پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
خواب آشفته
«... روزگاری بود که چون مغز کسی را میکوفتند، مرد میمرد و بس. اما امروز باز برمیخیزند با بیست زخمکاری بر تارک سر و ما را از جا میپرانند. این شگفتتر از آن جنایت! (مکبث، پرده سوم، مجلس چهارم (۱))»
ویلیام شکسپیر داستان بسیاری از تراژدیها و نمایشنامههای تاریخیاش را از تعدادی کتاب تاریخی (حیات مردان نامی پلوتارک، شرح رویداد نامههای تلخ اثر رافایل هالینشد و...) که آمد و رفت شاهان در آن بازگو شده، وام گرفته است؛ تراژدی مکبث نیز از این قاعده، مستثنا نیست. مکبث، سپهسالار اسکاتلند، دانکن، پادشاه اسکاتلند را میکشد و بر تخت شاهی مینشیند؛ بین ده تا هفده سال پادشاه اسکاتلند میماند اما سرانجام از "سیوارد" سپهسالار انگلیسی، شکست خورده و به دست "ملکم" کشته میشود. زمان و مکان وقوع این اتفاقات نیز، قرن یازدهم میلادی در کشور اسکاتلند است.
شکسپیر با حفظ خط داستانی اصل این واقعه تاریخی، با فاصلهای پانصد ساله، غبار از چهره مکبث برداشته و او را در صحنه نمایش دوباره از خواب ابدی بیدار میکند تا داستان جاهطلبیهایش را به نمایش بگذارد. البته شکسپیر در شخصیتپردازی شخصیتهای تاریخی (همچون مکبث، دانکن، بنکو و...) دست برده و اتفاقاتی را نیز به اصل داستان افزوده است.
الف) نمایشنامه مکبث و اجرای رضا ثروتی از مکبث
ثروتی با حفظ شخصیتهای مکبث و لیدی مکبث، خواهران جادو، دربان و اضافه کردن شخصیتی تحت عنوان "راوی" و جابهجایی در توالی وقوع پردهها و مجلسهای مختلف نمایشنامه، داستان پیچیده مکبث را به یک ماجرای "شاه کشی" تقلیل داده و سعی داشته تا به یک بازخوانی از نمایشنامه مکبث دست بزند. البته به ایده شاه کشی اجرا، باید بیفرزند بودن لیدی مکبث و مکبث را نیز اضافه کرد.
در دوران زندگی ویلیام شکسپیر و حتی تا مدتها بعد (قرن نوزدهم میلادی) شاه، سایه خدا بر زمین و مالک مردم سرزمین خویش محسوب میشده و تخطی از فرمانهای وی جرمی بزرگ و سوءظن به جان وی، از گناهان کبیره به شمار میآمده است؛ چنان که اگر بر حسب حکمت عامیانه آن دوران ـ که ریشه در دین و اعتقادات مذهبی دارد ـ شیوه قرارگیری مردم یک سرزمین را به یک هرم تشبیه کنیم، شاه همچون خدا در رأس این هرم قرار میگرفت و انسانهای دیگر، بر حسب میزان نزدیکی خود به شاه، در پلههای پایینتر این هرم قرار میگرفتند.«بنابراین، مردم آن دوران به یک نظم جهانی باور داشتند که در رأس نظام آن خدا و شاه قرار داشت، چنان که اگر کسی، چون مکبث، این نظم را بر هم میزد، هم برای خود و هم برای ملت خویش نگونبختی به بار میآورد. »(۲)
ثروتی با حذف سایر شخصیتها و ماجراهای مربوط به آنان تنها به ماجرای کشتن دانکن، توسط مکبث اکتفاء میکند؛ و تمامی اجزاء و عناصر بصری و شنیداری اجرایش را حول همین محور میچیند. از این منظر، شاید نخستین ایرادی که متوجه اجرای او میشود این است که تقلیل نمایشنامه مکبث به این ایده ـ که ایده مرکزی نمایشنامههای بسیاری همچون ادیپ شهریار، هملت و غیره نیز هست ـ تشخص و یگانگی نمایشنامه مکبث را مخدوش میکند؛ چرا که با اندکی جرح وتعدیل میتوان به جای مکبث، مثلاً ادیپ شهریار را جایگزین آن کرد.
در سیر اتفاقات نمایشنامه مکبث، شخصیتهایی همچون "مکداف"، "بنکو" و "ملکم" حضوری تأثیرگذار دارند که با حذف هر کدام از آنها نظم منطقی جهان نمایشنامه مکبث به هم میریزد. با این حال، ثروتی برای حل این معضل، تنها به حفظ تعدادی از دیالوگهای شاخص آنها و بیان آنها از زبان دربان، راوی و لیدی مکبث بسنده کرده است تا خلاء آنها را پر کند اما این اتفاق هر چند لازم مینموده ولی کافی نبوده است.
نکته دیگر این است که وی علیرغم حذف این همه شخصیت تأثیرگذار، شخصیتی همچون "دربان" را حفظ کرده که حفظ وی تنها از جنبه استعاریاش قابل توجیه است، در غیر این صورت حذف وی از اجرای مکبث ثروتی، از نخستین گزینههای حذف به نظر میرسیده است.
به عبارت بهتر، حفظ شخصیت دربان تنها از این منظر منطقی است که کلید بازگشت مردگان به جهان زندگان در دستهای اوست و اوست که در یک حالت غیر طبیعی (مستی) با گشودن دروازه کاخ، راه بازگشت ارواح مردگان به جهان زندگان را هموار میکند و اینگونه بر بار بینظمی و آشفتگی جهان زندگان میافزاید. از مهمترین علل بازگشت ارواح مردگان از جهان زیرین به روی زمین و زندگی توأمان زندگان و مردگان در کنار هم، میتواند این باشد که مردگان همراه با مراسم آیینی تدفین در شأن خویش به خاک سپرده نشدهاند. به عنوان مثال بازگشت شبح بنکو در ضیافت مهمانی مکبث (پرده سوم، مجلس چهارم) به این دلیل است که جسد وی در چالهای بیرون از قصر انداخته شده و در یک مراسم آیینی رسمی به خاک سپرده نشده است.
ایده خلق شخصیت "راوی" نیز از همین ایده عدم برگزاری مراسم تدفین مردگان و بازگشت آنان به جهان زندگان گرفته شده است. راوی که تنها در آغاز و پایان اجرا حضور مییابد با بیان دو دیالوگ از مکبث (دیالوگ آغازین از پرده سوم / مجلس چهارم و دیالوگ نهایی از پرده پنجم / مجلس پنجم)، علت خوابهای آشفته آنان و بینظمی جهان را، حضور همزمان مردگان و زندگان در کنار یکدیگر میداند. چرا که مردگان علیرغم آن که به جهان زیرین برده شدهاند، دوباره از خواب مرگ بر میخیزند و در جهان زندگان قد علم میکنند. با این کار، راوی، هر بار، مکبث و لیدی را از خواب مرگ بیدار میکند تا دوباره جنایت خویش را پیش چشم آیندگان بازگو کنند و این تکرار، مجازات سخت آنها خواهد بود؛ هر چند که ثروتی میبایست برای حفظ این چرخه، آنان را دوباره به بستر مرگ میبرد و نیمه کاره رهایشان نمیکرد؛ آنان تنها در صورتی که در پایان اجرا، به خواب مرگ میرفتند، میتوانستند توسط راوی در شبی دیگر و اجرایی دیگر از جا برخیزند و دوباره جنایت خویش را به نمایش بگذارند.
"کارولین اسپرجن"(۳) در تحلیلی که بر نمایشنامه مکبث نوشته، مهمترین "انگارههای"(۴) نمایشنامه مکبث را انگاره بیماری، انگاره نور یا روشنایی، انگاره جامه، انگاره خوراک، انگاره جانوران، انگاره جامه بدل و انگاره نابهنجاری بر شمرده است.(۵) از انگارههای مورد بحث اسپرجن، علیرغم کوتاه شدن نمایشنامه و جابهجاییهای بسیار، تقریباً (به جز انگاره جانوران) از تمامی انگارههای مورد اشاره در اجرای ثروتی نیز استفاده شده است. ثروتی در همان صحنه آغازین اجرایش، پنج انگاره مورد اشاره را به تماشا میگذارد تا تسلطش را بر نمایشنامه مکبث نشان دهد. وی اجرایش را با انگاره نور یا روشنایی (نور شمعی در دل تاریکی صحنه) آغاز میکند و بلافاصله آن را به انگاره بیماری وصل و آن را با انگاره جامه بدل ادامه میدهد. پس از دیالوگ آغازین راوی، با شمعی دردست و در دل تاریکی (انگاره نور)، بلافاصله گفتوگوی پزشک و مکبث را در باب بیماری لیدی مکبث، البته بیماریای که کل کشور را فراگرفته، میبینیم و در نهایت تن بی سر مکبث را در جامهای خونین (قرمز رنگ) که به حرکت در میآید، مشاهده میکنیم. همچنین در همین صحنه، انگاره "نابهنجاری"، یا بینظمیای که سبب آشفتگی نظام طبیعی امور شده، را در انتخاب جنسیت مردانه لیدی مکبث از سوی کارگردان نیز میبینیم. این انگاره نابهنجاری در صحنه دیگر اجرا و با حضور سه جادوگر مرد، در نقش خواهران جادو، شدت مییابد و فضای کلی اجرا را فضایی تیره و تار و کاملاً "مردانه" جلوه میدهد.
علاوه بر ایده مرکزی اجرا (شاهکشی)، ثروتی بر نازا بودن لیدی مکبث نیز تأکید گذاشته است. وی در دو صحنه مهم از اجرایش لیدی مکبث را در مقابل یک مکعب شیشهای که نوزادی عریان در آن است، قرار میدهد و بدین وسیله نوزاد عریان به عنوان نمادی از زندگی در مقابل خنجرهای خونآلود و دستهای خونآلود آنها، به عنوان نمادی از مرگ، به نمایش در میآید. نوزاد یا کودک که پاکی و معصومیت را میرساند به عنوان هامارتیای (نقطه ضعف قهرمان تراژیک) مکبث و لیدی مکبث همواره مقابل چشمان آنها ظاهر میشود تا جنایت آنها و خواب آشفته آنها را نتیجه عدم آن (نازایی و بیفرزند بودنشان) معرفی کند. همچنین یکی از دلایل رنجی که مکبث و لیدی مکبث متحمل میشوند، این است که آنان آگاهند که نسلشان ادامه نخواهد داشت و سعی آنان برای ماندن در قدرت، عبث و بیهود است؛ همچنان که کشنده مکبث (مکداف) بنا به پیشگویی خواهران جادو، شخصی است که از زهدان زن زاده نشده است.
ب) تکنیکهای سینمایی در اجرای مکبث
اجرای رضا ثروتی از مکبث، اجرایی است که پایههایش را بر خلق تصاویر از نمایشنامه گذاشته و به حداقل گفتار نمایشنامه بسنده کرده است. وی با حذف صحنههای بسیاری از نمایشنامه، هر جا که امکانش را یافته، با جایگزین کردن تصاویری چند، خلاء را پر کرده است. در این راه، وی از تعدادی تکنیک سینمایی استفاده کرده و با بهرهگیری از نور و طراحی صحنه نمایشنامه، آن تکنیکها را در خدمت اجرا در آورده است. به عنوان مثال ثروتی در اجرای خود از "اسلوموشن"، "دیزالو"، "P.O.V شخصیت دربان مست"، "فیداین و فیداوت" و کات کردن استفاده کرده و گاهی نیز صحنههای مختلف نمایشاش را با تدوین موازی به هم متصل کرده است. برای مشخص شدن بحث به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
"مکبث" پس از پیروزی در جنگ و برخورد با جادوگرها، سعی میکند لیدی مکبث را نیز از پیشگویی جادوگر آگاه کند؛ به این منظور مکبث شروع به نوشتن نامههایی میکند و همزمان لیدی مکبث در جایی بسیار دورتر از او در قصر، در حال خواندن همان نامه است. ثروتی این دو صحنه را با تدوین موازی پیش میبرد.
در صحنه حضور اولیه جادوگرها بر صحنه، بنا به همان انگاره نابهنجاری که اشاره شد، حرکتهای جادوگران اسلوموشن میشود. این گونه از حرکات در جایی دیگر نیز در اجرا، هنگامی که مکبث و لیدی مکبث بر سر کشتن دانکن با هم گفتوگو میکنند، دوباره به نمایش در میآید.
در صحنه دربان مست، پس از آنکه چندین بار دروازه کاخ را میزنند تا وی آن را بگشاید، از آنجا که وی مست است، دروازه کاخ جلوی چشمانش به حرکت در آمده و به این طرف و آن طرف حرکت میکند. تماشاگر، حرکت دروازه کاخ را به دو طرف، از نگاه دربان مست که تعادل ندارد، مشاهده میکند. همچنین در ادامه همین صحنه، حرکت دربان با تن بی سر، به حرکت مکبث و لیدی مکبث دیزالو میشود.
به طور کلی ثروتی با استفاده از تصاویر متعددی که در اجرا خلق کرده، نه تنها مانع از خستگی تماشاگر میشود بلکه وی را در لذت دیدن تصاویری بدیع نیز شریک میکند؛ تصاویری که به تمامی در خدمت اثر قرار گرفته است.
انور سبزی: مکبث
۱ـ شکسپیر، ویلیام، مکبث، ترجمه داریوش آشوری با پی گفتاری از دکتر بهرام مقدادی، تهران، نشر آگه، چاپ هشتم، زمستان ۱۳۸۶
۲ـ همان، صص ۵ ـ ۱۲۴
۳ـ Caroline Spurgeon
۴ـ Imagery
۵ ـ نگاه کنید به پی گفتار دکتر بهرام مقدادی بر نمایشنامه مکبث، صص ۱۳۶ به بعد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست