یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مرد نامرئی
رمانی از هربرت جورج ولز (۱) (۱۸۶۶-۱۹۴۶)، نویسنده انگلیسی، که در ۱۸۹۷ انتشار یافت. گریفین (۲) جوان مشغول تحصیل در رشته فیزیک است. وی که بسیار باهوش ولی فقیر است، وسیلهای کشف کرده است که با آن همه بافتها وحتی یاختههای زنده را شفاف میگرداند، و این روش را روی خودش آزمایش میکند.
پس از ساعتها کار اعصاب خردکن و رنجهای بسیار، هنگامی که به هدف خود میرسد، گرفتار هیجان عصبی مخوفی میشود و ویژگی دردناک آزمایشهایی که به میل و اراده خویش به آن تن در داده است بر شدت آن میافزاید.
هماندم متوجه میشود که از مزایایی که از تغییر شکل خود انتظار داشت به هیچ وجه بهرهای نمیبرد. البته جسمش نامرئی شده است، اما لباسش و غذایی که میخورد نامرئی نیست؛ لخت و برهنه است و از گرسنگی و سرما به شدت رنج میبرد.
وقتی که لباس به تن دارد، باید دستکش به دست کند، صورتش را در پس نقاب و چشمهایش را با عینک سیاهی پنهان بدارد تا مایه وحشت نشود، اما این تبدیل لباس، قیافه عجیب و نفرتآوری به او میدهد. به یک مهمانسرای روستایی پناه میبرد و بیهوده به دنبال وسیلهای میگردد تا قیافه عادیاش را از نو به دست بیاورد.
تا مدتی که پول دارد کارها نسبتاً خوب پیش میرود؛ اما وقتی که پولهایش ته میکشد و به عنوان عامل سرقتی که واقعاً مرتکب شده است شناخته میشود، ناگزیر پا به فرار میگذارد و هماندم به نامرئی بودن خودش متوسل میشود. آن وقت، ولگرد درماندهای را مجبور به همدستی میکند و به همهگونه خلافی دست میزند؛ بیپروا دزدی میکند و غبطه رفیقش را برمیانگیزد؛ چندانکه با آن پول دزدی که به دستش سپرده شده است درصدد فرار برمیآید.
پاداش کلانی به هرکس که «مرد نامرئی» را به چنگ بیاورد نوید داده میشود. مرد نامرئی، در جریان فرار خود به هر سرزمینی که پای میگذارد جنجال و غوغا برمیانگیزد. در آن حیص و بیص که مجروح و از خود بیخود شده است، برحسب تصادف به خانه پزشکی به نام کمپ (۳)، که همدرسش بوده است و قول داده است که پلیس را خبر نکند، پناه میبرد. در خانه کمپ اندکی آرامش خاطر پیدا میکند و اسراری را با او در میان میگذارد و امید میبرد که از مساعدتی که برای فروشناندن عطش تسلط خود به آن احتیاج دارد برخوردار شود. اما کمپ از وی میترسد و چون از طرز رفتارش دلخور شده است، پنهانی او را لو میدهد. پس از مبارزه سرسختانهای که درمیگیرد، «مرد نامرئی» به دست مردم با وحشیگری کشته میشود و جسدش به تدریج پدیدار میشود.
این رمان به سلسله داستانهای شگفتی تعلق دارد که ولز مسیر نویسندگیاش را با آن آغاز کرد. برای نوشتن این داستانها، از پیشرفتها و پیروزیهای علم امروز الهام گرفت. مسئله اجتماعی در آن زمان مقام بسیار مهمی در ذهن نویسنده داشت. اگرچه «مرد نامرئی» مرتکب چندین فقره جنایت میشود، رنجبر نابغهای است که در پایان کار از «جنتلمنی» مثل کمپ که آدم کمرویی است و در نهان به تفوق علمی همدرس سابقش حسد میبرد و از «بیتربیت» بودن او دلخور مینماید، دوستداشتنیتر است. رمان مرد نامرئی در زمان خود با اقبال عظیمی روبرو شد.
عبدالله توکل. فرهنگ آثار. سروش.
۱.Herbert George Wells ۲.Griffin ۳.Kemp
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست