چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
میزانسن چیست
در صورتی که علاقه مند هستید تا با عناصر تاثیر گذار میزانسن آشنا شوید به مطالعه ادامه مطلب بپردازید .«فیلمساز مختار است كه از هر سیستم میزانْسنی كه میخواهد استفاده كند.وظیفهی ماست كه كاركرد آن را در كل فیلم تجزیه و تحلیل كنیم؛ شأن نزول این میزانْسن چه بوده،این میزانْسن چگونه تغییر میكند یا بسط مییابد در ارتباط با فرمهای روایی و غیر روایی چگونه عمل میكند.»
پیش از پیدایش صدا در سینما ،سهم مونتاژ montage در فیلمها كه برای انتقال مفاهیم و روند داستانی فیلم به ناچار تنها برتصاویر ـ یكی از دو عنصر اصلی سینما ـ استوار بود؛ و نما در انتقال اطلاعات به بیننده مهمترین واحد فیلمیك به حساب میآمد.
در این دوران كسانی چون ایزنشتاین،پودفكین وكوله شوف ـ فرمالیستهای روسیـ با ابداع سبك مونتاژی؛ و مورنائو،لانگ و روبرت وینه ـ اكسپرسیونیستهایآلمانی ـ با تمهیدات بیانگراexspressionism به تواناییهای جدیدی در فرم فیلم و امكانات مونتاژ دست یافتند ، كه تا امروز نیز از اهمیت آن كاسته نشده است .
میزان سن در سینما به خصوص در مقابل سبك مونتاژی واكسپرسیونیستی ـ كه واقع نمایی از اجزای سبكی آنان به شمار نمیآید ـ ، بسیار مورد توجه نظریه پردازانی كه عمدتاً بر واقعگرایی realism تاكید دارند، قرار گرفت. (درمورد واقعنمائی میزانْسنی و فیلمبرداری با وضوح عمیق ، نظریهپردازانی چون زیگفرید كراكوئرKracauer,Siegfried, و آندره بازنBazin,Andre, دارای نظریاتی میباشند كه در مطالعات سینمایی با اهمیت تلقی میشوند.)
با این حال نظریههای مونتاژی ومیزانْسنی و كاربرد آن در سینما بحث ریشهداریست ، كه امروزه نیز با گسترش مطالعات نظری آكادمیك كه با مقالات كریستین متزmets,christian, درباره نشانهشناسی سینما وارد مرحلهی تازهای گردید و تا به امروزه كه سلطه نئوفرمالیستها Neoformalist بر نظریههای فیلم فراگیر شده است، مورد توجه و تحقیق فراونی قرار گرفته است.
در این رابطه ، به جز پرداختن به میزانْسن؛ در آخر به تحلیلی كوتاه از سبك مونتاژی به سردمداری سرگئی ایزنشتاینSergei,Eisenstein, و سبك میزانْسنی به رهبری آندره بازن خواهیم پرداخت.
● میزانْسن
سینما از دو عنصرِ ادراكی دیداری/شنیداری یعنی تصویرو صدا تشكیل یافته است كه در فضا و زمان جاری است . بدین معنیكه: فیلمی كه نمایش داده میشود، از طریق دو حس بینائی و شنوائی ادراك میگردد و همچنین در مكانی به مدت زمانی مشخص به نمایش گذاشته میشود. اما ما به عنوان مخاطب با بسیاری از عوامل تشكیلدهنده یك فیلم مستقیم در ارتباط نیستیم و بر ادراك ما از یك فیلم، ویا تحریك حسی از حواس ما دخیل نیستند ، مانند موادخام، ابزار كار وحتا روندی كه در پیوند میان نماها وحركت فریمها در ادراك ما نسبت به فیلم رخ میدهد زیاد آگاه و دخیل نیستیم آنچه بر بیننده تاثیر مستقیم و پایدار ذهنی و روانی میگذارد ، در واقع همآنست كه بر پرده در برابر او پدیدار میگردد، یا بهتر است بگویم در یك قاب از فیلم رخ میدهد.آنچه برای ما به عنوان فیلم درك میشود ، مجموعهای از عكسهایمتحرك وصداهای گوناگون است.این تصاویر تركیبی از وسایل صحنه، بازیگران، نور و حركت است،این مجموعه عوامل را میزانْسن میگویند:
« در اصل یك اصطلاح تئاتری و به معنای صحنهبندی است.معنای میزانْسن از تئاتر فراتر رفت تا دلالت كند بر اعمالی در تولید فیلم،كه به قاب بندی نماها سر وكار دارد. بدین ترتیب میزانْسن دلالت دارد ؛ نخست بر:صحنهآرائی،لباس و نورپردازی ؛ دوم بر: حركات درون قاب.» سوزان هیوارد" بوردولBordwell, "و" تامسنThompson, "، میزانْسن را این گونه تعریف میكنند: «در زبان فرانسه میزانْسن یعنی به صحنه آوردن یك كنش،و اولین بار به كارگردانی نمایشنامه اطلاق شد.نظریهپردازان سینما كه این اصطلاح را به كارگردانی فیلم تعمیم دادهاند آن را برای تاكید بر كنترل كارگردان بر آنچه در قا ب فیلم دیده می شود به كار میبرند.»
