شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مجله ویستا

تهاجم آمریكا به خاورمیانه


تهاجم آمریكا به خاورمیانه

منطقه خاورمیانه هر روز شاهد رویدادهای تازه ای است و شمار این رویدادها در مقایسه با سایر مناطق جهان بسیار زیاد است طرف های بین المللی و منطقه ای شریك یا تاثیرگذار بر روند حوادث و جریان امور در منطقه نیز رو به فزونی گرفته است, زیرا هر یك از این جریان ها و طرف ها منافع حیاتی و راهبردهای ویژه خود را در منطقه دارند و از آن حفاظت می كنند

منطقه خاورمیانه هر روز شاهد رویدادهای تازه ای است و شمار این رویدادها در مقایسه با سایر مناطق جهان بسیار زیاد است. طرف های بین المللی و منطقه ای شریك یا تاثیرگذار بر روند حوادث و جریان امور در منطقه نیز رو به فزونی گرفته است، زیرا هر یك از این جریان ها و طرف ها منافع حیاتی و راهبردهای ویژه خود را در منطقه دارند و از آن حفاظت می كنند. ایران و پرونده هسته ای آن و {ادعای غرب درباره} احتمال ساخت بمب هسته ای، عراق و بن بست آمریكا و انگلیس در این كشور به سبب مقاومت شدید مردمی در آن، سوریه و موضوع ترور حریری و ورود مبارزان عرب از طریق مرزهای این كشور به عراق، لبنان و طرح دوباره موضوع سلاح حزب الله لبنان و اردوگاه های فلسطینی در این كشور و سر آخر فلسطین اشغالی و ادامه تجاوزات دشمن صهیونیستی به ملت و سرزمین فلسطین و درخواست قدرت های جهانی از تشكیلات خودگردان برای مقابله با گروه های مبارز، موضوعات مطرح شده در تحولات جهانی است كه همه در منطقه خاورمیانه جریان دارد. اما مهم تر از همه این موضوعات كه اخیرا مطرح شده است تهاجم آمریكا به منطقه و سوء استفاده شرم آور از ترور حریری و بازگشایی پرونده های قدیمی مانند سلاح آوارگان فلسطینی در اردوگاه های لبنان و سلاح جنبش حزب الله و تهاجم تبلیغاتی علیه برنامه هسته ای ایران و تهدید به منزوی كردن نظام حاكم بر سوریه در جامعه بین المللی است كه در حال به فراموشی سپرده شدن بودند، اما این پرسش مطرح می شود كه هدف از این تهاجم چیست و با رژیم صهیونیستی چه رابطه ای دارد؟ این موضوع همان چیزی است كه ما در این گزارش پژوهشی به آن خواهیم پرداخت. برای درك بهتر حوادثی كه در منطقه جریان دارد و مسیری كه به سوی آن جریان می یابد، ناچاریم ماهیت دخالت های بین المللی و منافعی را كه به ویژه ایالات متحده آمریكا در ورای این دخالت ها دارد، بررسی كنیم. ایالات متحده آمریكا پس از جنگ جهانی دوم وارد منطقه شد تا جانشین امپراتوری انگلیس در منطقه شود. سران آمریكا در آن زمان از اهمیت منطقه خاورمیانه كاملا آگاه بودند و می دانستند كه این منطقه چه نقش مهمی در آینده رشد اقتصادی نه فقط آمریكا كه تمام جهان دارد، زیرا مناطق نفت خیز یكی پس از دیگری در ابتدای قرن بیستم میلادی در منطقه كشف می شد و مشخص بود كه چه ثروت عظیمی در زیر زمین این منطقه نهفته است. دولت آمریكا سیاست خود را بر این اصل استوار ساخته است كه بر امور جهان سیطره یابد و در مقابل هر قدرتی كه در آینده می تواند به رقابت با این دولت برخیزد، بایستد حتی اگر چنین قدرتی از همپیمانان آمریكا باشد، به همین سبب آمریكا تصمیم گرفت كه بر منابع غنی نفتی منطقه سیطره یابد، زیرا رشته عصب اصلی اقتصاد جهان به ویژه كشورهای صنعتی در این منطقه قرار داشت. آمریكا برای تحقق این هدف تلاش كرد كه منطقه خاورمیانه و خلیج را از نظر راهبردی و اقتصادی به دیگر مناطق اطراف خود پیوند دهد تا منافع ملی ایالات متحده در آن تأمین شود. به سبب اهمیت بسیار زیادی كه منطقه برای همپیمانان آمریكا داشت و آنان این منطقه را به مثابه بازار مصرف بزرگ و زرادخانه عظیم سلاح می دانستند و نیز به سبب منبع نفت سرشاری كه این منطقه از آن برخوردار است، واشنگتن برخی از جریان های بین المللی از جمله انگلیس را در اداره منطقه با خود شریك گرداند، زیرا دولت انگلیس تابع سیاست های آمریكا در منطقه بود و برای تحقق منافع خود در منطقه به این همپیمانی های سیاسی و مالی و حتی نظامی به هر وسیله ممكن نیاز داشت. به همین سبب واشنگتن برای تثبیت اصول سیاست خارجی بلندمدت خود از سیاست مشاركت با قدرت های دیگر در كوتاه مدت، استفاده می كند و همزمان تلاش می كند كه حضور اروپایی ها و ژاپن را در این منطقه به تدریج كاهش دهد.(۱) منافع آمریكا در نیمه دوم قرن بیستم میلادی تا حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ (۲۰ شهریور ۸۰) بر سه اصل اساسی استوار بود و دشمن صهیونیستی نیز كه پیوند مستقیم یا غیر مستقیم با رویدادهای منطقه دارد، بخشی از این منافع آمریكا قلمداد می شود. در گزارشی كه مركز تحقیقات راهبردی و بین المللی در واشنگتن در سال ۲۰۰۱م. درباره چالش های سیاست خارجی آمریكا منتشر كرد، این سیاست ها تبیین شده است كه خاورمیانه در رأس منافع حیاتی آمریكا قرار دارد كه سه اصل اساسی آن عبارتند از:

۱. حفظ صلح و ثبات در منطقه و تضمین ادامه تولید و صادرات نفت و گاز آن

۲. تضمین حیات "اسرائیل" به عنوان یك دولت مستقل

۳. آماده كردن زمینه واكنش هماهنگ و تأثیرگذارتر بر تروریسمی كه از خاورمیانه سرچشمه می گیرد.(۲).

سیاست های آمریكا در آغاز قرن بیست و یكم تغییراتی اساسی نداشته است، زیرا منافع آمریكا در منطقه تغییر نكرد و همچنان بر موضوع نفت استوار بود، اما تحول تازه در این عرصه به عملیات ۱۱ سپتامبر باز می گردد، زیرا ۱۹ مجری این عملیات كه نماد هیبت و قدرت آمریكا را در اقدامی بی سابقه در تاریخ آمریكا هدف قرار دادند، همگی از این منطقه بودند. این مسأله به موضوعی بسیار مهم در سیاست خارجی آمریكا تبدیل شد و آمریكا آن را تهدید "افراط گرایی یا تروریسم اسلامی" لقب داد. مركز سیاست های خاور نزدیك واشنگتن در گزارشی با نام "پشتوانه های راهبرد آمریكا در خاورمیانه" در سال ۲۰۰۵م. نگرش دولت آمریكا را درباره منطقه چنین ترسیم كرده است:

علاوه بر:

- تأمین منابع نفتی در منطقه

- حفظ امنیت "اسرائیل"

آمریكا مسائل زیر را نیز در برنامه های خود قرار داده است:

۱. تعیین راهبردی فراگیر جهت جنگ ایدئولوژیك علیه افراط گرایی اسلامی

۲. سرعت بخشیدن به روند آموزش نیروهای امنیتی عراق جهت تشكیل اسكلت حكومت آزاد و دمكراتیك عراق

۳. تدوین سیاستی درباره برنامه هسته ای ایران با هماهنگی اروپایی ها و شورای امنیت

۴. تلاش برای تغییر سیاسی و امنیتی تحولات فلسطین(۳)

به همین سبب در چارچوب این راهبرد و نگرش آمریكا در قبال منطقه، این كشور خود را مسئول حفاظت از منابع نفتی خاورمیانه می داند و آماده است تا با هر دخالت سیاسی یا نظامی جهت سیطره بر این منابع مقابله كند و با اهمیت دادن به ادامه قدرت نظام های قبیله ای حاكم بر كشورهای عرب حاشیه خلیج، مانع از دست اندازی دیگر كشورهای منطقه به آنان شود. به نظر می رسد كه دشمن صهیونیستی خود را برای آمریكا و غرب به عنوان یك دولت مزدور معرفی كرده است كه هدفش دفاع از منافع غرب به ویژه منافع ایالات متحده است كه این امر از طریق تقسیم منطقه و انزوای مصر از خاور عربی و اسلامی و مقابله با همه جریان هایی است كه در اندیشه تهدید منافع غربی در این منطقه هستند. به همین سبب امنیت دولت عبری و موجودیت آن یكی از محورهای مهم سیاست خارجی آمریكاست كه پشتیبانی نظامی و سیاسی از آن لازم و ضروری است تا بتواند همچنان قدرت اول منطقه باشد و هر كس كه آن را تهدید كند در جهتی مغایر با رفتار این دولت حركت كند، با برخورد شدید آمریكا مواجه خواهد شد. بر همین اساس، می توان نوع تعامل آمریكایی ـ صهیونیستی و اطرافیان آنها در قبال سوریه و ایران و حزب الله لبنان و گروه های فلسطینی در لبنان و نیز جنبش اسلامی "حماس" و دیگر گروه های فلسطینی تفسیر كرد كه در كنار مقاومت عراق هلالی را در جهت مقابله با سلطه جویی آمریكایی ـ صهیونیستی بر منطقه تشكیل داده اند. هر چند كه ممكن است همه این جریان ها و گروه ها در علت مخالفت خود با سیاست های آمریكا هم نظر نباشند، اما در نهایت به مانعی برای جلوگیری از تكمیل و اجرای طرح های آمریكایی ـ صهیونیستی در منطقه تبدیل شده اند، همان طرح هایی كه هدف آن سلطه بر منطقه و تسلیم و تبدیل آن به حیات خلوت آمریكا و "اسرائیل" است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.