چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

راهنمای پیدا کردن افراد خودشکوفا


راهنمای پیدا کردن افراد خودشکوفا

موسیقیدان باید آهنگ بسازد, نقاش باید نقاشی کند, شاعر باید بسراید اگر کسی کاملا با خودش در صلح باشد, همان چیزی که باید بشود, خواهد شد

«موسیقیدان باید آهنگ بسازد، نقاش باید نقاشی کند، شاعر باید بسراید. اگر کسی کاملا با خودش در صلح باشد، همان چیزی که باید بشود، خواهد شد. آن فرد همان چیزی که طبیعت او اقتضا می کند، خواهد شد. این نیاز همان چیزی است که من آن را خودشکوفایی می نامم.»

اما مزلو به توصیف بالا از افراد خودشکوفا بسنده نکرد. علاوه بر او، روانشناسان بعد از او نیز در مورد ویژگی های این افراد بررسی هایی کردند و متوجه شدند که این افراد در بسیاری از زمینه ها دارای خصوصیات مشترکی هستند که عبارتند از:

واقعیت ها و حقایق جهان (و خودشان) را می پذیرند، به جای اینکه آنها را انکار یا از آنها فرار کنند.

در افکار و رفتارهایشان راحت و سبک بال هستند و فی البداهه تصمیم می گیرند یا می اندیشند. چندان دنباله رو قواعد مرسوم نیستند، ولی آنها را نادیده نیز نمی گیرند.

به هیچ وجه، از بیرون تشویق نمی شوند و انگیزه ها و نیروی محرکه آنها کاملا درونی است.

به شدت خلاق و دارای تخیل قوی هستند. خلاقیت این افراد تازه، صریح و متفاوت است، همانگونه که نگاه کودکان به مسائل صریح، تازه و معصومانه است.

به حل مشکلات علاقه نشان می دهند و این محدود به خود آنها نمی شود بلکه معمولا شامل مشکلات دیگران نیز هست.

از لذت های اساسی و پایه ای زندگی لذت می برند و پیوسته آنها را می ستایند.

با سایر افراد و انسان ها احساس نزدیکی، یگانگی و محبت می کنند و این حس معمولا شرطی نیست و همراه با «بودن» و «وجود داشتن» آنها حضور دارد.

روابط شخصی عمیق دارند. آنها می توانند به دوستان خود بسیار نزدیک شوند و عشق های بزرگ داشته باشند.

در برخورد با بیشتر افراد صبور ومهربان هستند، اما در انتقاد از اشخاص متکبر یا خودبزرگ بین، واقع گرا، صریح و تند هستند.

روحیه آزادمنش ودموکرات دارند. این افراد عمیقا به دیگران و نظر آنها فارغ از طبقه اجتماعی، باور سیاسی، نژاد و رنگ پوست احترام می گذارند و با آنها رفتار دوستانه دارند.

از تنهایی و داشتن حریم خصوصی لذت می برند.

استقلال فرهنگی و محیطی دارند. این افراد برای کسب رضایت واقعی به سایر افراد یا تایید فرهنگ عمومی وابسته نیستند، بلکه به توسعه شخصی و رشد پیوسته با توجه به استعدادها و منابعی که در دسترس دارند تکیه دارند.

معنای زندگی آنها در این کلمات خلاصه می شود: «تصمیم گیری شخصی»، »حکومت شخصی بر زندگی خود»، «فردی فعال و مؤثر و مسئول»، «دارای نظمی خودانگیخته بودن».

دارای نظام اخلاق شخصی هستند که درونی و از قدرت یا نفوذ بیرونی مستقل است.

روحیه طنز فلسفی غیربرخورنده دارند. آنها معمولا به لطیفه هایی که برای گروهی از مردمان آزاردهنده است، نمی خندند.

دارای قوه تمییز و تشخیص هستند و می توانند همه چیز را به صورت بی طرفانه (بدون حب یا بغض) بنگرند.

همانطور که به نظر شما نیز رسیده، این ویژگی ها در مواردی با هم وجه اشتراک دارند. به طور کلی، به نظر می رسد که ویژگی افراد خودشکوفا استقلال و اعتماد به نفس است. آنها پذیرای خود و دیگران هستندو مهمتر از همه، پذیرای چیزی هستندت که زندگی به آنها عرضه می کند.

نیازمندی این اشخاص، نیازهای سطح بالا در سلسله مراتب نیازهای مزلوست، نیاز به چیزی که برای زندگی خوب لازم است، همچون حقیقت و عدالت. تقریبا همیشه افراد میانسال یا بالاتر می توانند دارای این ویژگی ها باشند اما به نظر مزلو، کمتر از یک درصد جامعه به این مرحله می رسند.

● ۶ قدم به سمت خودشکوفایی

با توجه به آنچه در تعریف خودشکوفایی و ویژگی های افراد خودشکوفا طبق نظریه مزلو بیان شد، برای رسیدن به خودشکوفایی چند نکته بسیار مهم وجود دارد. قبل از هر چیز به یاد داشته باشید که لازم است خود را در این لحظه آنگونه ببینید که هستید، نه آنگونه که دوست دارید باشید. حال می توانید قدم های زیر را برای رسیدن به خودشکوفایی بردارید.

▪ اولین قدم

لازم برای رسیدن به خودشکوفایی، مواجه شدن با موقعیت های دشوار است. یعنی نباید از موقعیت های دشوار پیش آمده هراس داشته باشید، باید به استقبال آنها بروید و با آنها روبروشوید.

▪ دومین قدم

پذیرش است. پذیرش خود، پذیرش دیگران و پذیرش اتفاقاتی که در زندگی رخ می دهند، آنگونه که هستند.

▪ سومین قدم

آزاد کردن خود از طرز تفکر دیگران و قضاوت های آنها در مورد شماست.

▪ چهارمین قدم

این است که به ارزش هایی که شما به آنها اعتقاد دارید، توجه کنید و با حرف دیگران در مورد مسائل که چه درست است و چه نادرست، کاری نداشته باشید.

▪ پنجمین قدم

ادراک واقعی آرزوها، اندیشه ها و علایق در زندگی است. یعنی درک اینکه خواسته فعلی تان هوس است یا انگیزه.

▪ ششمین قدم

توجه به بودن ها و بایدهاست و شناخت این موضوع که بایدها با بودن ها متفاوت است. افراد خودشکوفا اغلب از خود می پرسند: «من چه کسی هستم؟» نه اینکه «من چه کسی باید باشم؟». این سوالی است که باید از خود بپرسید تا به بودن خود، آگاهی پیدا کنید و بتوانید به خودشکوفایی برسید.

در نهایت، فراموش نکنید که انسان های خودشکوفا می دانند که باید خود را تغییر دهند، نه دیگران را.