در تعاریف بالا از میزانسن دو نكته توجه ما را به خود جلب میكند،یكی صحنهبندیSetting وبه صحنه آوردن كنش و دیگری تاكید بر قاب فیلم به عنوان یك واحد فیلمیك. بدین گونه روشن است كه آنچه بر صحنه در درون یك قاب میگذرد،از عناصر با اهمیت میزانْسنی به شمار میآیند.«جنبههای میزانسنی به وسیله تغییر در نور،شكل،حركت ودیگر جنبههای تصویری توجه ما را جلب میكند.» بدین ترتیب تصویر را میتوان جنبهی غالب و تنها واحد تاثیر گذار در میزانْسن یك نما به حساب آورد ، به این دلیل كه اجزای.میزانْسنی در یك تصویر نمود مییابد.
● صحنه
آنچه در یك نمای فیلم در سطحی دو بعدی (پرده) بازنمایی میشود و وقایع فیلم و كنش كاراكترها درون آن رخ می دهد ، را میتوان صحنه یك فیلم نامید.این صحنه میتواند یك مكان واقعی و یا دست ساخته «استودیو» باشد.امروزه با پیشرفتهای تكنولوژی فیلمبرداری و صدابرداری بیشتر صحنههای یك فیلم در مكانهای واقعی فیلمبرداری میشوند.در گذشته ـ اكنون نیزـ استودیوها به دلیل كنترل بیشتر بر صحنهها و كاهش مزاحمتها و هزینههای ناخواسته مورد استفادهی بسیاری از فیلمسازان قرار میگرفتند.
اما در دوران تسلطِ نظام استودیویی و ایجاد محدودیتهایی برای فیلمسازان و كنترل صاحبان سرمایه بر فیلمنامه و بسیاری از عوامل دیگر ساخت فیلم؛ سینماگران مولفی چون هیچكاك ، وایلر ، هاكس، فورد با كنترل خلاقانهی میزانْسنی فیلم و گذاردن تاثیر سبكی خاص خویش بدین وسیله همیشه امضای خود را پای هر اثری كه میساختند ،مینهادند. نگرهی انتقادی مؤلف و منتقدان كایه با توجه به ویژگیهای میزانْسنی این سینماگران بود كه به توانایی بالا و شناخت سبكی آنان نائل آمدند.
اما دریافت ما از صحنه در سینما و تئاتر بسیار متفاوت است.اگر چه صحنهی سینمایی در " دوختنِ " بیننده به فیلم دارای امكانات وسیعی است؛ اما صحنهی تئاتر نیز به خاطر ملموس بودن بیشتر ، این قابلیت را دارد كه ادراك مخاطب را در خود حل كند و وجه غیر رئال در دكورهای تئاتری بدین گونه است كه پنهان میشود.
«بازن در نوشتههای طولانی و فراوان خود نشان میدهد كه معماری صحنه تئاتر به كمك دكور، ذهن وچشم ما را متوجه درامی میكند كه در بطن آن بازی میشود .لباسهای بازیگران،زبان نمایش،چراغهای پایین صحنه، همگی ما را در جهان تجریدی ومطلقی قرار میدهند،در سینما برعكس پرده سینما به صورت پنچرهای نمودار میشود.»
همآنگونه كه گفتیم رئالیسم در میزانسن تاثیر به سزای دارد ،بر همین اساس فیلمهای نئورئالیسم ایتالیا كه اصل را بر رئالیته بودن مكان فیلمبرداری نهاده بودند از اهمیت ویژهای در مطالعات میزانْسنی برخوردارند.اما این نافی ارزشهای فیلمهای انتزاعی و یا سورئال نمیباشد كه اگر چه صحنههای واقعی ، بی واسطه فضای صحنه را معرفیestablishing میكنند ، اما فیلمهای انتزاعی abstractـ سورئال و یا اكسپرسیون كاربرد فراوانی در معرفی فضاهای ذهنی كاراكترها ویا انتقال مفهوم یا حسی خاص دارند ، به این معنی كه صحنه نه در جهت واقعنمای، بلكه در راستای بیانگرایی كاربرد مییابد.
صحنه را به لحاظ طراحی ،قرارگیری شخصیتها درآن ، تركیببندی تصویر،معرفی فضای داستانی وقایعی كه در بستر فیلم رخ میدهد و یاشناخت محیط ذهنی كاراكترها میتوان پایهای برای دیگر اجزای میزانْسن به حساب آورد.
