دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

مسئول حیف و میل این نگاتیوهای بیچاره کیست


مسئول حیف و میل این نگاتیوهای بیچاره کیست

نگاهی به فیلم سینمایی «بدون اجازه» اثرمرتضی هرندی

قضیه به طرز وحشتناکی تکراری است و این تکرار به شکل فجیعی درآمده و عصبی کننده و افسردگی آور و امیدکش. قصه باسمه ای این فیلم فارسی نه چندان جدید جعلی موسوم به «بدون اجازه» از این قرار است که دختر مرفه و ثروتمندی که دارای یک رابطه خوب دوستانه با جوان هم سن و سال خودش است درجریان یک تماس تلفنی از سوی مردی ناشناس متوجه این نکته می شود که مرد غریبه ای به عکس های خصوصی او دسترسی پیدا کرده است و برای بازپس دادن این عکس ها مبلغ ۵۰ میلیون تومان را دختر از قصه تقاضا کرده است.

داستان فیلم فارسی مد روز شده فیلم «بدون اجازه» با همین ترتیب روایت می شود و با ارائه این فیلم، موفق می گردد یکی از نازل ترین ورسیون های جدید فیلم فارسی های زمانه ما را پدید آورد.

البته با تمهید چند تفاوت:

به جای جوان لات کلاه مخملی کفش قیصری کت و شلوار مشکی دستمال ابریشمی به سبک فیلم فارسی های زمان شاه، جوان ژیگول شبه روشنفکر عکاس را قرارداده که تاریخ هنر ارنست گامبریج را می خواند!

به جای چاقو و قمه هم دوربین به دستش داده.

به جای عربده کشی و مردونگی و سیبل تا بناگوش در رفته هم سانتی مانتالیسم زورکی و رمانتیسم آرتروز گردنی و مالیخولیای عشق های خیابانی را جایگزین کرده.

البته با رعایت مدل هزاربار تکرار شده و نخ نما شده عشق پسر فقیر جنوب شهری به دختر پولدار شمال شهری!

این ها مجموعا همه آن چیزهایی است که با تماشای فیلم «بدون اجازه» نصیبتان خواهد شد. به علاوه یک جمله شاهکار ادیبانه که شعار فیلم است:

«بدون اجازه را ببینید تا نبینند تو را بدون اجازه»!

دقت کنید خواهش می کنم و دوباره بخوانید:

«بدون اجازه را ببینید تا نبینند تو را بدون اجازه!»

فکرش را بکنید که فاجعه از همین جمله تبلیغاتی کوچک که چند ایراد دستوری و ویرایشی بزرگ دارد شروع می شود و به همه الیاف فیلم رسوخ می کند.

فیلم «بدون اجازه» یک فیلم نامه تله فیلمی مختصر، دم دستی، بی جذابیت و فاقد عناصر ساختاری محکم و سنجیده را دستمایه یک تجربه باسمه ای و عجولانه قرارداده و مشخصا یک فیلم «سفارشی» و «باری به هرجهت» به معنای اتم مذموم و فاجعه بارش است.

فیلم، ما قبل فکر، ایده، سوژه، میزانسن، بازیگری، روایت، قصه و البته شخصیت پردازی و تیپ سازی است.

همه چیز به سردستی ترین و معلق بارترین حالت ممکن به وقوع می رسد و رها می شود به امان خدا!

فیلم اجتماعی نیست. دقیقا و مطلقا برخلاف ادعایی که دارد. فیلم اجتماعی باید دغدغه طرح یک مسئله اجتماعی را مماس با آدم ها و روزگار خودش داشته باشد و این با رویکرد «مسئله مندی» قابل فهم و حل است و الا با طرح ناقص و ابتر و زمخت یک «بیماری» روانی که فیلم اجتماعی نمی شود.

در بدون اجازه، مخاطب با یک مسئله اجتماعی روبه رو نیست بلکه با یک بیمار روانی روبه روست که البته معلوم نیست چرا بیمار است و چرا چنین می کند مگر بقیه چیزهای فیلم معلوم است؟!

و گذشته از این، حتی همین عوامل و شخصیت هایی که باید به رونمایی و توضیح درست این بیماری هم بینجامند درست طرح نمی شوند و همه ابتر و مهمل باقی می مانند.

پدر، جوان، عکاسی، عشق، باج گیری، بیماری روانی، پز روشنفکری و... و همه چیزهای دیگری که در فیلم ولو شده اند و هیچ ربط و حسی را برنمی انگیزند مجموعا ملغمه ای ساخته اند که فیلم را به یک آش شله قلمکار بی فرجام تبدیل کرده است .

ارتباط هیچ کدام از آدم ها مشخص نیست. منطق قصه، فضای فیلم و شخصیت پردازی کاراکترها هیچ کدام درنیامده و انگار کارگردان هیچ دغدغه ای جز ارائه یک مدل جدید از فیلم فارسی های زمان شاه را در مخیله نداشته یا نتوانسته چیزی جز این بیافریند.

به راستی چه کسی مسئول حیف و میل این نگاتیوهای بیچاره و مظلوم است؟!

سعید رضایی