرغوب چینی و مشاهده ضررهای جانی و مالیشان، کمکم این باور تغییر کرد. حالا خیلیها ترجیح میدهند تولیدات داخلی بخرند. اخیرا رادیو و تلویزیون هم کمی به این عرصه نزدیک شدهاند و با پیامهای تبلیغاتی -البته به سبک خودشان- و سریالها و برنامههای مختلف، مردم را به خرید تولیدهای ملی تشویق میکنند.
با این حال در شرایط اقتصادی فعلی، هر کسی خطر سرمایهگذاری در بخش تولید را نمیپذیرد. خیلی از تولیدکنندهها و سرمایهگذارهای قبلی هم برای پیشگیری از ضرر احتمالی یا قطعی، زمینه کاریشان را تغییر می?دهند. در این شرایط ۲ جوان هنرمند و هنردوست از ۲ سال پیش با سرمایه اندک، بدون هیچ وام دولتی و غیردولتی، کار تولیدی را شروع کردهاند و با پشتکار آن را ادامه میدهند.
علیرضا موری، متولد سال ۱۳۵۷ و فارغالتحصیل کارشناسی نقاشی از دانشگاه هنر زاهدان و آرش جوینده، متولد سال ۱۳۵۷ و دیپلمه این ۲ جوان پرتلاش و موفق هستند که با آنها گفتوگو کردهایم.
▪ چه عاملی باعث شد سراغ صنایع دستی بروید؟
علیرضا: دلیل این کار برای هر کدام از ما هم متفاوت و هم شبیه بود! من فارغالتحصیل نقاشی هستم و طبیعتا در دوره دانشجویی با رشتههای هنری دیگر هم آشنا شده بودم یا برخورد داشتم و از ترمهای آخر به لعاب و نقاشی روی کاشی علاقهمند شدم. همین گرایش، زیربنایی برای فعالیتهای بعدیام شد. بعد از دانشگاه، با وجود اینکه کار و منبع درآمدم چیز دیگری بود، با صنایع دستی هم بیارتباط نبودم، البته به صورت محدود و ابتدایی.
درواقع این شاخه هنری همیشه دغدغهام بود، ایدههایی در زمینه کار خودم داشتم و تا حدودی روی آنها کار کرده بودم. آرش هم سابقه و تجربه جداگانهای داشت. اردیبهشت ۱۳۹۰ در شرایطی که یک کارگاه کوچک داشت و مشغول کار بود؛ به توافق رسیدیم و قرار شد تولید محصولات تزیینی و کاربردی را جدیتر پیگیری کنیم.
آرش: من سال ۷۴ بدون آموزش و سرمایه وارد بازار کار شدم. در خانواده ما رسم بود همه کارمند شوند ولی من این کار را دوست نداشتم. کمی استعداد، ذوق و علاقه هنری داشتم که باعث شد سراغ این رشته بیایم. در شیراز زندگی میکردم و کارم را با نقش برجسته روی سفال شروع کردم. تولید سفال، مواد اولیه ارزان و سود نسبتا بالایی داشت، چون سرمایه نداشتم سراغ نقش برجسته رفتم. اولین کارگاهم، اتاق خوابم بود.
کارم را به تنهایی و با ۲۰ هزار تومان شروع کردم. کار خوب پیش رفت و از یک کارگاه یک نفره به یک کارگاه کوچک ۵ نفره رسید. سفارشی کار میکردیم و تولید انبوه نداشتیم. اتفاقا با وجود محدودبودن تولیداتمان، نتیجه خوبی هم گرفتم و بعد به تهران آمدم. اینجا زمینه فعالیتم را عوض کردم. بعد از مدتی با ورشکستگی سنگینی که کل سیستم را مختل کرد، کارم متوقف شد اما بعد از ۲ سال دوباره کار سفال را شروع کردم. یک سال بعد همکاریام با علیرضا شروع شد که آغاز دوبارهای برای موفقیتمان شد.
▪ دلیل ورشکستگیتان چه بود؟
تنها دلیل شکستم، یک نظام مالی و مدیریت اشتباه بود. شاید بتوانم بهانه بیاورم که شریکم بد بود یا کارکنانم خوب نبودند اما اینها توجیه است. چه کسی شریک را انتخاب کرده؟ چه کسی مستقیم یا غیرمستقیم کارکنان را استخدام کرده؟ چه کسی گروه را چیده؟ همانطور که وقتی موفق میشوی پرچم را بالا میبری و میگویی: «من بودم!» وقتی هم شکست میخوری باید خودت پرچم را پایین بکشی و اشتباهت را بپذیری.
▪ یعنی شرایط اقتصادی را در شکست خودتان موثر نمیدانید؟
شرایط اقتصادی لزوما به ایرادهای مدیریتی ربط ندارد. اگر یک بنگاه اقتصادی چالاک باشد، میتواند در هر شرایطی سر پا بماند. بعضی از شرکتهای اقتصادی در اروپا ۳۰۰-۲۰۰ سال قدمت دارند. مگر آنها هیچوقت بحران نداشتهاند؟ ۲ جنگ را پشتسر گذاشتهاند که به مراتب از جنگ ایران سختتر بوده و بحرانهای اقتصادی بدتر از ما را هم گذراندهاند.
من سال ۸۵ ورشکست شدم. تمام کارگاه به جای بخشی از بدهیها رفت. ۱۰۰ میلیون تومان بدهی دیگر هم باقی ماند. در آن شرایط آدم گاهی فکر میکند با همان ۵۰ هزار تومانی که ته جیبش مانده، یک اسلحه بخرد و راحت شود ولی من ادامه دادم. ۲ سال طول کشید تا تمام تعهداتم را جواب بدهم و بدهیها را بپردازم و به جایی برسم که بتوانم دوباره از صفر شروع کنم.
اما یک نکته مهم در شرایط ورشکستگی وجود دارد؛ اگر صادق باشی حتی طلبکارها هم متوجه میشوند، وقتی ببینند تعهد داری و میخواهی دینت را ادا کنی، با تو کنار میآیند.
▪ چطور با هم آشنا شدید و این کارگاه را پایهگذاری کردید؟
آرش: ما دوستان قدیمی خانوادگی هستیم. اتفاقا اولین بار که بعد از ازدواج علیرضا به خانهشان رفتم، با همسرش دستبند و گردنبند درست میکردند. همان موقع گفتم: «این کار خیلی خوب است و باید توی کارگاه انجام شود.»
▪ در حال حاضر چند نفر کارگر دارید؟
الان مستقیم ۴۰ نفر کارگر داریم. این تعداد غیر از پیمانکارهای بیرون و نمایندههای فروش و فروشندههایی است که غیرمستقیم با ما کار میکنند.
▪ تجربههای قبلی هر کدام از شما چه نقشی در پیشبرد کار مشترکتان داشت؟
آرش: ایدههایی که از قبل داشتم، به توسعه کارمان خیلی کمک کرد. نگاه علیرضا به صنایع دستی کاربردی، هنری و خاص است و صنعت را هم میشناسد. من تجربه هنری کمتری داشتم ولی صنعت را بهتر میشناختم.
علیرضا: در واقع، آرش تجربههای خیلی خوبی دارد و فکرش بزرگ و تولیدی است.
▪ این روزها شرایط اقتصادی روی کار خیلی از تولیدکنندهها تاثیر گذاشته است. شما چطور با این وضعیت کنار آمدهاید؟
علیرضا: تا چند سال پیش مردم و خصوصا تولیدکنندهها میدانستند هر سال ۱۰ درصد به تورم اضافه میشود و بر این اساس برنامهریزی میکردند. حالا این عدد به ۴۰-۳۰ درصد رسیده است. در شرایط سخت فعلی هم اگر بدانیم تورم در همین حدود ثابت میماند، بر این اساس برنامهریزی میکنیم.
تورم، مشکلات اقتصادی و اختلاف طبقاتی در هر کشوری وجود دارد، اگر بازار ثبات داشته باشد، با تمام سختیها و موانع میشود به تولید ادامه داد اما بیثباتی، بازار و کار را مختل میکند. نمیشود روی هیچچیز برنامهریزی کرد. منظورم این است که در حال حاضر شرایط بد است ولی بغرنج نیست و اینطور نیست که بگوییم هیچ کاری نمیتوان انجام داد. با وجود شرایط سخت، سعی میکنیم با برنامههای کوتاهمدت همچنان حرکت رو به جلو داشته باشیم.
▪ گفتید سرمایه زیادی نداشتید، برای تولید و کارآفرینی از وام یا کمک دولتی استفاده کردید؟
علیرضا: نهتنها سرمایه زیادی نداشتیم، هیچ وام بانکی یا کمک دولتی هم نگرفتیم. فقط به تواناییهای شخصیمان تکیه و از تمام داشتهها و تجربههای خودمان استفاده کردیم. بعد از شروع و برای توسعه کار هم، وام یا سرمایه دیگری نداشتیم.
کار را با فروش محصولات توسعه دادیم. سود فروش را پسانداز و برای خرید مواد اولیه، توسعه و تجهیز کارگاه، اضافه کردن وسایل، افزایش نیروی انسانی، بیمه کارکنان و... هزینه کردهایم. البته سازمانهایی هستند که میتوانند تاثیرگذار، راهنما و کمک باشند ولی عملا اینطور نیستند.
▪ چرا؟
چون اداره کار، بنگاههای کاریابی، سازمان صنایع دستی و... به جز صادر کردن مجوز هیچ کار دیگری انجام نمیدهند. اصلا برایشان مهم نیست که ما تولیدکننده و کارآفرین هستیم. مثلا وقتی به سازمان صنایع دستی استان البرز میروید، با هیچ اداره دولتی دیگری فرق نمیکند. حداقل چند نمونه از کارهای هنرمندان به در و دیوار آن نیست که با هر اداره یا سازمان دیگر تفاوت ظاهری داشته باشد. همین موضوع ساده نشان میدهد چقدر با موضوعی که مسوولیت آن را دارند، غریبه و ناآشنا هستند.
▪ در حال حاضر نگاه دیگران به شما که در کارتان موفق شدهاید، چگونه است؟
در جامعه ما وقتی کاری شروع میکنید و خوب پیش میروید، خصوصا وقتی به موفقیت میرسید؛ بعضی آدمها و سیستمها علیهتان هستند! متاسفانه بیشتر قشر منفوری در جامعه کارگری هستیم، تصور این است که آنها کار میکنند و ما سود میکنیم. در صورتی که سالها زحمت کشیدهایم، آزمون و خطا کردهایم و با تجربههایمان به اینجا رسیدهایم. میتوانند در موردمان تحقیق کنند.
بسیاری از تولیدکنندهها مثل ما با حداقل شروع کرده و با تلاش زیاد خودشان پیشرفت کردهاند. اینطور نیست که همه از راه نادرست پیشرفت کنند و ثروتشان زیاد شود. یک مثال سادهاش در خیلی از سریالهای تلویزیونی است. مثلا وقتی در سریالی یک مرسدس میبینیم، در نمای بعدی ماشین وارد سولهای میشود و میفهمیم صاحب بنز قاچاقچی مواد مخدر یا داروست یا در کار اسلحه و خلاف دیگری است!
به خاطر آموزشهای غلط، مردم فکر میکنند هرکس سوار ماشین مدل بالاست، حتما حقی را پایمال کرده است. ما یاد نگرفتهایم به ثروت و کسانی که تولید ثروت میکنند، احترام بگذاریم. در ادبیات و فرهنگمان هم نگاه منفی به پول و ثروت وجود دارد: علف خرس و چرک کف دست و ... ولی ثروت برای هر پیشرفتی لازم است.
هنر و صنعت برای رشد به پول نیاز دارد. ما درباره کسب علم و دانش حدیث داریم ولی توجه نمیکنیم که برای به دست آوردن علم و تکنولوژی، خصوصا در دنیای امروز، به پول و حامی مالی نیاز داریم.
هدف اول و اصلی ما به دست آوردن پول زیاد نبود. فکر میکنم درآمد بالا، پاداش طبیعی کسی است که خوب کار میکند. ما حتی ماشینمان را عوض نمیکنیم، چون برایمان دردسر میشود.
▪ این موضوع و نگاه تاثیری هم روی کار شما داشته؟
اینها برای کارآفرین سم است، حاشیه ایجاد میکند و جلوی پیشرفتش را میگیرد. کارآفرین نباید به چیزی جز کارش فکر کند. این فقط بخشی از مشکلات ماست. اینجا اگر دلال باشید، کسی کاری به کارتان ندارد. خودتان هستید و یک میز و یک تلفن و یکی دو نفر کارمند. میتوانید هر جای تهران دفتری داشته باشید. از مالیات و قانون کار و بیمه هم فرار میکنید. تولیدکننده نمیتواند از مالیات و بیمه گریز داشته باشد، نه اینکه ما بخواهیم فرار کنیم، بحث گیر و گرفتاریهای اضافه بر سازمان است.
گناه بزرگ ما این است که شغل ایجاد میکنیم. در ظاهر در کنفرانسها و نشستهای خبری و در حرف، از تولید حمایت میشود اما در کشور ما سختگیری به تولیدکننده خیلی زیاد است.
ما با حداقل سرمایه شروع کردهایم، نه با یک سرمایه ۴ میلیاردی. اداره بهداشت انتظار شرایط ارگونومیک دارد یا بیمه یک ماه دیرکردمان را جریمه کرد، فقط به این دلیل که مامور اداره کار نیامده بود! همه اینها در حالی است که بعضی مجموعهها با ارتباطهای خاص حتی از زیر حداقل بازرسی اداره کار و بیمه و نظارت بهداشت فرار میکنند. در واقع عدهای با دانستن قانون، از آن فرار میکنند.
▪ بازار ایران پر از محصولات خارجی است. رقابت با این تولیدات چطور است؟
آرش: ما چون نفت داریم، به یک کشور واردکننده تبدیل شدهایم. قیمت محصولات خارجی به دلایل مختلف پایینتر تمام میشود. به یک بازرگان دلار دولتی هم میدهند و قیمت نهایی کالاهای وارداتی آنقدر پایین میآید که رقابت برای ما سختتر میشود. اخیرا بعد از بالا رفتن قیمت دلار با اینکه مواد اولیه هم گرانتر شده و سختتر به دست میآید، رقابت با محصولات وارداتی برایمان راحتتر شده است. البته اینکه دولت و رسانهها هم مردم را به خریدن جنس داخلی تشویق میکنند، یا خود مردم نسبت به قبل کمتر جنس چینی میخرند، بیتاثیر نیست.
▪ در این پروژه مشکلات روی سلامت روان و جسم شما هم تاثیری داشته؟
آرش: کسی که میخواهد کارآفرینی کند، اگر بخواهد تحتتاثیر مشکلات قرار بگیرد و خسته شود، باید قیدش را بزند. قطعا خستگی و جنگ اعصاب داشتیم و داریم ولی اگر کسی واقعا میخواهد تولید را ادامه دهد، هیچچیز نباید جلویش را بگیرد.
▪ برای سلامت خودتان و کارکنانتان چه کردهاید؟
تا جایی که توانستهایم، وسایل لازم را تهیه کردهایم. مثلا چون در محیط غبار وجود دارد، همیشه ماسک در کارگاه موجود است. کارکنان ما هر ۶ ماه یک بار طبق قانون طب کار، آزمایشهای لازم را انجام میدهند و از نظر سلامت جسمانی آزمایش میشوند. در عین حال تلاش میکنیم به سلامت روان خودمان و آنها توجه کنیم. مشکلات اقتصادی قطعا روی ذهن و روان افراد اثر منفی دارد و مشکلات جسمی هم ایجاد میکند. سعی میکنیم هر چه قدرتمندتر کار کنیم و کارکنان بیشتری جذب کنیم و حقوق و بیمهشان را به سطح بهتری برسانیم که مسلما بر سلامتشان اثر مستقیم و غیرمستقیم دارد.
▪ موفقیتتان چه تاثیری روی روحیه شما گذاشته است؟
علیرضا: مهمترین تاثیر موفقیت، بالا رفتن اعتمادبهنفس است. تا وقتی کاری را شروع نکرده و پیش نرفتهای، از آن وحشت داری اما وقتی تولید میکنی، میفروشی و پیش میروی، باور میکنی خیلی کارها انجام شدنی هستند و همین اعتماد به نفست را بالا میبرد. این تاثیر آنقدر زیاد و مثبت بوده که اگر همین الان کل کارگاه از بین برود و همهچیزهایی که ساختهایم از دست بدهیم، مطمئنم میتوانیم دوباره از صفر شروع کنیم و تا ۲ سال بعد موفق شویم. البته مسلما باز هم در بخش تولید کار میکنیم.
آرش: حتی در کمتر از ۲ سال میتوانیم به موفقیت میرسیم. چون حالا تجربههای زیادی داریم و اشتباههای قبل را تکرار نمیکنیم. واقعا خواستن، توانستن است. باور کردهایم که هر کاری بخواهیم میتوانیم انجام دهیم. وقتی تواناییها و گوشههای پنهان وجودت را که خودت هم از بودنش خبر نداری کشف میکنی، خیلی لذتبخش است. اینکه احساس میکنی حتی گوشهای کوچک از دنیا را تغییر میدهی، حس خیلی خوبی دارد.
▪ ۲ سال پیش که شروع کردید، چنین دورنمایی را تصور میکردید؟
علیرضا: نه، فکر میکردیم برای موفقیتی که در این ۲ سال به دست آوردهایم، ۴ یا ۵ سال وقت لازم است.
▪ عامل اصلی موفقیتان را به غیر از مواردی که در صحبتهایتان گفتید، چه میدانید؟
آرش: کار، کار و کار خیلی زیاد! در واقع ما ۲ سال کار نکردیم، ۴ سال کار کردیم. وقتی مدت زمان کارتان از ۷-۶ صبح تا ۲-۱ نیمه?شب باشد، یعنی در طول یک سال به اندازه ۲ سال کار کردهاید. یک سال و نیم اول هیچ تعطیلیای نداشتیم. همه جمعهها و تعطیلیها را کار میکردیم، حتی برای مریضی هم وقت نداشتیم.
علیرضا: بزرگترین مشکل مردم ما این است که کار را در حد رفع تکلیف انجام میدهند. ما معمولا کارمان را با علاقه انجام نمیدهیم. هر کسی باید در کارش حرفهای باشد و خودش را به سطح توانایی بالا برساند، نه اینکه فقط ۸ ساعت کار کنیم و منتظر تمام شدن ساعت کار باشیم تا به خانه برویم.
کسی که میخواهد در کارش به درجههای بالای موفقیت برسد، باید مدتی قید خیلی چیزها مثل استراحت، تفریح، تعطیلی و... را بزند. شرایط ایدهآل نیست ولی ایراد از خودمان هم است. نباید همه کمبودها را گردن دولت و حکومت بیندازیم و کمکاریهایمان را نادیده بگیریم.
▪ آینده را چطور میبینید؟
آرش: متاسفانه به خاطر شرایط اقتصادی فعلی، نمیتوان برنامه منسجم بلندمدتی داشت ولی براساس بازار شناور، این روزها اهدافمان را پلهپله تعیین میکنیم و جلو میرویم. سعی میکنیم اشتباه کمتری داشته باشیم و همچنان حرکت رو به جلویمان را حفظ کنیم و متوقف نشویم.