● نورپردازی
بی تردید نور را میتوان یكی از بیانگراترین اجزای تشكیلدهندهی یك فیلم در انتقال مفاهیم به شمار آورد.معنادهی یك صحنه فیلم بسیار تاثیرپذیر از نورِ محیطی تابا نده شده به آن است،فضای تیره با یك نور كم مایه Low-key illumination حسی از ابهام و ترس و پنهانكاری به دست میدهد .لكهی نورانی در فضای تاریك توجه را به خود جلب میكند، و فضای با نور پرمایه و رنگهای شفاف ، محیطی واضح وبدون ابهام را معرفی میكند.
اما اگر صحبت از نور است،نقش سا یهها در این میان به ذهن متبادر میگردد.بوردول وتامسن به دو نوع سایهیی مهم در تركیببندی تصویر اشاره میكنند ؛ سایهی كه بر اثر مانع شدنِ بخشی از یك شیء برای تابیدن نور بر بخش دیگر همان شیء سایه به وجود میآورد كه " سایهی پیوسته" است؛ و سایهی كه بر اثر مانع شدن شیء برای نور سایهی بر سطحی دیگری میافكند كه "سایه افكنده" نامیده میشود.
لیكن سایهها چه كاربردی در فیلم میتواند داشته باشد؟بی شك اولین كاربرد آن همآنگونه كه ذكر شد در خلق فضای فیلم میباشد. به طوریكه برخی از ژانرها را بر این اساس الگوبندی كردند، فیلمنووآر films noirs یكی از ویژگیهای سبكیاش سایههای تیره و پر وسعت بود كه به خلق فضای وهمآلود و تاریك و معمایی خاص این فیلمها یاری میرساند ، وهمچنین سایههای تیز و لبهدار در فیلمهای اكسپرسیونیستی با فضای پر از اعوجاج وذهنی این نوع فیلمها سازگار بود.
اما چهار ویژگی كه در بررسی نورپردازی یك فیلم باید مورد توجه باشند:« كیفیت، جهت، منبع و رنگ».
● لباس و چهرهپردازی
لباس ما را به فضای روایتی داستان رهنمون میگردد، لباس و چهرهآرایی دارای انگیختارهای روانیاند كه بر بیننده به صورت محركهای زیرآستانهی عمل می كنند و بر قضاوت ما در برابر شخصیتها و دنیای داستانی فیلم جهت میدهند. « لباس با آمیختن با صحنه میتواند كاركرد تشدید الگوهای روائی و مضمونی فیلم را به عهده گیرند.»
اما دیگر كاركرد لباس میتواند درآمدن در هیئت یك بتواره fetish در كاركرد روائی فیلم باشد.( در این مورد به نظریههای فمینیستی فیلم در رابطه با نگاه خیره و لباس كاراكترهای زن در سینما و تحلیلهای مبتنی بر نگرههای فروید و لاكان رجوع كنید). لباس وچهرهپردازی در مشخص نمودن زمان تاریخی روایت نیز كاركرد دارد.یك لباس میتواند معرف دوران تاریخی و یا جنبشی كه نوعی پوشش مشخصه آنها است ، باشد. مانند:صلیبیون.
لباس قابلیت فروانی برای پراپ شدن دارد و در انتقال نماها این پراپها هستند كه ذهنِ بیننده را برای انتقال زمانی و مكانی بین نماها جهت میبخشد ، و همچنین در پرداخت موتیفهای گسترشیابنده و موتیفهای درون روایتی نقش فعالی ایفا میكنند.دیگر كاركرد پراپ ارتباط نماها به صورت غیر محسوس و اثرگذار است كه با استفادهی از رنگها و شكلها تكرارشونده تداعیگر امكانپذیر میگردد.
چهرهپردازی نه جهت دیده شدن بهتر بازیگران ـ گرچه این نیز میتواند باشد ـ بلكه شبیه شدن تا حد امكان به شخصیت بازی است ایزنشتاین حتا به بیانگرایی از طریق چهرهپردازی در فیلمایوان مخوف میپردازد. «در چنین شرایطی چهرهپردازی مثل لباس در خلق ویژگیهای كاراكتر وپیشبردكنش طرح و توطئه اهمیت مییابد.»
● كنش و حركت
در نمای ساكن آنچه باعث توجه به بخشی از صحنه میگرددحركت اشیایی در صحنه یا كنش بازیگران میباشد.انتقال تنش داستان از طریق كنش بازیگران و یا انتقال جهت نگاه به بخشی دیگر از قاب به وسیله حركت های دوربین و یا كاراكتر، از كاركردهای روایتی كنش actionدر صحنه است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست