چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

دریا


دریا

روزی سوار بر شد و شروع به پاروزدن در کرد. وقتی وسط دریا رسید را انداخت خود را پوشید و خود را برداشت و برای به پرید.درون دریا او یک و تعدادی دید. در کنار آنها تعداد زیادیریز شنا می‌کردند. …

روزی سوار بر شد و شروع به پاروزدن در کرد. وقتی وسط دریا رسید را انداخت خود را پوشید و خود را برداشت و برای به پرید.درون دریا او یک و تعدادی دید. در کنار آنها تعداد زیادیریز شنا می‌کردند. او حتی یکرا نیز دید که از او فرار می‌کردکمی دورتر یک به او نزدیک می‌شد. ترسید و سوار شد. او را کشید و به سمت پارو زد. وقتی به رسید، آرزو می‌کرد که ای کاش را با خود برده بود و می‌توانست از رنگارنگ، زیبا، کوچک، قشنگ و حتی عکس می‌گرفت.