یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
موانع قانون پذیری با نگاهی به رویکرد گروههای مختلف به قانون در ایران
زمانی که موضوع «موانع قانون پذیری» پرداخته میشود، عوامل ومؤلفههایی مطرح میشوند که در حوزههای گوناگون جای میگیرند. مقاله حاضر از این زاویه بحث میکند و ضمن بیان این موضوع که دین میتواند عامل مهمی در رعایت قانون باشد، مؤلفههای اقتصادی، فرهنگی و ... را در این باره بررسی میکند.
● عامل فطری و درونی
در این بحث به مجموعه عواملی پرداخته میشود که مبنای روانی دارند و از طریق نظام شخصیت افرد عمل میکنند. «کانت» میگوید: دو چیز است که اعجاب انسان را سخت برمیانگیزد، یکی آسمان پرستارهای که بالای سرما قرار دارد و دیگری وجدان و ضمیری است که در درون ما قرار دارد.
از دیدگاه اسلام، انسان بر مبنای فطرت الهی خلق شده است و دین اسلام نیز خود مبتنی بر همین فطرت، به وجود آمده است و به همین لحاظ دین باقی و همیشگی است (سوره روم آیه ۳۰). انسان هم در بعد شناختی و هم در بعد قلبی (عاطفی) دارای خصوصیات فطری میباشد و وظفه رشد و تربیت کودکان و نوجوانان و به طور کلی فرد انسان باید این باشد که رشد در جهت این فطرت صورت گیرد تا انسان به حقیقت خویش برسد، حتی انبیای الهی که بزرگترین معلمان بشری بودهاند وظیفه داشتهاند که هدایت و تربیت خود را در جهت این فطریات بکار برند و رمز موفقیت آنها نیز همین بوده است.
انسانها در برخورد بامسائل اجتماعی و اخلاقی به ارزیابی میپردازند و در ارزیابی خود برای آن مسائل ارزشی تعیین میکنند. زیربنای شخصیت و ماهیت طبیعی اسنان معرفت قسمتهای فطری و درونی است که نهاد و به تعبیر اسلامی نقس اماره گفته میشود.
نهاد آدمی خواستار حفظ خصوصیت کودکانهاش در تمام ادوار زندگی است که از قواعد منطق و استدلال فرمان نمیبرد و به احکام اخلاقی گردن نمینهد و فقط به کامجویی و حصول رضایت بیشتر میاندیشد. در حالیکه در اخلاق مذهبی هذف چیرگی بر لذتها، هوسها، خواستا و و در دست گرفتن کنترل آنهاست. «من» به نفس ملهمه تعبیر میشود. که از اصل واقعه بینی و حقیقت جویی تبعیت میکند و ارتباط و تبادلات متقابل شخص و واقعیت عالم خارج را تشکیل میدهد که خواستههای نهاد رابامقتضیات محیط و امکانات وفق دهد و خود را موجودی سازگار اجتماعی بسازد. چنانچه در دین اسلام به این شناخت تاکید فراوان شده است. من عرف نفسه فقد عرف ربه.
همچنین میتوان به بعضی از اختلالات شخصیتی و رفتاری نوروزها، اضطراب، وسواس، هیستری، افسردگی، خودکم بینی یا احساس کهتری، جنون پیری ، پرخاشگری، جنون جوانی و ادواری اشاره کرد که به نحوی در عدم پذیرش قانون مؤثر میباشند.
● استبداد تاریخی درایران
یکی از عوالم مؤثر در پیشرفت جوامع قانون پذیری آنها میباشد و بالعکس. حال سؤال اینجاست که چرا قانون در جامعه ما اجرا نمیشود. در پاسخ باید گفت تا قبل از مشروطیت، قانون در کشور ما هم برای عوام و هم خواص نامأنوس بود چون استبداد حاکم در طول تاریخ کشور و نظام اقتصادی و اجتماعی موجود در ایران، یعنی نظام ارباب و رعیتی، جامعه را به دو طبقه و دو گروه حاکم و محکوم تقسیم میکرد که ارباب و رعیت مصداق عینی آنها محسوب میشدند.
