چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

امروز با سعدی


امروز با سعدی

هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
نیکبخت آنکه تو در هر دو جهانش باشی
غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود
به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی
هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند
بوستانی …

هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی

نیکبخت آنکه تو در هر دو جهانش باشی

غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود

به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی

هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند

بوستانی که تو چون سرو روانش باشی

همه عالم نگران تا نظر بخت بلند

بر که افتد که تو یکدم نگرانش باشی

تشنگانت به لب،‌ ای چشمهٔ حیوان مردند

تشنه‌تر آنکه تو نزدیک دهانش باشی

گر توان بود که دور فلک از سرگیرند

تو دگر نادرهٔ دور زمانش باشی

وصفت آن نیست که در وهم سخندان گنجد

ور کسی گفت، مگر هم تو زبانش باشی

چون تحمل نکند بار فراق تو کسی؟

با همه درد دل، آسایش جانش باشی

ای که بی‌ دوست به سر می‌نتوانی که بری

شاید، ار محتمل بارگرانش باشی

سعدی، آن روز که غوغای قیامت باشد

چشم دارد که تو منظور نهانش باشی