جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فقه و هنرهای تصویری و تجسمی


فقه و هنرهای تصویری و تجسمی

حكم مجسمه و نقاشی در فقه, كه در این مقال, در پی تحقیق و بررسی ابعاد آنیم, همانند بسیاری از مسائل و موضوعات دیگر فقهی, چه بسا, دستخوش تغییر و مشمول دگرگونی بر حسب تحولات و دگرگونیهای زمان و مكان باشد پیشینه مجسمه سازی و نقاشی پیدایش مجسمه سازی و نقاشی به عنوان یك هنر و فنّ, تقریباً مقارن با تاریخ پیدایش بشر است

از كاراترین عوامل حفظ و نشر دین و احیا و توسعه علوم و معارف دینی وجود فقهای راستین و هوشمند و پرتلاش اسلام است.

فقه, عبارت است از به نمایش گذاردن دین, در همه ابعاد و با تمام شؤون در عرصه زندگی فردی, اجتماعی, سیاسی و فرهنگی. اگر فقاهت نبود اسلام و معارف اسلامی نبود. حفظ دین, نشر معارف توحیدی, حیات و بقای احكام الهی, حاكمیت ارزشهای متعالی بر جوامع انسانی, همه و همه, بی گزافه گویی, رهین مجاهدتهای هوشمندانه و به موقعِ فقهای دین شناس, آگاه به شرایط و مقتضیات زمان و درد آشناست.

امام صادق(ع) در باره فقیهانی چون: زرارهٔ بن أعیَن, محمدبن مسلم, ابوبصیر لیث مرادی, بریر عجلی و... می فرماید: (لولا هؤلاء لاندرست آثار النبوهٔ.۱)

اگر آنان نبودند, آثار نبوت و زحمات پیامبر, كهنه می شد.

سخن امام خمینی در این خصوص, ترجمانی است از این گونه روایات:

(این فقها هستند كه حصون اسلام هستند و حفظ كردند اسلام را.۲)

مقتضای درایت در آن روایت این است كه فرمایش امام صادق(ع) مخصوص به نام بردگان در حدیث شریف نیست و جایگاه نگهداری از دیانت, ویژه امثال زراره و محمدبن مسلم نبوده و نیست, بلكه سخن امام صادق(ع) كبرایی است كه بر بعض صغریات و مصادیق تطبیق شده است.

پر واضح ست كه در هر عصری و مصری نخبگان و بزرگانی وجود داشته و دارند و خواهند داشت كه از مصادیق بارز سخن امام صادق هستند.

و شاهد و گواه درستی این برداشت از روایت امام,روایت دیگر آن بزرگوارست.

كه می فرماید: (فان فینا اهل البیت فی كل خلف عدولاً ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین۳)

در میان ما اهل بیت, در هر نسلی, مردان عالم و عادلی وجود دارند كه با تحریف افراد خارج از حدّ اعتدال و تأویل اشخاص نادان و ادعاهای نااهلان مبارزه می كنند.

و احادیث دیگری به این مضمون در مآخذ شیعی نقل شده ست كه نیازی به ذكر همه آنها نیست. دین و برداشتهای دینی

ارزشمندی آرای فقیهان, از سه زاویه باید به بوته بحث نهاده شود:

۱ . ارزش عملی

۲ . ارزش واقع نمایی

۳ . ارزش عصری, یا دائمی ارزش عملی

رأی و نظر فقیه دین شناس و جامع شرایط, از جهت عملی در حدّ حكم دینی و تكلیف اسلامی, دارای ارزش است.

رأی و فتوای فقهی هرفقیهی, به عنوان وظیفه ای شرعی و حكم الهی برای خود و مقلدان, معتبر است و بایسته عمل و سرپیچی از آن, سرپیچی از حكم خدا, به حساب می آید, خواه رأی و برداشت فقیه از متون دینی و منابع اسلامی, مانند قرآن و سنت, موافق و مطابقِ با واقع باشد, یا مخالفِ با آن. در هرصورت, برداشت فقیه از منابع دینی و نظر او در مرحلّه تعیین تكلیف و در مقام عمل, حجیت شرعی دارد.

باید توجه داشت كه مجرد احتمال خلاف در فتوای فقیه و امكان مخالفتِ آن با واقع و احتمال اشتباه در برداشت و یا كشف خلاف و ثبوت مخالفت با واقع, نسبت به بعضی از فتواهای فقیه, دلیل بی اعتباری و عدم اعتماد و التزام به آن نمی شود.

رأی و فتوای فقیه, حجت و حقیقت است, هرچند امكان دارد واقعیت نباشد. مادامی كه كشف خلاف نشده, به عنوان سند شرعی و حجت دینی برخود او و مقلدان او, پیروی از آن واجب و مخالفت با آن حرام است; زیرا بر طبق روایات ما, وظیفه هرانسان مكلفی, عمل بر اساس حجت است, نه تحصیل واقعیت, گرچه اگر ممكن باشد, مطلوب خواهد بود. ارزش واقع نمایی

رأی و فتوای فقیه در فقه, تنها یك سلسله برداشتهای كارشناسانه است كه با به كارگیری توان فكری و استفاده از قواعد و اصول كلی علمی و با مراجعه به منابع و متون دینی, مانند: قرآن و سنت بدانها راه یافته و آنها را استنباط و استخراج كرده است.

حال آیا این و برداشتها, مطابق با واقع است, تا متن دین و واقعیت فقه باشند, یا مخالف با آن, تا تنها حجتی شرعی در مقام حكم ظاهری و عمل و رفتار مكلفان باشد؟ هردو احتمال مطرح است.

بنابراین, نمی شود ادعا كرد كه آنچه در كتابهای فقهی, به عنوان فتوای فقیهان مطرح شده, متن دین و واقع اسلام است و اگر فقیهی, خلاف آن را از منابع استنباط كرد, به مخالفت با دین برخاسته است. بلكه باید گفت: آنچه فقیه از منابع استنباط و استظهار كرده برداشتی است كارشناسانه, نه عین حكم واقعی و متن دین. پس بین برداشت از دین, با خود دین, تفاوت است,باید مرزها را جدا كرد. بر اساس چنین باوری است كه ما گروه اهل صواب را مخطئه می گویند.

با توجه به این بینش و باور, حق اظهار مخالفت بر آرا و نظریات فقها, برای هرفقیه دیگری, با رعایت ضوابط و در چهارچوب اصول علمی پذیرفته شده, ثابت است. حتی خود فقیه, فراوان پیش می آید كه آراء و انظار سابق خود را نقض می كند; از این روی, هیچ گاه, مخالفت فقیهی با آرای فقیه دیگر, مخالفت با دین تلقی نشده و نمی شود, بلكه مخالفت با برداشتِ یك فقیه از دین به شمار می آید.

● ارزش عصری یا دائمی

آیا همه استنباطات و برداشتهای فقیه از منابع دینی به عنوان فتوا, بر فرضِ مطابقت با واقع, ارزش و كاربرد دائمی و ابدی دارد, یا عصری و موقت است؟

آیا آنچه در كتابهای فقهی فقیهان, به عنوان فتوا و حكم شرعی ذكر شده است, مانند: حرمت خرید و فروش خون و وجوب شمشیربازی و اسب تازی و نیزه سازی, برای آمادگی رزمی, جهت دفاع از كیان اسلام و... ثابت و غیر قابل تغییرند, یا این كه حرمت و وجوب این نوع أفعال, بستگی به مقتضیات و شرایط زمان و مكان دارد كه اگر آن شرایط و مقتضیات دگرگون شد, حكم این موضوعات نیز تغییر می كند.

پر واضح است كه این گونه فتواها و احكام, تابع مصالح و ملاكات و شرایط و مقتضیات زمان و روابط اجتماعی و توسعه و امكانات زندگی است. از این روی فتوای به حرمت خرید و فروش خون, كه روزگاری از مسلّمات و مورد اتفاق و اجماع فقها بود, امروز, فتوا به جواز آن, از قطعیات دانش فقه است.

دقت و تأمل در ادوار فقه و سیر تاریخی آن, از عصر اوّل تا به امروز, نشانگر این واقعیت است كه زمان و مكان و مقتضیات و شرایط زندگی در نوع و چگونگی استنباط و برداشت از آیات و روایات, مؤثرند و دخیل. این چنین نیست كه هرچه در كتابهای فقهی اجماع بر آن است و فتوا به آن داده اند, تا روز قیامت ثابت و غیر قابل تغییر باشد. ضرورت اجتهاد یا نوآوری در فقه اجتهاد در معنای مصطلح آن, یعنی تلاش فراگیر و پی گیر و به كاربستن همه توان و استعداد, با بهره وری از همه امكانات.

طبیعی است كه همه دارای فهم و استعداد یكسان و مساوی نیستند و همه زمانها یك گونه اقتضاء ندارند, ناگزیر برداشتها متفاوت و مختلف خواهد بود. اصولاً معنای اجتهاد و گشوده بودن باب آن, چیزی جز گشوده بودن باب نوآوری و دعوتِ و تشویقِ به برداشت جدید از منابع فقه, یعنی قرآن و سنت نیست. اگر اجتهاد, فقط بازگویی نظرات پیشینیان و برداشت برداشتهای گذشتگان صالح باشد كه تحصیل حاصل است. ضرورت تقلید از زنده و لزوم باز بودن راه اجتهاد برای آن است كه در هر عصری, دین و احكام دین زنده است و پاسخ گوی نیازهای جامعه وگرنه, به تعبیر شهید مرتضی مطهری:

(تنها در مسائل كهنه و فكر شده, فكر كردن و حداكثر یك علی الاقوی را تبدیل به علی الاحوط كردن و یا یك علی الاحوط را تبدیل به علی الاقوی كردن, هنری نیست و این همه جاروجنجال لازم ندارد.۴)

مشروعیت اصل اجتهاد بر اساس موازین و در چهارچوب اصول و قواعدِ ثابت و غیر قابل تغییر, بلكه ضرورت و لزوم آن, چیزی نیست كه بر كسی پوشیده باشد و قابل انكار, توجه دارید كه انكار اجتهاد خود, نوعی اجتهاد است.

بحث و اثبات ضرورت اجتهاد و بیان براهین قاطعِ آن, به طور تفصیل, احتیاج به تدوین رساله و مقاله مستقل و جداگانه ای دارد. ولی ما در این جا, به اجمال به آن دلایل اشاره می كنیم:

۱ . خاتمیت و جاودانگی دین اسلام و احكام آن, از ضروریات و مورد پذیرش همه معتقدانِ به اسلام است.

۲ . جامعیت و فراگیر بودن قانون اسلام نسبتِ به همه جوانب و شؤون زندگی, جزء قضایای مورد اتفاق همه است.

۳ . دین و قانون دینی, یعنی فقه, فلسفه عملی زندگی است و مدعی اداره جوامع انسانی.

۴ . هماهنگی قانون و احكام دین با مقتضیات و شرایط گونه گون زندگی, امری است واضح و غیر قابل انكار.

۵ . حوادث و رخدادهای زندگی انسانی و توسعه و پیشرفت شتابان جوامع بشری و تحولات و دگرگونیهای وسیع روابط حاكم بر زندگی, كه نه در كنترل و تحت قدرت كسی است و نه مخالفتِ با آن مطلوب و سودمند, از امور وجدانی و ملموس و محسوس هرعصری, بخصوص روزگار ماست.

با توجه به این اصول و واقعیات غیر قابل انكار, آیا ممكن ست, جوامع هرعصری, بویژه جوامع كنونی را با حاكمیت اسلام و مدیریت رهبران اسلامی, بر اساس فقه موجود و متعلقِ به روزگار گذشته اداره كرد و همه نیازهای لازم زندگی این گونه جوامع را با فقه عصر شیخ طوسی, یا شیخ انصاری و... پاسخ داد؟ طبیعی است كه جواب منفی خواهد بود. اثبات جاودانگی و جامعیت و حاكمیت و مدیریت اسلام, جز با پذیرش اجتهاد, به معنای دقیق و با شرایط و موازین صحیح آن, غیر ممكن و غیر عملی است.

با توجّه به این واقعیات است كه ارزش احادیث نبی اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در باب دعوتِ به اجتهاد روشن تر می شود.

در حدیث مستفیضِ از طریق شیعه و سنی در جوامع روایی هردو گروه, از پیامبر(ص) می خوانیم كه فرمود: (رحم اـ (او نَضَر اـ او نصر اـ) عبداً سمع مقالتی فوعاها ثم بلّغها من لم یبلغها. ربّ حامل فقه الی من هو أفقه منه وربّ حامل فقهٍ غیر فقیه۵) خدای رحمت (یا خرّم, یایاری) كند كسی را كه سخنم را بشنود و به گوش جان بسپرد و به كسانی كه آن را نشنیده اند برساند.

چه بسا حامل و صاحب فقهی كه آن را به فقیه تر از خودش منتقل و ابلاغ می كند و چه بسا حامل فقهی كه خودش فقیه نیست, لكن آن را به فقیه می رساند.

این حدیث شریف, كه به تعبیر اهل حدیث از شیعه و سنی به طور مكّرر از پیامبر اكرم شنیده شده و در مواطن و مجالس متعدد آن را بیان فرموده, در حقیقت منشور اجتهاد است.

در حدیث امام صادق و امام رضا(ع) است كه می فرمایند: (علینا القاء الاصول وعلیكم التفریع)۶

برماست [اهل بیت] كه اصول, یعنی كلیات را بر شما القا كنیم و بر شماست كه اجتهاد كنید.

اصول و كلیاتِ متلقّاتِ از جانب ائمه(ع) همان ثابتاتِ به دوراز تغییر و تحول زمانند. تفریعِ مورد توصیه و سفارش ائمه(ع) همان اجتهاد و برداشتِ از منابع اسلامی به كمك آن اصول و كلیات است كه به حسب زمان و مكان و شرایط و مقتضیات آن متغیر و مختلف است.

اجتهاد یعنی اثبات عملیِ جامعیت و جاودانگی احكام اسلامی برای هرعصر و زمانی و به نمایش گذاشتن توانمندی فقه در اداره جوامع, با حفظ اصالتهای دینی.

بنابراین, اگر بناست جامعیت و جاودانگی و توانمندی دین در عرصه زندگی و حاكمیت مكتب بر جوامع بشری در هرزمانی و با هرشرایطی عملاً نموده شود, اجتهادِ پویا در چهارچوب اصول ثابت دینی ضرورتی است اجتناب ناپذیر. نقش دو عنصر زمان و مكان در اجتهاد

زوال و پیدایش موضوعات و رخداد حوادث جدید و تبدل و تحول در ملاك و مناط احكام و تغییر و دگرگونی ملموس و محسوس در شكل زندگی انسان, جامعه و… نشانگر نقش دو عنصر زمان و مكان و شرایط و مقتضیات آن در اجتهاد و لزوم تجدید نظر در نوع نگرش و برداشتِ از منابع دین و فقه است.

نوع روابط بین انسانها و جوامع بشری و شكل و چگونگی زندگی, موضوع احكام فقهی ست و با تحول و دگرگونی در موضوع تغییر و تحول در حكم اجتناب ناپذیر است.

ضرورت استمرار اجتهاد, به خاطر عرضه اسلام و ارائه معارف دین و بیان احكام فقه با زبان زمان و همراهی و هماهنگی با دگرگونیهای روابط حاكم برزندگی و پیشرفت و توسعه تكنولژی با حفظ اصول ثابت و غیر قابل تغییر دین است.

روشن است اجتهاد و نوع نگرش و برداشت از منابع فقه, در عصری كه دنیا به شكل دهكده ای درآمده, نمی تواند با اجتهاد و چگونگی برداشت از منابع فقه در روزگاران گذشته كه چنین ارتباطاتی و دگرگونی و تحولاتی وجود نداشت, یكسان باشد. چنانكه سیر تاریخی و مطالعه ادوار فقه و اجتهاد نیز گواه صادقی بر این مدعاست. اجتهاد بسیط و محدود اوائل دوران شیخ مفید با اجتهاد بازِ اواخر زمان شیخ طوسی, هم شكل و یك دست نیست و اجتهاد نیمه باز زمان شیخ طوسی, با اجتهاد بالنده و گسترده عصر صاحب جواهر و شیخ اعظم كه در كتاب عظیم جواهر الكلام و مكاسب تبلور یافته است, بسیار متفاوت است.

اجتهاد, با در نظر داشتن دو عنصر زمان و مكان و بر اساس مقتضیات و شرایط آن, ضرورتی است كه اگر شیخ طوسی متعلق به هزار و اندی سال پیش نمی بود, متناسب با زمان و مكان این روزگار اجتهاد می كرد. این بزرگان مجتهدان راستین روزگاران خویش بوده اند.

در هر عصری مجتهدِ آشنای به زبان آن زمان و آگاهِ به رخدادها و مقتضیات آن دوران وجودش ضروری است و فلسفه ضرورت اجتهاد و استمرار آن و لزوم تقلیدِ از زنده و عدم كفایت تقلید از مرده, هرچند از آگاهترین مجتهدان زمان خویش به مسائل و رویدادها باشد, چیزی جز لزوم همراهی و هماهنگی برنامه های دین, با حركت و مقتضیات زمان و مكان, در چهارچوب ضوابط نیست. رأی حاكم, در هرعصری رأی مجتهدِ زنده و آگاه به زمان است و اگر بنابر بقای از تقلید مجتهد مرده هم باشد, باید بر طبق رأی و نظر مجتهد جامع شرایط و زنده باشد.

نویسنده:احمد حسینی

پی نوشت:

۱ . (وسائل الشیعه), شیخ حرّ عاملی,ج ۱۰۳/۱۸, ج۱۴,۱۶,۲۱, دار احیاء التراث العربی, بیروت.

۲ . (صحیفه نور), مجموعه رهنمودهای امام خمینی,ج۲۲۹/۱۴, وزارت ارشاد.

۳ . (اصول كافی),ثقهٔالاسلام كلینی,ج۳۲/۱,ح۲, دارالتعارف, بیروت.

۴. (ده گفتار), شهید مطهری/۹۹, صدرا.

۵.(وسائل الشیعه), ج۶۳/۱۸, (اصول كافی),ج۴۰۳/۱ .

۶. (وسائل الشیعه),ج۴۱/۱۸ .

۷. (اصول كافی), ثقهٔ الاسلام كلینی, ج/ , دارالتعارف, بیروت; (مرآت العقول), ج۲۰۰/۱, دارالكتب الاسلامیه, تهران.

۸. سوره (نوح), آیه ۲۳.

۹. (بحارالانوار), ج۲۴۸/۳ ـ ۲۵۳.

۱۰. (همان مدرك), ج۲۳۱/۳۳.

۱۱. (همان مدرك), ج۲۵۰/۳.

۱۲. از جمله: كتاب (الاصناء), از ابومنذر هشام بن محمد كلبی.

۱۳. (تاریخ تمدن), ویل وآریل دورانت, ج۱۰۵/۱ ـ ۱۰۶, انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی, تهران.

۱۴. (همان مدرك), ج۱۷۹/۱.

درباره مبدأ پیدایش مجسمه سازی و نقاشی و منشأ و انگیزه پیدایش آنها, انواع و اقسام رایج و مرسوم, سیر تحولی, جایگاه آنها در میان انواع هنرها و میزان رواج و شیوع آنها و میان ملتهای اسلامی و استعداد و نبوغ هنری مسلمانان و نقش هنر عموماً و نقش مجسمه سازی خصوصاً در فرهنگ ملتها دهها مسأله دیگر از این گونه, در كتابهای تاریخی مطالب خواندنی بسیاری دارند. ر . ك: (تمدن اسلام و عرب), گوستاولوبون, ترجمه فخر داعی گیلانی, (تمدن اسلام) جرجی زیدان. علی جواهر الكلام, امیركبیر; (مبانی هنر معنوی), دفتر مطالعات دینی هنر; مجلّه (فصلنامه هنر) شماره۲۳, پائیز۷۲ و….

منبع:فصلنامه فقه ،‌شماره ۴ و ۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.