ارباب هر گونه اراده میکرد، عمل مینمود و رعیت هیچ اختیاری از خود نداشت. ظلم و ستم اربابان و و حاکمان باعث میشد که به مبارزه بپردازند و اربابان حاکمبا شدت تمام آن را سرکوب میکردند. در این میان علمای آگاه و مبارز همیشه در کنار مردم و رو در روی ظالمان، رهبری مبارزه را به عهدهداشتند و هر آنچه را که حاکمان و دولتها دستور میدادند حرام میدانستند و مردم را نسبت به حرمت فرامین شاهان فرا میخواندند مثلاً خمس و زکات خود را میپرداختند تا اینکه در مشروطیت بعد از پیروزی، مجلس به وجود میآیدو نمایندگانی انتخاب میشوند و عدالت خانهای تأسیس میشود تا قانون را رعایت کنند و ناظر بر اجرای آن گردند. از آن زمان تاکنون آچه مشهود است، کم بها بودن قانون در نظر مردممیباشد، چرا؟ چون مردم بعد از مدت کوتاهی که از مشروطیت گذشت وضع را بههمان منوال سابق یافتند و لذا باز دولتها را در مقابله با اعتقادات خود دیدند. طبیعی بود که دستورات و قوانینی را که آنها وضع میکنند، اجرا نکنند.
بعد از انقلاب اسلامی باز هم میبینیم درجه قانون پذیری کم است. با وجود این که شرایط قبل از انقلاب از بین رفته است، حال سئوال این است که چرا با وجود آن که حکومت از آن مردم است، باز هم قوانین آن چنان که باید اجرا نمیشود ؟در پاسخ باید گفت: آن تصوری که مردم در طول تاریخ نسبت به قانون و اجرای آن دارند را نمیتوان در مدت کوتاهی از بین برد و تصور جدیدی جای آن گذاشت. در طول هزاران سال قوانین دولتی از سوی مردم و علمای بزرگ، مخالف اسلام و مصالح جامعه قلمداد میشد. حال اگر بخواهیم این تلقی را در اذهان مردم اصلاح کنیم، زمان زیادی لازم است و نمیتوانیم آثار هزاران ساله را در چند سال از بین ببریم.
● عدم هماهنگی در نظام اجتماعی (عدم هماهنگی بین خرده نظامها)
بر اساس یک تقسیم بندی چهار نوع نظام در جامعه تشخیص داده شده است؛ نظام جمعیتی که شامل جمعیت شهری، روستایی، باسواد، بیسواد، مسلمان، زرتشتی و ...، نظام فرهنگی که خود خرده نظامهایی دارد، نظام روان جمعی جامعه حالتی است که پس از یک حادثه همه مردم آن را احساس میکنند مثالً پیروزی یا شکست در جنگ، نظام اجتماعی بخشی ازجامعه است که اصطلاحاً میگوییم نظام کل که خود شامل چند خرده نظام به این شرح است:
۱) خرده نظام سیاسی، مشتمل بر دولت، قوه مقننه و قضائیه و هم چنی افراد صاحب نفوذ مانند ریش سفیدان و امام جمعه ومراجع تقلید و ...
۲) نظام آموزشی
۳) خانواده
۴) اقتصاد
۵) رسانههای گروهی
همه این خرده نظامها برای نظام کل اجتماعی هستند و مقصود از ناهماهنگی ، عدم هماهنگی بین این خرده نظامها است. به عبارتی برای رسیدن به هدف واحد باید در کلیه خرده نظامها تبلیغات یک نواخت و یک سویی صورت پذیرد تا بتوان به اهداف کلی نظام دسترسی پیدا کرد. اگر بین آرمان اجتماعی و فرهنگ عملی جامعه تضاد باشد، ناهنجاری زیاد خواهد شد و ناهنجاری هم عین قانون شکنی است و اگر آرمان جامعهای رسیدن به حداکثر رشد اقتصادی باشد، باید تمام خرده نظامهای آن متناسب با آن هدف سازمان یافته باشد.
● ضعف نگرش ولایتی و رعایت سلسله مراتب
پیامبر اکرم (ص) به عنوان اسوه و نمونه پسندیدهای برای مسلمین است. علی (ع) نیز در نهج البلاغه در خصوص موقعیت زمامداری میفرمایند : زمامدار همچون ریسمانی است که مهرهها را در نظام کشد و آنها را جمع کرده ارتباطی بخشد. اگر ریسمان بگسلد، مهرهها پراکنده شده هرج و مرج ایجاد میشود و ... سپس هرگز نمیتوان همه را جمع کرد و نظام بخشید.
اگر ما در شرایطی نتوانیم در جامعه در بخشهای مختلف اجتماعی، از مافوق اطاعت کنیم نابسامانی در سیستم اداری و اجتماعی به وجود میآید که خود نمونهای از قانن گریزی است.
● عوامل طبیعی و جغرافیایی
تأثیر محیط جغرافایی در زندگی انسان موجب شده تا برخی از پژوهشگران در اهمیت عامل جغرافیایی مبالغه ورزند و برای توجهی انحرافات با توسل به عوامل طبیعی و جغرافیایی، تعادل آب و هوایی و اوضاع جغرافیایی را در تعادل روحی و فکری افراد مؤثر دانسته به این باور برسند که رفتار فردی و اجتماعی انسان تابع محیط طبیعی است و کسانی که در مناطق غیر معتدل زندگی میکنند، آمادگی بیشتری برای گرایش به انحراف از خود نشان میدهند. اما انسان متمدن چنان بر محیط طبیعی خود مسلط شده است که دیگر تحولات طبیعی بر زندگی او تأثیر چندانی نمیگذارد و عوامل طبیعی نمیتوانند مبین زندگی فردی یا اجتماعی یا رفتار بدنی و روانی انسان شود. گر چه حوادث عظیم طبیعی مانند زلزله، سیل، طوفان و مانند اینها موجب ویرانیها و بیسامانیهای خانوادگی میشوند و کودکان بیسرپرست و بیخانمان برای پرکردن شکم خود به آسانی دست به سرقت و یا انحراف دیگری میزنند و چه بسا دختران و پسرانی که به این علت به بزهکاری و انواع اختلالات رفتاری تن میدهند، اما چنانچه نظام اجتماعی مسلط خود را مسئول زندگی افراد محروم بداند و برنامهای برای این بیسامانیها و درماندگیها و فقر تدوین کند، ازتأثیر عوامل طبیعی کاسته خواهد شد.
● عوامل اجتماعی
جامعه گرایان تمامی رفتارها و سلوکهای انسان را با پیرامون خود، محصول عوامل تربیتی و رویدادهای اجتماعی میدانند. پژوهشهایی که توسط انسان شناسان در نقاط گوناگون دنیا انجام شدنشان داد دستگاه زیستی یعنی طبیعت انسان مسبب اعمال درست یا نادرست انسان نیست بلکه عواملی که در طیتاریخ بشر بنا برمقتضیات زندگی اجتماعی و نیازهای مادی و معنوی او پدید آمده به نسل کنونی رسیده و شخصیت و ارزشهای ذهنی او را ساخته است. تغییر این شرایط موجب تغییر شخص در تمامی ابعاد میشود و او را دگرگون میسازد . کودکان ونوجوانان بیش از سالخوردگان تحت تأثیر عوامل اجتماعی، خانواده، محیط طبیعی و گروه جوانان و غیره هستند.
جذب میراث جامعه و مختصات زندگی اجتماعی ناشی از نیازمندیهای درونی و بیرونی است که انسان را به فعالیت و هماهنگی با محیط پیرامونش برمیانگیزاند، اما هیچ ی از مشخصات مادی و معنوی به خودی خود به صورت نیاز در نمیایند و در نتیجه محرک به شمار نمیروند، مگر آن که تحریک محیطی در کار باشد. هنجارهای حاکم بر جامعه تضادای طبقاتی و تبعیضات و اختلافهای میان آنها و اوضاع و احوالی که به رفتار خیانتکارانه دامن میزند، ریشه دردا و آسیب های اجتماعی با توجه به فرهنگ هر جامعه و در زمان و مکانهای گوناگون از عوامل انحراف میباشند. شرارت در ذات کودک نیست و ریشههای انراف در وجود او به ودیعه نهاده نشده است و بلکه اعمال وی متأثر از محیط و یادگیریهای محیطی و امکاناتی است که محیط برای انجام آنها فراهم میآورد.
● عوامل اقتصادی
فقر یکی از عوامل مهم انحرافات و قانون شکنی از جمله دزدی، انحراف جنسی در مردم به ویژه کودکان ونوجوانان است. فقر بیگمان به وجود آورنده سختیها و ناملایماتی است که اگر نتوان با مبارزه کرد خواه ناخواه انسان را به زانو درمیآورد. بیشتر محرومیتها و برآورده نشدن تمایلات که موجب عدم اطمینان اجتماعی میشود، ناشی از عامل فقر است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. بیکاری، کمبود مواد غذلیی و پوشاکی، بیسوادی و عقب افتادگی،جهل و خرافات، عدم بهداشت کافی و انواع بیماریهای روحی و جسمی و حتی در سطح جهانی جنگها و خونریزی ها ریشه در نیازهای مادی، ترس و فقر دارد و انواع بیرحمیها و خونریزیها را در طبقات مرفه و مسلط جامعه سبب میشود. هنگامی که رحم و انسان دوستی در طبقات بالای اجتماع به علت نفع پرستی و حرص و ولع برای رفاه بیشتر فراموش میشود، نمیتوان ازز طبقات محروم انتظار دوستی و رحم و شفقت داشت. دکتر اوستاس چر بر این باور است که فقر و تنگذستی واقعی همانند دیگر حوادث و شرایط زندگی میتواند در کودکان اثرات منفی گذارد و آنان را به ستیزهجویی و انتقام و دشمنی نسبت به جامعه بکشاند.
بیکاری، ولگردی و گذایی که ناشی از فقر خانواده است، از عوامل مؤثر در انحراف و گرایش به رفتارهای غیراجتماعی ، دزدی، قانون شکنی و بزهکاری میباشد و افراد را به سوی اعمالی میراند که هیچگاه توانایی انجام آن را نداشتهاند. فقر فرصت مساوی تحصیل و مطالعه و کار و امکان رشد استعدادها رااز خانوادهای بیبضاعت در سطح کشورمیگیرد و موجب اختلاف در سطح درآمد و فرهنگ میشود و از موجبات پریشانی خانوادهها و بزه در فرزندان است.
مسکن نیز یکی از نیازهای اولیه هر خانواده است. نیاز به مسکن نه تنها در سلامتی جسمی بلکه از نظر روانی در سلامتی کودک تأثیر فراوان دارد. زندگی در میان زاغهها یا اتاقهای مخروبه و کثیف و شرایط نامساعد و غیر بهداشتی جهت سکونت، افزایش هزینه زندگی خانوادهها در مراکز صنعتی و عدم تأمین نیازمندیهای اولیه زندگی و ترقی بهای خانه و کرایه مسکن، زندگی کودکان و نوجوانان با ناپدری ونامادری در یک اتاق، از عوامل مؤثر در عدم پذیرش قانون و انحراف رفتاری است. عدم تغذیه مناسب و نبود پوشاک کافی موجب ضعف، عصبانتی و خودخواهیها در میان افراد خانوادههای فقیر شده و ممکن است آنان رابه سوی تقلب و کلاهبرداری بکشاند.
بحران اقتصادی، تورم، بیکاری و توزیع نامتوازن و ناعادلانه ثروت و نواقص موجود درنهادهای اقتصادی منجر به بحرانهای تجارتی و بیماری میشود. عدم موافقیت نظام اقتصادی در توزیع عادلانه ثروت به منزله مهمترین عامل ایجاد کننده فقر و پیامدهای ناشی از آن به شمار میرود.
عدم امکان برای فراهم آوردن وسایل و تفریحات سالم و پرکردن اوقات فراغت فرزندان و ناتوانی خانوادهها برای محافظت فرزندان از مفاسد موجود در محیطهای ناسالم و معاشرت با افراد ناباب، همگی ناشی از فقر و تهیدستی خانوادهها است که موجب رانده فرزندان این قبیل خانوادهها به سوی ناصواب و ارتکاب اعمال ضد اجتماعی و غیراجتماعی و اخلاقی میگردد.
● مهاجرت
گسترش صنایع و شهرهای بزرگ و فراوانی کار و امکان به دست آوردن احتمالی نیازمندیهای زندگی موجب شده که بسیاری از روستانشینان به شهرهای بزرگ کوچ کنند. شهرهایی که از لحاظ فرهنگ، اخلاق، رسم و آداب، پایبندی به نظامهای سنتی و مذهبی و جهانبینی و غیره با معتقدات و مقررات روستانشینی متفاوت است. از این رو مهاجران و فرزندانشان در شهرها گرفتار سرگردانی و بیاعتقادی به نظامها و مقررات اجتماعی شده و به انواع انحرافات کشیده میشوند. مهاجرتهای دسته جمعی خانوادهها از روستاها به شهرها موجب آوارگی و سرگردانی روحی و معنوی خود و کودکانشان در محیطهای بزرگ و نامانوس میشود. بیشتر مهاجران مردمانی کم بضاعت و تنگذست هستند که به خاطر کار و به دست آوردن کافی نیازمندیهای مادی، وابستگیهای زاد و بومی خود را فراموش کرده به شهر روی میآورند. مناظر تازه و فریبنده شهر تمایلات جدیدی را در آنان به وجود میآورد که به آسانی توانایی خود گرفتن با آنها را ندارند. بررسیهای انجام شده نشان دهنده آن است که انواع جرایم از قبیل سرقت، رابطه نامشروع و غیره در میان مهاجران بیش از دیگران است که فقر و بیکاری و نبود تعلیم و تربیت صحیح وکافی از عوامل مهم آن است.
● عوامل خانوادگی ـ ساختار خانواده و ارزشهای تربیتی
۱) تبعیض :
بررسیهای انجام شده نشان میدهد که تبعیض در خانواده و توجه بیشتر والدین به برخی از فرزندان و توجه کمتر نسبت به برخی دیگر، سبب ایجاد عقده کهتری و احساس نفرت و بدبینی در کودک میشود که خود به علت تأثیرات مخرب فراوانی که در روحیه کودکان ونوجوانان دارد، باعث قانون شکنی و سرپیچی از مقررات اجتماعی میگردد.
۲) خشونت : رفتار خشونت آمیز خانواده پیامدهای نامناسبی در تربیت کودکان بر جای خواهد گذاشت. به عقیده بسیاری از روان شناسان رویشه اصلی خشونتا، قانون شکنیها، انحرافات و جنایات در جامعه ، اعمال خشونت و تنبیهات بدنی است که والدین در مورد فرزندان اعمال میدارند و این باعث ایجاد عقدههای روانی در آنان میشود.
۳) سن والدین :
پدر و مادر خیلی مسن فاقد واکنشها و اعمال انعکاسی ضروری هستند و نمیتوانند وظایفی را که از نظر تربیت فرزند بر عهده دارند به خوبی انجام دهند و او را برای یک زندیگ سالم و پایبند به مقررات و ارزشهای اجتماعی بار آورند.
