پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دشواری های دو مسئول جنگ با طالبان


دشواری های دو مسئول جنگ با طالبان

عامل دیگر بدبینی افغان ها داد وستد اسلام آباد با غرب و آمریكا است كه به اعتقاد آنان این داد و ستد موجب می شود كه افسران پاكستان براحتی نقشه های خود را در عمق خاك افغانستان پیش برند

حتی اگر حوادث عراق ركورد تمام وقایع ترروریستی سده اخیر راشكسته باشد اما باز پایتخت و مركز اصلی تروریسم، عراق نیست.این گفته مكرر مقام های بغداد را باید باور كرد كه پدیده ترور آن هم درهیأت ایدئولوژیك آن كه كشتن و كشته شدن را لازم و مباح می پندارد یك امر وارداتی است.خاستگاه وزادگاه تروریسم كه پرچم آن دردست القاعده است و سربازان آن را سلفی های دانش آموخته مدارس وهابیون شكل می دهند در چند نقطه دیگری غیر از سرزمین بین النهرین قرار دارد.

چنانكه دهها سند مكتوب و مدون سازمان های جهانی و گزارش عموم واحدهای امنیتی آمریكا به اینجا ختم می شود كه امواج وشاخه های تروریسمی كه امروز عراق و چند نقطه مهم خاورمیانه را به كام خود كشانده از همان جایی برخاسته است كه پایگاه های اصلی آمریكا درآن قرار دارد یعنی فلش های نقشه تروریسم به سمت دو منطقه كشیده شده است: شبه جزیره عربستان و مرزهای قبیله ای پاكستان .

درست است كه از حیث جغرافیایی میان این دو منطقه فاصله ای جدی وجود دارد و دو كشوری كه سربازان ترور در آنجا رشد ونمو كرده اند در دو نقطه متفاوت آسیا قرار دارند اما با یك پیمان تاریخی كه دست بر قضا در حضور آمریكا در سالهای پایانی جنگ سرد میان شاهزادگان سعودی و ژنرال های وقت پاكستان انعقاد می شود راه طولانی حضور وهابیت در مناطقی كه آن روز خط مقدم جنگ آمریكا با ارتش سرخ بود، هموار می شود.

دو كشور افغانستان و پاكستان كه آن روز پذیرای ایدئولوژی سلفی ها می شوند اكنون درست دو دهه پس از تولد طالبان به عنوان محصول مجسم این ائتلاف، این بار هم زیر چتر آمریكا پیمان تازه ای را برای ایجاد جبهه مشترك و شروع جنگی مشترك در مبارزه با افراطیون سلفی منعقد می كنند. اكنون همه امور در باره مبارزه با پدیده افراطی گری كه دو دولت متحد آمریكا در كابل واسلام آباد را با خطرات جدی روبرو كرده است به پیمان تازه پرویز مشرف وحامد كرزای سپرده شده است.دو رهبر سرشناس منطقه این پیمان را در قالب نهادی به نام جرگه امن منطقه ای به امضا رسانده اند.

مهمترین تصمیم این نهاد مشترك در مبارزه با تروریسم این است كه از نیروی قبایل قدرتمند ساكن در مرزهای دو كشور بهره گیرد، قبایلی كه به باور كارشناسان آمریكا پناهگاه و حامی اصلی طالبان هستند وایالت و مردم تحت امرآنان بیشترین پشتیبانی را از جریان تندروها در غائله مسجد لال وسایر غائله های تروریستی كرده اند.

اما این كه آیا این پیمان كه بوش از آن به عنوان تصمیم تاریخی دو دولت افغانستان وپاكستان یاد كرده خواهد توانست راه پیشروی تروریسم در داخل دو كشور را سد كند؟ میان كارشناسان اختلاف نظر جدی وجود دارد.

۱) صاحبنظرانی كه به این پیمان در گشودن گره های ثبات وامنیت افغانستان و پاكستان امید ندارند، در وهله نخست به تجربه های ناكام این دست جرگه ها و تشكیلات ارجاع می دهند و در ادامه پرونده قطور اختلاف ها وبدبینی های دولتمردان ومردم دو كشور همسایه را مستند سخن خویش قرار می دهند. به باور این دسته از كارشناسان ، اجلاس كرزای ومشرف با وجود شمار كثیر مدعوین آن كه ۷۰۰ تن اعلام شد اما دربرگیرنده نمایندگان همه قبایل نبود.بویژه كرسی خالی قبایلی كه امروز در نواحی وزیرستان رودرروی ارتش پاكستان و درانتقام از كشتارهای مسجد لال موج عملیات های انتحاری را پیش می برند یك نقطه ضعف مهم برای پیمان مشرف - كرزای است و مسأله ای است كه به راحتی می تواند توافق آنان را در مرحله اجرا ناكام گذارد.به باور اینان جرگه امنی كه بوش آن را مبدأ یك تهاجم علیه طالبان می بیند یك جرگه سیاسی است در حد سیاسیون دو كشور.

با نگاه به آنچه مطبوعات دو كشور در تحلیل این جرگه نوشته اند می توان به عمق اختلاف های كابل واسلام آباد پی برد.مردان افغان هنوز پاكستان را مركز لجستیك طالبان می بینند و سخت براین اعتقاد خویش پا می فشارند كه طالبان یك اهرم قدرت در دست نهاد اطلاعات وامنیت پاكستان است.رابطه افسران پاكستان با این گروه از اصول استراتژی پاكستان و چیزی است كه مشرف قادر به برهم زدن یا معامله برسرآن نیست همچنانكه تلاش های دولت بوش دراین ۶ سال برای گسستن این پیوند راه به جایی نبرد.

به باور كارشناسان افغان دولت كابل در شرایط كنونی مشكل چندانی در شناسایی افراد طالبان یا معرفی مراكز و میادین فعالیت آنان ندارد اما مشكلی كه دامنگیركرزای است توان قلع وقمع یا قدرت مهار این جریان است به این دلیل كه عقبه ها ودنباله های آنان در عمق خاك كشور همسایه جنوبی قرار دارد .لذا این كارشناسان پیش وپس از اجلاس به كرزای توصیه كردند كه افغانستان از این جرگه سودی می تواند ببرد واگر دراین جرگه سودی نهفته باشد از آن پاكستان خواهد بود. از جمله ۳۵۰ نماینده پاكستانی اجلاس كه شمار زیاد آنان قبایلی هستند كه منافع شان پاكستان برای شان اولویت جدی دارد.

آنها حتی برای منصرف كردن كرزای از این تصمیم دهها مورد از پیمانهای نقض شده دو كشور را مثال آوردند وگفتند وقتی اسلام آباد به توافقات ژنو یا اجلاس بن یا رم در مورد حل دشواری های فی مابین افغانستان و پاكستان وفادار نماند و هیچ یك از مواد آن را نه تنها عملی نساخت، بلكه تخطی های صریحی نیز از آن انجام داد، چه تضمینی وجود دارد كه به تصمیمات جرگه ای كه هیچ صلاحیت اجرایی هم ندارد پایبند بماند.

دشواری افغانستان و پاكستان فقدان نهادهایی از قبیل جرگه امن نیست، مسائل دیگری كه امنیت را با خطر مواجه ساخته اند در اجلاس كابل از انظار دور نگه داشته شدند كه هر كدام آن اهمیت ویژه خود را دارا می باشند.مشكل اساسی افغانستان با پاكستان، خط دیوراند است این معضل، مادر همه مشكلات دیروزی،امروزی و آینده این دو كشور است.خطی كه در واقع افغان ها آن را نماد حفظ وتدوام سیاست توسعه طلبی وكشورگشایی همسایه خویش می پندارند.با وجود آن كه كرزای اظهار داشت كه خط دیوراند را به رسمیت نمی شناسد، اما افغان ها معتقدند كه دولت امروزی افغانستان در این راستا،دولت تصمیم گیرنده نیست ،زیرا این دولت تابع یك سلسله ضوابطی است كه جامعه بین المللی بردوش آن نهاده است و در حال حاضر سرپیچی ازآن ضوابط برای دولت كنونی افغانستان،مقدور به نظر نمی رسد.

عامل دیگر بدبینی افغان ها داد وستد اسلام آباد با غرب و آمریكا است كه به اعتقاد آنان این داد و ستد موجب می شود كه افسران پاكستان براحتی نقشه های خود را در عمق خاك افغانستان پیش برند.به عبارتی پاكستان درمنطقه به نفع آمریكا وانگلستان یك سلسله وظایف وكاركردهای استراتژیك دارد. درسایه این كاركردها وارزش های ذاتی مهم نیست كه چه نوع حكومتی در آن كشور روی كارمی آید. درنگاه كاخ سفید حكومتهای ضیاءالحق، بی نظیر بوتو، نواز شریف و پرویز مشرف،همه وهمه حاملان یك خط مشی و یك نوع سیاست در آن كشور هستند و بس. از این جهت،مسائل محل اختلاف میان پاكستان و افغانستان ازجمله مسأله طالبان وابسته به آن است كه كشورهای غربی، سیاست خود با پاكستان را چگونه رقم زنند.

از همین روست كه كارشناسان افغان امروز معتقدند كه در دورآینده نیز باید منتظرماند ودید كه آمریكا پس ازانتخابات آتی پاكستان چه روابطی را با اسلام آباد تنظیم می كند.اگر قرار باشد كه بی نظیر بوتو بار دیگر به صحنه آید، واضح است كه افغانستان را مجبور می سازند كه قضیه طالبان را بازهم به نفع همسایه حل وفصل نماید. اما اگر تندروها در این كشور قدرت بگیرند یك تهدید از درون این كشور مقابل آمریكا قدعلم می كند، باز موضوع یك مقدار رنگ دیگری خواهد داشت و انگلستان و آمریكا نخواهندتوانست افغانستان را در شرایطی قرار دهند كه پاكستان دست بالا داشته باشد.

۲) اما طیف دیگری از كارشناسان معتقدند كه نباید از فرصت تازه ای كه مشرف وكرزای برای شروع یك مبارزه مشترك فراهم كرده اند به این راحتی چشم پوشید وهمین گام هر چند ابتدایی می تواند سرآغاز یك تغییر در سیاست كشورهمسایه نسبت به طالبان باشد. توصیه این گروه از كارشناسان این است كه جرگه امنی كه دیروز در افغانستان دایر شد و قرار است در پاكستان دنبال شود را به هر حال و با همه ضعف هایش باید به فال نیك گرفت،زیرا دولتمداران پاكستان بالاخره به هر دلیلی كه هست برای نخستین بار به این مسأله گردن نهاده اند كه با افغانها در زیر یك سقف بنشینند.

از نگاه این عده سرنوشت پیمان مهم اخیر به تدبیر كرزای و اراده متحدانش بستگی دارد و مسائل آینده به افغانستان مربوط می شود كه باید در برابر پاكستان خط سیاسی اش را روشن سازد.یك دلیل ناكارآمدی مبارزه با طالبان این است كه دولت های كابل نتوانسته اند با افسران وسیاستمداران كشورهمسایه تعامل مؤثر برقراركنند.به گمان اینان افغانستان در برابر پاكستان هیچگاه حرف مشخص و صریح نزده است و یكی از دلایلی كه هیچ دولتی تاكنون نتوانسته این كار را بكند این بوده كه هر دولتی دركابل خواسته است، دوران مسئولیت خود را بدون درگیری مستقیم با این كشورسپری نماید، و همین ضعف باعث شده كه پاكستان ضوابط همسایگی را رعایت نكرده و همیشه به مثابه یك همسایه بسیار زورمدار از نقطه های ضعف افغانستان سوءاستفاده برده است.

▪ لذا این گروه توصیه می كنند حال كه باب یك همكاری تاریخی قرار است به دست مشرف وكرزای گشوده شود پس لازم است كابل به چند حركت مهم در شفاف سازی اختلاف ها و حل و فصل آنان دست بزند.

الف) در گام اول كرزای به كمك پشتیبانان آمریكایی باید مشرف را به سوی هدایت ارتش ونیروی نظامی قدرتمندش به مبارزه ای واقعی با عقبه نیروی طالبان در مرزهای دوكشور وادار كند.

به باور اینان مشرف پس از غائله مسجد لال آمادگی یك مبارزه تازه با این جریان ها را پیدا كرده است اما اغلب فشارهای خود را بر قطع ارتباط گروه های سیاسی پاكستان و مدارس دینی با طالبان متمركز كرده است در نتیجه حلقه نیرومند ارتباطی طالبان با ارتش وسازمان آی اس آی هنوز دست نخورده باقی مانده است. به عبارتی برای محك زدن اراده رهبران اسلام آباد در این آزمون سخت یك ملاك بیشتر وجود ندارد وآن این كه آنها چه میزان حاضر به تغییر در اتحاد استراتژیك ۲۰ ساله خویش با جریانی شوند كه زمان ضیاءالحق به عنوان نیروی حافظ منافع این كشور درمنطقه شكل گرفت وبعداً در چهره گروه طالبان تجسم یافت.

ب) مسأله اصلی ، پذیرفتن ریسك یك جنگ مهم وسرنوشت ساز از سوی كرزای ومشرف برای برچیدن بساط نفوذ مافیایی تندروها در مناطق قبیله ای است.با آرایشی كه القاعده وطالبان در مرزهای دوكشور دارد هر دولتی برای مهار این جریان ها كه در قلمرو صعب العبور قبایل شمال افغانستان پناه گرفته اند ناگزیراست خطرات ورود در دره های خوفناك و ارتفاعات سخت نواحی سرحد و وزیرستان را به جان بخرد. اینجا پایتخت شبه نظامیان افراطی و عقبه پشتیبان همه گروه ها و دسته های ترور از آسیای مركزی تا عراق و خاورمیانه است، همان نقطه ای است كه اكنون پنتاگون در سند خویش به صراحت اقرار می كند كه آمریكا جنگ براندازانه ۲۰۰۱ علیه طالبان را در آنجا متوقف كرد و دونالد رامسفلد درنقش فرمانده جنگ ریسك ورود به این پناهگاه بزرگ القاعده و سلفی ها را به بهانه خطر براندازی حكومت مشرف نپذیرفت.

سلیمان دعویسرا