علیرضا: فکر میکنم تا ۲ سال آینده این مجموعه حداقل ۲ برابر الان باشد. باید این پیشرفت را داشته باشد.
● محصولاتمان کپی شدند
کار ما از نظر تکنیکی پیچیده نیست و میتوان در یک کارگاه خانگی هم به تعداد محدود نمونههایی از آن را تولید کرد. وقتی یکی از تولیدات ما در بازار کپی میشود، پیگیری و شکایت نمیکنیم. این موضوع آنقدر زیاد شده که اگر بخواهیم مراحل قانونی را طی کنیم، وقت و انرژی زیادی میگیرد. وقتی محصولی کپیبرداری یا مشابهش در بازار زیاد میشود، ساختنش به صرفه نیست بنابراین آن را از چرخه تولید کنار میگذاریم و نمونه جدیدی طراحی و ارائه میکنیم.
● صنایع دستی مدرن
ما در دنیای مدرن با ویژگیهای خاص آن زندگی میکنیم، به همین دلیل صنایع دستی باید امروزیتر باشد. درواقع طرحهای جدید و متناسب زندگی امروز، این محصولات را در چرخه مصرف حفظ میکند. مثلا در منزل شما جاکلیدی، جاشمعی، آیینه، لوستر و... میتوانند دستساز باشند. پس باید هنر و صنعت تلفیق شوند تا به خرید صنایع دستی ترغیب شوید. نکته مهمی که باید توجه کنیم، این است که امروزه صنایع دستی از مفهوم و حیطه هنر مطلق خارج شده و بیشتر جنبه کاربردی پیدا کرده است. به همین دلیل به طرحهای چشمنواز و مناسب نیاز است تا هم کاربرد داشته باشتد و هم جلوه بصری آنها قابلتوجه باشد. طراحی خوب، کیفیت مطلوب و رنگ زیبا و مناسب محصول را دلنشین میکند تا با یک محصول مصرفی صرف متفاوت باشد.
● اشتغالزایی با صنایع دستی کاربردی
موضوع مهمی که مسوولان اصلا توجه نمیکنند، این است که این صنعت به خاطر دستی بودن قابلیت اشتغالزایی بالایی دارد. از طرف دیگر، به دلیل ارزان بودن مواد اولیه بیشتر صنایع دستی، ارزش افزوده آنها بالاست. با برنامهریزی درست و سنجیده این هنر- صنعت میتواند نقش مهمی در صادرات و ارزآوری داشته باشد و حتی بخشی از تولید ناخالص ملی را جابجا کند. مثلا اندونزی و مالزی آنقدر در این رشته پیشرفت کردهاند که صنایعدستیشان شهرت جهانی پیدا کرده است. حتی آفریقا هم در این زمینه خیلی خوب معرفی شده است. تولیدات چنین کشورهای هم از نظر زیبایی و هم از نظر کیفیت به جایی رسیدهاند که حتی از چین با آن قدرت اقتصادی بالا و تولید انبوه جلو زدهاند ولی متاسفانه ما حتی بازار فرش سنتی خودمان را هم از دست داده و آن را به چین واگذار کردهایم.
● اقتصاد وابسته
اقتصاد ایران بیش از حد به نفت وابسته است. ما نفت را میفروشیم. تکنولوژی، مواد اولیه، وسایل مختلف، مواد غذایی و دارویی و هر چیزی دیگری وارد میکنیم. به همین دلیل متوجه اهمیت تولید داخلی نیستیم و تولیدکننده حمایت نمیشود.
وقتی پول کشور از جایی بدون زحمت تامین میشود، چه نیازی به تولید است؟ اما کشوری مثل ترکیه به تولید نیاز دارد و منسوجات و پوشاکش آنقدر پیشرفت میکند که به شهرت برسد. یا مجبور است به توریسم وابسته باشد، چون نفت و گاز برای فروش و تامین هزینههایش ندارد.
فائقه شکوه نکویی
لیلا منصور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست