سه شنبه, ۱۲ تیر, ۱۴۰۳ / 2 July, 2024
مجله ویستا

لودویگ ویتگنشتاین


لودویگ ویتگنشتاین

ویتگنشتاین (۱۸۸۹-۱۹۵۱م) یکی از عمده‌ترین ادامه‌دهندگان سنت فلسفه تحلیلی در دوره معاصر است. او در ادامه سنت فلسفه تحلیلی به موضوع زبان و معنا پرداخت. به نظر او هرجمله معرف برخی …

ویتگنشتاین (۱۸۸۹-۱۹۵۱م) یکی از عمده‌ترین ادامه‌دهندگان سنت فلسفه تحلیلی در دوره معاصر است. او در ادامه سنت فلسفه تحلیلی به موضوع زبان و معنا پرداخت. به نظر او هرجمله معرف برخی حالات ممکن امور است. در واقع جملات از اسامی ترکیب شده‌اند و این اسامی نهایتا و به وضوح نشانگر موضوعات بسیط هستند. به این ترتیب برقراری رابطه تصویری میان واقعیت و زبان و تفکر است که صورت منطقی خاصی را شکل می‌دهد. به علاوه ارزش‌های اخلاقی و رابطه نفس با جهان، جزء اموری نیستند که در زبان تصویر پذیرند .این موارد از منظر ویتگنشتاین، مقولاتی متافیزیکی راجع به موضوعاتی هستند که از بار معنایی تهی بوده و نمی‌توان در باب آنها سخن گفت. به این ترتیب در باب چیزی که نتوان سخن گفت، باید خاموش ماند.

ویتگنشتاین در دنباله نقد زبان و معنا به توصیف عمده‌ترین بازی‌های زبانی در فرهنگ‌های مختلف پرداخت؛ زیراگمان می‌کرد کلام ذاتا نمایندگار جهان بوده و این مهم را نیز از طریق نامگذاری به انجام می‌رساند. به نظر او بازی‌های زبانی، کردارهای انسانی قاعده‌مندی هستند؛ چنان‌که معنای سخن به‌وسیله نقشی که در زمینه کردار بازی می‌کند معین می‌شود. از این نگره غالبا معنی کلمه یا جمله از روی کاربردش در این کردارها مشخص می‌گردد و معانی می‌توانند به‌واسطه کاربردشان بنا به مقاصد مختلف، تنوع یابند .به علاوه کاربرد قاعده‌مند زبان همواره بنا به تعاریف منطقی ثابت نیست بلکه به‌واسطه کردارهای اجتماعی تجدیدمعنا می‌شود. لذا برای تعیین معنای کلمه، انجام سه کار ضروری است: اول توصیف کردارهایی که کلام در آنها استفاده می‌شود؛ دوم تشریح چگونگی یادگیری کلمه و سوم شرایط تصحیح کلماتی که به نحو غلط به کار می‌روند.

بدین‌سان بنا به عقیده ویتگنشتاین اگر معنی وابسته به کاربرد است و کاربرد در زمینه کردارهای انسانی ناظر به تصحیح استفاده غلط از کلمات ایجاد می شود؛ لذا منطقا زبان خصوصی وجود ندارد و چون نمی‌توان در باب حالات درونی سخن گفت، احتمالا حیات ذهنی نیز زیر سوال می‌رود. به عبارت دیگر تصورات زبانی همان تظاهرات بیرونی افکاری درونی است و لذا نمی‌توان آنها را به درستی معرف حالات درونی دانست. این بدان معناست که اگر زبان در صحبت از افکار درونی و رویاها و تصورات و احساسات و نظایر آن همواره معنادار است؛ پس از طریق کاربرد جمعی است که یادگیری استفاده صحیح از کلام و تصحیح اغلاط آن ممکن می‌شود. به عبارت دیگر هر فرایند درونی مبتنی بر ملاک‌های بیرونی است.

این البته از نظر ویتگنشتاین به معنای نفی حیات درونی یا حتی عدم امکان بیان معنادار آن نیست؛ بلکه مبین امکان آن است. در واقع امکان صحبت در باب حیات ذهنی ایجاد می‌شود و کودک می‌آموزد درد و لذت و ناراحتی وخوشحالی را چنان بیان کند که در عین طبیعی بودن، مورد شناخت و تائید و پذیرش درجریان حیات وجه مشترکی از زندگی باشد.

در مجموع مداقه در آرای ویتگنشتاین دو دستاورد عمده به بار آورد؛ از یکسو تاریخ طبیعی انواع به اتکای آرای ویتگنشتاین تاکید کرد اگر شکلی از زندگی رایج از تاریخ طبیعی مشترکی برخوردار است؛ این موارد راباید چونان انواعی متمایز و تعریف شده در نظر گرفت و به رویکردی طبیعی راجع به زندگی اجتماعی- فرهنگی انسان دست یافت. از طرف دیگر انسان‌شناسی نیز بر پایه همین بینش، این وضعیت را به‌عنوان فرهنگ مردم تعریف کرد و به ژرف‌نگری در نسبیت زبان و معنا و عقلانیت همت گماشت.

دکتر عباس محمدی‌اصل