جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
چوب حراج به حاصل یك عمر تلا ش
یكی، دو سالی است كه خبرهای تعطیلی كارگاههای لیتوگرافی سنتی و فروش وسایل و كارگاههای لیتوگرافی در خانواده چاپ شنیده میشود. لیتوگرافیهایی كه در سالهای گذشته صاحب اسم و رسمی بودند نیز در این میان به چشم میخورند.
به جای بررسی این واقعیت از زوایای مختلف، تنها به گفتوگو با دو لیتوگراف بسنده میكنیم كه مشتی است نمونه خروار و سپس پای صحبت ناشری مینشینیم كه دارد خود را به لیتوگرافی پیوند میزند و در پایان از رییس اتحادیه لیتوگرافان میپرسیم كه اتحادیه برای اعضای این خانواده چه چارهای اندیشیده است.
● لیتوگرافی لاری
محمد سیف لاری را در حالی به صحبت میگیریم كه كارگاه او تعطیل شده و تجهیزات آن به عنوان آهنپاره به فروش میرسد. در خطوط چهره و نگاه او و آهنگ سخن گفتنش میتوان اندوه به حراج گذاشتن سرمایه یك عمر تلاش حرفهای را دید.
او به یاد میآورد كه در سال ۶۵ دوربین ریلی با چه مراقبتی نصب شد و سپس هر روز با علاقه روی آن را دستمال میكشیدند، اما اكنون با ضربات پتك و چكش، آن را از جا میكنند، تا به بهایی ناچیز به اوراقیها بفروشند. صدای بغضآلود لاری با رنگی از آزردگی و عصبانیت با تق و توق اوراق كردن دوربین بزرگ ریلی، به گوش ما مینشیند:
لاری میگوید: <پس از ۲۰ سال كار در بخش لیتوگرافی و چاپ موسسه كیهان، در سال ۶۵ با خروج از كیهان، این لیتوگرافی را با یك دستگاه دوربین ریلی اسكرین و دستگاههای كنتاكت و قیدكپی تاسیس كردم. به علت ورود ایمیجستر و صدور مجوزهای جدید و رقابتهای منفی، از دو سال پیش تصمیم به تعطیلی كارگاه گرفتم تا الان كه پس از تحویل آرمها، پلاكها، بدنههای دستگاهها و لنزهای دوربین به اداره ارشاد- برای اطمینان از اینكه دستگاهها در جای دیگری استفاده نشوند! مشغول باز كردن دستگاهها و تحویل به خریداران آهنپاره هستیم. این دستگاهها بهویژه دوربین آن میتوانست مورد استفاده مراكز آموزشی مرتبط با صنعت چاپ قرار گیرد، اما به دلیل عدم حمایت و سركشی به موقع و بیاعتنایی كسانی كه باید به این فكرها باشند، به آهنپاره تبدیل میشوند. در حالی كه در زمان خود با هزینه چند میلیون تومانی تهیه شدهاند، الان همه آنها به پنجاه هزار تومان فروخته میشوند.>
اما تعطیل كردن هم به این سادگی نیست. بله تعطیلی كارگاه هم هزینههای خود را دارد: <پس از این همه سال سابقه و اطلاعات، الان نه بیمه دارم و نه هیچ حقوقی. تنها ملك كارگاه باقی مانده است كه با فروش آن باید مزایای سالیانه كارگران و خسارت ساختمان را بپردازم و با اینكه كارگاه تعطیل بوده و تعطیلی آن هم اعلام شده، شهرداری برای سه سال، ۳ میلیون تومان مالیات و عوارض تعیین كرده است. ضمن فروش ملك و دستگاهها، مجوز را نیز به شخص دیگری واگذاركردهام.>
لاری، صادقانه از دیر جنبیدن خود برای همراهی با قافله تكنولوژی یاد میكند و در پاسخ به این پرسش كه چرا به ایمیجستر و دیگر تكنولوژیهای جدید روی نیاورده است، میگوید: <زمانی فرصت خوبی برای آوردن ایمیجستر وجود داشت، ولی ما منتظر تسهیلات مالی دولت و وزارت ارشاد ماندیم. با این حال دولت كمك كه نكرد هیچ، با مجوزهای جدیدی كه صادر كرد، فشار و ضربه بزرگی بر لیتوگرافان وارد ساخت. تنها اقدام پس از سه سال پیگیری، كه اتحادیه ما توانست انجام دهد، خرید یك ایمیجستر بهصورت شراكتی در تهران اسكنر بود. درست شبیه طریقه خرید اسكنر در آن شركت كه سالها پیش اتفاق افتاد. در آن زمان تنها شركت مگاپس دارای اسكنر در ایران بود و ما توانستیم اسكنری با مشاركت ۷۲ لیتوگراف خریداری و در آنجا راهاندازی كنیم. البته به علت بالا بودن قیمت خدمات در تهران اسكنر نسبت به مراكز دیگر- مثلا ۲۰ ریال در مقابل ۱۸ ریال خروجی هر سانتیمتر مربع فیلم- سفارش زیادی به آنجا فرستاده نمیشد و خودمان هم بسیاری از سفارشهای خود را به غیر از آنجا میفرستادیم.>
ولی كسانی كه كارشان لیتوگرافی نبود، وارد این حرفه شدند و بعضی از آنها نیز موفق شدند، پس یك لیتوگراف متبحر، هنوز میتواند شانس داشته باشد. لاری به آرامی سر میجنباند و میگوید: <خیلی از افراد با سابقه یا بدون سابقه كار لیتوگرافی، فرصت را مغتنم شمرده و با توجه به سن جوانی و شور و شوق برای ادامه كار در آینده، به تاسیس لیتوگرافی با تجهیزات روز روی آوردند كه وضعیت به نسبت خوبی دارند. ولی الان برای شروع كار خیلی دیر شده است و برای ما كه عمری بر سر این كار گذاشتهایم فرصت و حوصلهای برای آوردن تجهیزات نو نیست. البته خیلی از كسانی كه تازه وارد این حرفه شدهاند، هیچ تجربهای- نه تنها در مورد لیتوگرافی و فیلم و زینك، كه درباره چاپ و نور و رنگسازی هم- ندارند، در حالی كه در گذشته دانستن اطلاعات چاپ از ضروریات لیتوگرافی بود.>
وی در ادامه از خدمات خود در زمان جنگ میگوید، موقعی كه لیتوگرافی، كار لیتوگرافان بود: <در زمان جنگ كتابهای پزشكی كه وارد كشور میشد بسیار گران و با قیمتهای ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان عرضه میشد. در آن زمان به خاطر علاقه و تخصص در رشته پزشكی، به واسطه شركت فراندیش كه طرف قرارداد وزارت ارشاد بود، تهیه فیلم و زینك بیش از ۵۰ جلد از این كتابها برای چاپ در ایران را به عهده گرفتم كه در تیراژهای ۵ تا ۱۰ هزار جلد چاپ میشدند كه در آن موقع خدمت بزرگی به چاپ و نشر كشور بود، در حالی كه امروز نه از حمایت مادی و نه حمایت معنوی دولت، برخوردار نیستیم و دولت به جای حمایت از ما، رقیبان ما را افزایش داده است.>
لاری از بازار آشفته واسطهگری در كار چاپ سخت دلخور است: <هر كس یك موبایل دستش میگیرد، از این چاپخانه به آن لیتوگرافی راه میافتد و قیمت را تعیین میكند. چرا بعضی ادارههای دولتی باید كارشان بهدست افرادی باشد كه نه دفتر دارند نه مالیات میدهند؟ در حالی كه بسیاری از كارگاههای قدیمی دارای كد اقتصادی هستند، امروزه برای انجام فعالیت و خدمات مختلف، نیازی به ارایه كد اقتصادی نیست و بسیاری از افراد با دلالی و بدون هیچ سرمایه و ملك و دستگاهی، قبل از هر چیز سهم خودشان را تعیین میكنند. درآمد بالایی كسب میكنند و همه اینها باعث تعطیلی و ورشكستگی بسیاری از قدیمیهای این حرفه شده است. مانند همین جا كه زمانی ۸ نفر را بهكار واداشته بود، ولی امروز تعطیل شده است. ضمن اینكه كارگرها هم دیگر مثل گذشته كار نمیكنند و همه به دنبال واسطهگری افتادهاند.>
لاری توضیحات دیگری هم در مورد فعالیت و حمایتهای اتحادیه و ارشاد دارد: <اعتقاد دارم كه در زمان مناسب حمایت نشدیم. چه اگر حمایت شده بودیم، كارگاه ما الان تعطیل و مجوز آن واگذار نمیشد. به تازگی اتحادیه در اقدامی كارگاههای لیتوگرافی را ملزم به دریافت كارت امور صنفی كرده است كه تنها نوشدارویی پس از مرگ سهراب است كه سالها پیش باید اتفاق میافتاد. البته با این اقدام بسیاری از كارگاهها كه نتوانند كارت امور صنفی دریافت كنند تعطیل خواهند شد. اداره ارشاد هم تنها كاری كه كرده، از ما پلاك و آرم دستگاههای دور ریختنی را خواسته است تا دیگر كسی در جای دیگری از دستگاهها استفاده نكند.>
لاری سخنانش را با یك پرسش تمام میكند كه ما جوابی برای او نداشتیم: <راستی با این وضع آیا جوانها رغبت میكنند عمر خود را پای یك حرفه تخصصی بگذارند و آیا به آینده میتوانند امیدوار باشند؟>
● لیتوگرافی سریع
لیتوگرافی سریع از جمله لیتوگرافیهای قدیمی و پرسابقه است كه توسط محمد حاجی محمدعلی اداره میشود.حاجی، خود تاریخ مجسم لیتوگرافی ایران است. از قدیمترین آدمهای این حرفه كه هنوز دست بهكار است، اما در بازار امروز كسی پیدا نمیشود كه قدر تخصص و سالها تجربه او را بداند.
وی درباره تاریخچه لیتوگرافی خود و وضعیت كنونی آن میگوید: <در سال ۱۳۲۴ این واحد لیتوگرافی را با یك دوربین، یك دستگاه تورنت و یك دستگاه قیدكپی راهاندازی كردیم، در حالی كه تعداد زیادی در آن مشغول بودند. در آن زمان امكانات امروزی وجود نداشت و به علت نبود برق از نور آفتاب برای ظهور فیلم و ساخت كلیشه استفاده میكردیم. برای ظهور كلیشه از نور مستقیم در فضای باز و برای عكاسی با استفاده از آینه نور را به داخل تاریكخانه میفرستادیم.>
برای اینكه یادی از گذشته كرده باشد، نظر ما را به عكسی در بالای دفتر خود جلب میكند. جایی كه حدود ۱۰ نفر مشغول فعالیت هستند و توضیح میدهد كه این همه كارگر برای ساخت كلیشه و كوبیدن آن روی چوب فعالیت میكردند و در واقع كار چسب پایه امروزی را انجام میدادند كه امروز همه این كارها توسط یك دستگاه انجام میشود. او با نگاه به دستگاههای خاموش، از پشت شیشه عینك، نگاهش را به نقطهای نامعلوم پرواز میدهد و از امید و آرزوهای سالهای گذشته یاد میكند: <سال ۱۳۶۳ یك دستگاه دوربین چوبی ایرانی را به یك مشتری مراغهای فروختیم كه خودمان دستگاه را در آنجا راهاندازی كرده و كار با آن را آموزش دادیم. از سال ۱۳۶۷ با امید و آرزوهای بسیار یك دوربین آلمانی از آلمان خریدیم كه نسبت به قبلیها پیشرفتهتر بود و خیلی از كارها را بهصورت اتوماتیك انجام میداد. علاوه بر آن یك دوربین ژاپنی دیگر هم نصب كردیم. ولی وضعیت كار در حال حاضر هرگز مناسب نیست و تنها بنابر مثل <فوت كوزهگری> است كه توانستهایم كارگاه خود را با تولید كلیشه سر پا نگاه داریم. هیچ حمایتی از سوی اتحادیه و ارشاد از ما نمیشود و در حالی كه زحمت زیادی برای این حرفه كشیدهایم و برای كار خود ارزش قایل بودهایم، قیمتشكنیها و حضور تكنولوژیهای جدید، ضربه زیادی بهكار ما زده است. به همین دلیل در كنار خروجی فیلم، كار تولید كلیشه را هم انجام میدهیم كه تنها برای صحافیها در داغی و طلاكوب زدن مصرف دارد و نیازهای چاپی ارزان قیمت در حال حاضر به وسیله دستگاههای ریسوگراف انجام میشود. ماشینهای ملخی هم كه به كل از رده خارج شدهاند. هیچ نظارتی بر حضور دستگاههای تكثیر نیست و بسیاری از مغازهها بهویژه در پاساژ ظهیرالاسلام با یك دستگاه تكثیر و یك كامپیوتر، سفارشهای زیادی را از دست چاپخانهها و لیتوگرافان بیرون آوردهاند، تا جایی كه بعضی اوقات خود ما هم به فكر نصب دستگاه ریسوگراف در كنار لیتوگرافی خود میافتیم.>
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست