چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
دیدگاه انتقادی به تخریب یک فرهنگ کهن
مارلون براندو هنرپیشه فقید قصدی نداشت تا سخنگوی سرخپوستها باشد او توضیحات متنوعی درباره آنها داشت و واقعا دلش میخواست که حرفها و عقایدشان را به گوش همگان برساند. نمایش با ترکیبی از رنگهای نقرهیی و طلایی در فضای صحنه شروع میشود، البته در بروشور کار چون صحبت از طلا و نقره و ساخت ناقوسی از آن میشود که «فرانسیس پیسارو» را از آن حلقآویز میکنند میتواند بهانهیی برای نشان دادن فویلهای طلایی و نقرهیی در اجرای نمایش شود. در مرکز صحنه کاراکتری است به نام «فرانسیس پیسارو» که سخت در کابوسهایش غرق شده و وقتی که بیدار میشود میگوید «چرا بیدارم نمیکنی وقتی میبینی عرق کردهام و بیقرارم، چرا میذاری که زجر بکشم» بازیگر این نقش رضا کیانیان است- یک فرمانده اسپانیایی که به پرو فرستاده شده و روزگار دشواری را آنجا سپری میکند- او از یک سو در ارتباط با یک کارکتر سرخپوست به نام «آتاهواپا» که علیرضا خمسه نقش آن را به عنوان رهبر اینکاها بازی میکند و از سوی دیگر درگیر با شخصیت کاتب که نقش آن را خسرو پسیانی بازی میکند و همین کاتب او را سرنگون خواهد کرد.
متن با توجه به اقتباسی که توسط محمد چرمشیر صورت گرفت نوشته «پیتر شفر» با نام «یغمای باشکوه خورشید» که در این اجرا تبدیل به نام جدید «عرق خورشد اشک ماه» توسط محمد چرمشیر نوشته شده است. متن که دیدگاهی انتقادی نسبت به انقراض سرخپوستان و تخریب یک فرهنگ کهن دارد در درجه اول میتوانست نگاهی نو و متفاوت را برای مخاطب ایرانی به وجود آورد تا بتواند بیشتر با این نگاه انسانی آشنا شود که هدف و زیر متن این کار توجه به این دوره تاریخی و این فرهنگ باشکوه بود که هنرپیشه بزرگی مثل براندو در دفاع از سرخپوستان از گرفتن جایزه اسکار امتناع میورزد و یک سرخپوست را برای گرفتن این جایزه روی صحنه میفرستد. این دفاع از سرخپوستان برای مخاطب امریکایی که در تاریخ این کشور با سرخپوستان این قاره درگیر و در چالش بود، چیزی باورپذیر و کاملا دور از ذهن نیست.
اما نمایش عرق خورشید اشک ماه به کارگردانی آتیلا پسیانی اجرا شده در تئاتر شهر تهران وابسته به چه تحقیقی در شناخت و مطالعه این فرهنگ کهن و تبدیل این نمایشنامه به زبان عمل نمایشی است که بتواند برای مخاطب ایرانی نیز باورپذیر باشد. متن بسیار سردرگم و مشخص نیست از چه وحدت موضوعی برخوردار است اگر چیزی در ذهن نویسنده ایجاد میشود که بسیار نو و تازه است باید در قدرت انتقال آن نیز کوشا باشد. همین بستر که زمین حاصلخیزی را دربرندارد حتی اگر بازیگران بزرگی روی آن قدم بگذارند، محصولی نارس و خروجی آن خام خواهد شد. زیرا بنابر دیدگاه تئوریسین بزرگ جهان تئاتر استانسلاوسکی که میگوید «بدن منهای ذهن وجود ندارد» یعنی تلاش بازیگران این اجرا یعنی مهارت رضا کیانیان در اسبسواری روی صحنه، تواناییهای بدنی علیرضا خمسه در اجرا با توجه به این آشفتگی متن کاملا به خمیازه کشیده شدن مخاطب منجر میشود. کارگردان در سازماندهی کردن عناصر بسیار خوب درخشیده ولی در زنده کردن عناصر ریتم مناسبی را به وجود نیاورده است. سازماندهی کردن حرکت یک اسب برای نخستین بار در تئاتر شهر و تعداد زیادی کودک با اعمال نمایشی نظامی کار سادهیی نیست ولی حضور کودکان و رژه رفتن آنها نشانهگذاری نشده است و علل حضور اسب و کودکان فقط در به وجود آوردن یک جذابیت بصری بوده و کمکی به این اجرا نکرده است. همینگوی میگوید «یک داستان بنویسید و تمام قسمتهای زیبایش را حذف کنید، حال ببینید چقدر از داستان تان باقی میماند» وقتی راجع به شخصیتها و شرایط محیطی که آنها زندگی میکنند تحقیق نشود، شخصیتها کاملا بین زمین و هوا معلق هستند و باورپذیریشان کمرنگ میشود. حتی اگر تحقیقات درست صورت بگیرد و فرم اجرایی کار نیز درست شکل بگیرد در مرحله بعد آشنایی مخاطب با خود سوژه است و اینجاست که شناخت یک فرهنگ دیگر بسیار حایز اهمیت برای نویسنده است.
زیرا تماشاچیان ایرانی هنوز حتی رسالت تئاتر را در فرهنگسازی نمیدانند و به آن از جنبه سرگرمی نگاه میکنند اما وقتی متنی که خود نمیداند چه میخواهد بگوید چطور میتواند آنها را درگیر کند. تنها چیزی که میگوید همین است «یک اسب هم آورده بودند روی صحنه» یا اینکه راضی میشود از دیدن بازیگرانی که بیشتر آنها را در سینما دیده است و حالا آنها را روی صحنه تئاتر به صورت زنده تماشا میکند و همین عناصر باعث جذب او به تئاتر میشود. او بعد از اجرا دچار درگیری با متن نمیشود و از فکر کردن راجع به انقراض یک فرهنگ کهن باز میماند. عدم رعایت همین نکات ظریف است که مشکل نمایشنامهنویسی را در کشور ما هیچ گاه حل نمیکند. زیرا تعریف تئاتر از دیدگاه اریک بنتلی گویا فراموش شده است. «تئاتر «الف» در نقش «ب» است که «ج» به آن نگاه میکند.» ما باید حقی هم برای مخاطب و تربیت ذهن او قایل شویم وگرنه با اینکه فلان تئاتر چقدر فروخته است فقط آمار کمی را بالا میبریم و خود میدانیم که در پس اجراها تفکر و اندیشهیی برای تماشاچیان نیست و تنها اتفاق مهم شرکت در جشنوارهها است و نه چیزی بیش. علیرضا خمسه در کشف جوهره نقش و ابلاغ آن بسیار دقیق و درست رفتار کرده است او کمحرف و با استفاده از کنترل بدن و هماهنگی و درگیری ذهن با فیزیک بدنیاش و همچنین استفاده از گریم مناسب توانسته است در ایفای نقش بسیار خوب عمل کند. رضا کیانیان نیز منعطف با نقش فرمانده شده است.
عکسالعملهای مناسب او و گفتن دیالوگهای پینگپنگی با کاتب و مهارت او در اسبسواری توانسته مخاطب را به شرایط محیطی نزدیک کند. در واقع علیرضا خمسه و رضا کیانیان فراتر از لباسها و گریم نقشهایشان بودهاند و توانستهاند در بازیشان تعادل مناسبی بین ذهن و بدنشان به وجود آورند. اما خسرو پسیانی که فقط از ابتدا تا انتها یک خنده شیطانی بر لب دارد نتوانسته نقش را از وابستگی به گریم و لباس خارج کند و تنها بیشتر دستهایش در جیب است و دیالو گهایش را حفظ کرده است. مشکل این اجرا بیشتر در خود متن است که نمیداند چطور پیام این اثر را انتقال دهد و نشان دادن عناصرغیرضروری که میتوانستند به جای استفاده از آنها بیشتر روی جذابیت طرح داستانی و ایده نمایشنامه کار کنند.
مجید موثقی
نویسنده، کارگردان و مدرس دانشگاه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست