یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بازی بزرگ قرن بیست و یكم


واشینگتن هنوز متوجه این نكته نشده, اما در منطقه خلیج فارس نظرها كاملاً مشخص است طلای سیاه استراتژی نظامی آمریكا را در عراق تعیین می كند

جنگ عراق كه ائتلاف به رهبری آمریكا دو سال پیش به راهش انداخت، همچنان برای دو صحنه گردان اصلی اش دردسر آفرین است. در انگلیس، بحث و جدل بر سر مجوز قانونی كه دادستان كل یعنی بالاترین مقام حقوقی كشور، شب شروع جنگ به دولت بلر داد، ادامه دارد. در آمریكا هم گرچه سیاستمداران و تحلیلگران، انتخابات عراق و كاهش تحركات شورشیان را نشانه هایی برای امیدواری می دانند، با این حال نمی توانند خسارات انسانی و مالی فراوان جنگ را به ویژه در داخل از انظار مخفی نگه دارند.

حاصل دو سال جنگ و ناآرامی برای ارتش آمریكا تاكنون بیش از یك هزار و پانصد كشته و یازده هزار و پانصد زخمی بوده است، هزاران سرباز دیگر هم به دلایل مختلفی چون جراحت های تصادفی و بیماری های جسمی و روانی به خانه بازگشته اند. حتی در دوره كاهش نسبی ناآرامی ها یعنی سه هفته بعد از انتخابات هم دویست و بیست ودو نظامی آمریكایی در حملات مختلف زخمی شدند كه جراحت هشتاد و دو نفرشان شدید بود.

دولت بوش همواره تلاش كرده است كه این مرگ و میر ها و زخمی شدن ها را كم اهمیت جلوه دهد. رسانه های ملی هم كمتر دیده می شود كه توجه چندانی به مسئله نشان دهند (مطبوعات اندكی چون واشینگتن پست استثنا هستند). با این حال روزنامه های محلی در گوشه و كنار آمریكا، حكایت هایی از زندگی خصوصی مردان جوانی چاپ می كنند كه در تابوت ها به خانه برمی گردند یا دوران بهبود جراحات شدیدشان را به كندی سپری می كنند.موضع رسمی دولت آمریكا برای توجیه جنگ بی تغییر مانده است: صدام حسین تهدیدی فزاینده بود، سرنگونی اش دموكراسی را برای عراق به ارمغان آورده و تاثیرات جنگ برای منطقه مثبت بوده است. چنین تحلیلی به راحتی دیگر پارامترهای ثبت شده در حافظه تاریخی را نادیده می گیرد، پارامتر هایی همچون حمایت آمریكا از صدام حسین در جنگ اش با ایران و وحشیانه ترین حمله اش به كردها. به خاطر بیاوریم كه در سال ،۱۹۸۸ نیروی دریایی آمریكا بخش اعظم تجهیزات پیشرفته نیروی دریایی كوچك ایران را در خلیج فارس، زمانی نابود كرد كه صدام عملیات «انفال» را بر ضد كردها در شمال عراق آغاز می كرد.این ادعا كه جنگ به گسترش دموكراسی در خاورمیانه كمك كرده است هم نمونه دیگری از دستكاری در حافظه تاریخی است. دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریكا چندی پیش گفت كه جنگ عراق برای آمریكا خیلی آسان تر می شد اگر تركیه تسهیلات نظامی اش را در اختیار واشینگتن می گذاشت. درخواستی كه با مخالفت پارلمان «منتخب» تركیه روبه رو شد. واقعیت این است كه اصولاً در خاورمیانه این یك تصور شایع است كه اگر دولتی در آنجا روشی واقعاً دموكراتیك و فارغ از سلطه آمریكا پیشه كند، اولین درخواست هایش خروج كامل آمریكا از منطقه و قطع حمایت هایش از اسرائیل خواهد بود.

مهمترین نشانی كه مغایرت بین ادعا و واقعیت را در خصوص جنگ روشن می كند، همان چیزی است كه در خاورمیانه خیلی بیشتر از آمریكا و انگلیس درباره اش صحبت می شود. این به خصوص در كشورهای حوزه خلیج فارس، بین دانشگاهیان و تحلیلگران سیاسی تقریباً یك باور همگانی است كه مهمترین عامل دخیل در تحولات سه سال اخیر حتی خیلی مهمتر از تعهد آمریكا به اسرائیل، عامل نفت است. زمانی كه بیل كلینتون سرگرم مبارزات انتخاباتی برای رفتن به كاخ سفید بود، مشاورانش كه كاملاً معتقد بودند مسائل مالی و درآمدی برد و باخت در انتخابات را تعیین خواهد كرد، شعار بزرگی با این مضمون به دیوار دفتر انتخاباتی اش آویخته بودند: «مهم اقتصاد است احمق جان». به جای «اقتصاد» بگذارید «نفت»، نظری كه هر چه از واشینگتن دورتر و به خلیج فارس نزدیك تر شوی رساتر و رساتر خواهی شنید.این كه دیدگاه آنان با دیدگاه اغلب تحلیلگران غربی آن قدر متفاوت است، هم جای تعجب دارد هم تأمل. هر چند كه شاید در غرب هم نظرها در حال تغییر است. (مقاله مایكل كلر۱ را با عنوان «كفگیرها به ته دیگ خورده است» در آسیا تایمز بیست و سوم مارس ببینید).

اگر زمانی در تحلیل های سیاسی غرب، نفت جایگاه مهمتری پیدا كند، باید متوجه بود كه دو جنبه كوتاه مدت و بلند مدت آن به كلی متمایز از هم دیده شوند، تا درك درستی از این كه واقعاً چه چیزی سیاست آمریكا را در منطقه تعیین می كند، به دست آید. مخالفان جنگ در سال های ۲۰۰۳ -۲۰۰۲ بحث داغی با این مضمون به راه انداختند كه قصد آمریكا از جنگ این بود كه كمپانی های آمریكایی میدان های نفتی عراق را به چنگ آورند و ذخایر آن را غارت كنند.

منبع : Opendemocracy