۴) عقب ماندگی خانوادگی :
خانوادههای ایستا و یا خانوادههایی که سیر قهقرایی طی میکنند، فرزندان خود را بدبین، غیراجتماعی و بالاخره عصیانگر بارمیآورند، خانوادههایی که با زمان پیش نمیروند و انتظار دارند فرزندان آنان نیز با راه و رسم قدیمی و کهنه زندگی را ادامه دهند، موجبات ناسازگاری روانی فرزندان با جامعه را فراهم میآورند.
۵) یتیمی :
یتیمی چه ناشی از مرگ پدر باشد یا مادر، یکی از مهمترین علل دربدری ، ناکامی، ولگردی ، عقب افتادگی در مدرسه و اجتماع و ارتکاب بزه و تبهکاری و دیگر بیماریهای روانی است. کودک یتیم در رابطه با تغییر مسکن، زناشویی دوباره پدر و یا مادر و نیز ناپدری و امادری مشکلات جدیدی می یابد. رفتار نامساعد ناپدری یا نامادری نسبت به کودکان خردسال موجب ناکامیهای عاطفی، سرگردانی و مانند اینها میشود و غالباً ستیزهجویی را در پی دارد. کودک در چنین شرایط نامساعدی نمیتواند به تثبیتهای انفعالی پایدار و پردوام، براساس الگوهایی که در محیط او وجود دارند ، نائل آید.
۶) طلاق و کشمکش خانوادگی : گسستگی خانواده تأثیری مسلم و قطعی در بروز رفتار ضد اجتماعی در کودکان دارد. جدایی کودک از والدین به خصوص مادر موجب عدم توانای در برقراری رابطه عاطفی سالم و صحیح به هنگام بلوغ میشود. نقص بدنی،نازپروردگی کودکان و نوجوانان و کودکان به خود رها شده، یعنی کودکانی که بر اثر جدایی پدر و مادر از یکدیگر یا بر اثر غفلت و بیاعتنایی نسبت به تربیت آنان از راهنمایی و تشویق محروم بودهاند،مفاهیم نادرستی از جهان مییابند و در بزرگسالی دشمن اجتماع میشوند ، شیوه زندگی آنان سلطه پذیری به همراه نیاز به انتقامجویی است.
۷) غیبت والدین از خانواده : وجود والدین در منزل به خصوص مادر نقش مؤثری در تربیت عاطفی و روانی کودکان دادر. عدم حضور هر یک از والدین در محیط خانه باعث ایجاد مشکلات تربیتی و اختلالات عاطفی در کودک و نوجوان میشود که به نوبه خود میتواند به عنوان یکی از علل مهم ارتکاب جرم و قانون شکنی در کودکان و نوجوانان باشد.
● عوامل سیاسی
حکومتها از عوامل مهم تأمین عدالت و یا گسترش نابسامانی و ظلم و ستم هستند، جوامع کنونی بر اساس شیوههای تولید و توزیع که شک لدهنده روابط اجتماعی هستند به طبقات گوناگون تقسیم شدهاند. مسئولات ناگزیر برای اجرای قوانین موجود به خشونت میگرایند و مجازاتها و تنبیهات شدید و نامتناسبی را در مورد عصیان کنندگان علیه قوانین وضع میکنند که خود عامل تشدید کننده روح بدبینی و برانگیختن واکنش منفی نسبت به قوانین و نظامات موجود اجتماعی میشود. در این رابطه مسئولان به جای آنکه انحراف افراد را در ارتباط با اوضاع و احوال اجتماعی، بحرانها، رشد جمعیت، شخصیت منحرفان و نوع رشد و تربیت آنان و انگیزههایی که آنان را به ارتکاب جرم وداشته مورد مطالعه و بررسی قرار دهند، انحراف را فینفسه و به صورت مجرد و به خودی خود مطالعه میکنند.
● عوامل مربوط به قانون
قانون نیز به نوبه خود از علل پذیرش یا عدم پذیرش قانون میباشد. از عوامل مربوط به قانون میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
▪ عدم آشنایی افراد با قانون
▪ تفسیر نارسا و نادرست از قانون
▪ ضعف قانون یا قانونگذار
▪ انتزاعی بودن قانون
▪ جنبه حمایتی نداشتن قانون
▪ اجرا نشدن کامل قانون
▪ عدم پویایی قانون
▪ عدم اعتقاد و باور به قوانین
▪ نبودن اهرمهای قوی تنبیهی و تشویقی در اجرای قانون
▪ مشخص نبودن حد و حقوق افراد رد برابر قانون
▪ قانون شکنی،کوتاه نمودن فاصله برای رسیدن به هدف
▪ عدم آموزش و تربیت مناسب و صحیح افراد از زمان کودکی برای قانونمند شدن
● بیاعتقادی و بیایمانی
مذهب به کرو کلی پشتوانه محکم ارزشهای اخلاقی و انسانی است. اگر انسان باور داشته باشد که بد بد است و نیک نیک، هر کدام برای خود پاداش مناسبی دارد؛ عمل نیک به کمال انسان و عمل زشت و خلاف به پستی و دنائت او دلالت میکند. اگر ایمان پیدا کند که دنیای دیگری وجود دارد و هر شخصی در آنجا به کیفر اعمال خود خواهد رسید (ان خیراً فخیر ان شراً فشراً) ، اگر قبول کند که حقایقی د رکار است، حق همیشه حق است، قانون حق است،هرگز خلاف نخواهد کرد. در اسلام شاخص اخلاق،ایمان معرفی شده است که دارای سه وجه نیتی، گفتاری و عملی است. اگر چه وه نیت اهمیتش از همه بیشتر است،اما آگاهی یافتن از آن دشوار است، بنابراین به طور عمده از دو شاخص دیگر برای شناخت مؤمن استفاده میشود.
داشتن ایمان به خدا و زندگی اخروی مردم را از ارتکاب به اعمال ناشایست باز خواهد داشت. چنانچه افراد با ایمان در مقایسه با کسانی که پای بند اخلاق و ایمان نیستند، کمتر گناه میکنند و نیز در ایامی که معمولاً ایمان مردم قویتر میشود مانند ماه مبارک رمضان و یا محرم، جرایم کمتر میشود. پس ایمان در تربیت افراد و در کلیه ابعاد زندگی از جمله قانون پذیری نقش بسزایی دارد.
منابع
ـ ابطحی، سید مصطفی. نقش فرهنگ سیاسی در فقدان قانون پذیری در جامعه . دانشگاه آزاداسلامی، زنجان ۱۳۷۵
- بزرگی، سید مهدی. راهارهای قانون مند شدن جامعه. ۱۳۷۵
- شریعتی ،حسین. روشهای اجرایی فرهنگ قانون پذیری در میان اقشار مختلف جامعه، دانشگاه آزاداسلامی ارومیه، ۱۳۷۵
ـ شیخی، محمدعقی. توسعه فرهنگی پیش نیاز قانون پذیری جامعه. دانشگاه الزهرا ۱۳۷۵
- غلامی، حمید. عوامل عدم پذیرش قانون در جامعه و راهکارهای قانون مند شدن . ۱۳۷۵
- فرجاد. حسن. آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی،انتشارات بدر ۱۳۵۸
- قنبری، محبعلی. عوامل عدم پذیرش قانون و راهکارهای قانون مند شدن جامعه . ۱۳۷۵
- کریمی. یوسف، روان شناسی اجتماعی،انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۷۰
- همدانلو، اسماعیل . روحیه قانون پذیری، ۱۳۷۵
- بررسی نگرش مردم ارومیه نسبت به قانون و روحیه قانون پذیری ، دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی استان آذربایجان غربی ۱۳۷۵
- عوامل عدم پذیرش قانون در جامعه و راهکارهای عملی قانونمند شدن آن. بررسی کارشناسان دبیرخانه شورای فرهنگ عموی استان اردبیل، ۱۳۷۵
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست