پنجشنبه, ۳۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 20 March, 2025
۱۵ اقتصاددان بزرگ مکتب اتریش

کلود فردریک باستیا (۱۸۵۰-۱۸۰۱) اقتصاددان، قانونگذار و نویسندهای فرانسوی بود که از مالکیت خصوصی، بازار آزاد و دولت محدود هواخواهی میکرد.
شاید بتوان گفت که بنمایه اصلی و بنیادین نوشتههای باستیا این بوده که تا وقتی کارکرد دولت به حفظ جان، آزادی و مالکیت شهروندان در برابر دزدی یا هجوم دیگران محدود شود، بازار آزاد ذاتا سرچشمهای برای «همسازی اقتصادی» میان افراد خواهد بود. از نگاه باستیا اجبار دولتی تنها هنگامی پذیرفتنی است که پشتیبان «امنیت فرد، آزادی و حقوق مالکیت باشد و سایه عدالت را بر سر همه بگستراند».
باستیا بر کارکرد بازار آزاد در هماهنگسازی برنامهها - درونمایهای بنیادین در مکتب اتریش- پا میفشرد، چون اندیشهاش از برخی نوشتههای آدام اسمیت و اقتصاددان بزرگ فرانسوی طرفدار بازار آزاد همچون ژانباتیست سه، فرانسوا کنه، دستو دوتراسی، شارل کنت، ریشار کانتیون (که در ایرلند زاده شد و در فرانسه سکنی گزید) و آنه رابرت ژاک تورگو تاثیر گرفته بود. این اقتصاددانان فرانسوی در میان پیشگامان مکتب جدید اتریشی بودند و نخستین بار مفاهیمی چون بازار به مثابه فرآیندی پویا و رقابتی، تکامل پول در بازار آزاد، نظریه ارزش ذهنی، قوانین مطلوبیت و بازدهی نهایی نزولی، نظریه تعیین قیمت منابع بر پایه تولید نهایی و بیهودگی کنترل قیمتها به طور خاص و دخالتگرایی اقتصادی دولت به طور کلی را پرورش دادند.
● پیشینه فکری باستیا
باستیا در ده سالگی یتیم شد و پدربزرگ و مادربزرگ پدریاش او را بزرگ کردند و آموزش دادند. در هفدهسالگی مدرسه را برای کار در بنگاه صادراتی خانوادگیشان در شهر بایون ترک کرد و آن جا بود که با مشاهده انبارهای تعطیلشده، جمعیت رو به کاهش و افزایش فقر و بیکاری پدیدآمده به میانجی محدودیتهای تجاری، پلیدیها و شرارتهای نهفته در حمایتگرایی را بیواسطه آموخت.
پدربزرگش که درگذشت، ملک خانوادگیشان در مورگون به باستیای بیست و پنج ساله به ارث رسید و به این ترتیب توانست برای بیست سال بعد، همچون دانشمند و کشاورزی اصیلزاده و متشخص زندگی کند. باستیا افرادی را برای کار در این مزرعه خانوادگی استخدام کرد تا بتواند بر دلمشغولیهای فکریاش تمرکز کند. مشتاقانه و با حرص کتاب میخواند و تقریبا درباره همه گونههای ادبیات با دوستانش گفتوگو و مجادله میکرد. نزدیکترین دوستش، همسایه او، فیلیکس کودروی بود. «کودروی و باستیا کتابهای بیشماری در حوزههایی چون فلسفه، تاریخ، سیاست، دین، سیر و سیاحت، شعر، اقتصاد سیاسی، زندگینامه و... میخواندند. در میانه این گفتوگوها بود که اندیشههای باستیا شکل گرفت و افکارش پخته شد».
کودروی در آغاز پیرو روسو بود و مثل بیشتر مریدان او اندیشههای سوسیالیستی داشت، اما باستیا که همواره میگفت گفتوگوی رودررو را به سخنرانی در برابر هزاران شنونده میپسندد، کودروی را به لیبرالیسم کلاسیک گرواند.
نخستین مقاله از باستیا در آوریل ۱۸۳۴ منتشر شد. این نوشته پاسخی به درخواست بازرگانان بوردو، لوآور و لیون برای حذف تعرفه محصولات کشاورزی و در عین حال، حفظ تعرفه تولیدات کارخانهای بود. باستیا آنها را به خاطر دیدگاهشان درباره محصولات کشاورزی ستود، اما به دلیل دوروییشان در درخواست حمایت دولت از خود، به سختی نکوهششان کرد. نوشت که «شما مزیتی را برای شماری اندک میخواهید»، اما «من آزادی را برای همه میخواهم». سپس توضیح داد که چرا همه تعرفهها باید یکسره برچیده شوند.
باستیا با نگارش مقاله دیگری در مخالفت با همه مالیاتهای داخلی بارشده بر نوشیدنی با عنوان «مالیات و تاک» و مقاله سومی در ستیز با همه مالیاتهای بارشده بر زمین و یکایک گونههای محدودیت تجاری، همچنان مجادلاتش در دفاع از آزادی اقتصادی را تند و تیزتر میکرد. سپس در تابستان ۱۸۴۴ بیآنکه از او خواسته باشند، دستنوشتهای درباره پیامد تعرفههای بارشده از سوی دولتهای فرانسه و انگلیس را برای پرآوازهترین مجله اقتصادی فرانسه،Journal des Economistes فرستاد. مدیران این مجله نوشته باستیا را در شماره اکتبر ۱۸۴۴ خود با عنوان «تاثیر تعرفههای انگلیسی و فرانسوی»۱ منتشر کردند و این نوشته، بیچونوچرا به قانعکنندهترین استدلال در دفاع از تجارت آزاد، به طور ویژه و آزادی اقتصادی، به طور کلی که تا آن زمان در فرانسه (اگر نگوییم در همه اروپا) منتشر شده بود، بدل شد. در این مقاله، باستیا نخستین بار استادیاش را در باب تعالیم انباشتشده اقتصاددانان سنت پیشااتریشی به رخ کشید و خود را در جایگاه یک ترکیبکننده و ساماندهنده تیزهوش اندیشههای اقتصادی نشاند. بیدرنگ آوازهای ملی و بینالمللی برای خود دستوپا کرد و در مقام هواخواه تجارت آزاد، پیوندی دوستانه میان او و ریچارد کوبدن، رهبر نهضت انگلیسی ضد قانون غلات که توانست تا سال ۱۹۵۰ همه محدودیتهای تجاری را در انگلستان برچیند، برقرار شد. باستیا سازمانی مشابه (انجمن تجارت آزاد فرانسه)۲ را در کشور خود به راه انداخت که در حذف بیشتر موانع تجاری فرانسه در سال ۱۸۶۰، ده سال پس از مرگ باستیا اثرگذار بود. باستیا بیش از همه هنگامی که «مبادله آزاد»۳، روزنامه انجمن تجارت را سردبیری میکرد، در گسترش دامنه نفوذ خود کامیاب بود. پس از بیست سال آمادگی و زمینهچینی جدی فکری، باستیا مقالات خود را یکییکی بیرون داد و خیلی زود آنها را در قالب نخستین کتاب خود، «سفسطههای اقتصادی»۴ که تا امروز بیتردید همچنان بهترین دفاع ادبی از تجارت آزاد است، منتشر کرد. باستیا به سرعت دومین کتابش، «همسازیهای اقتصادی»۵ را بیرون داد و مقالاتش در این کتاب در روزنامهها و مجلات سراسر فرانسه دوباره چاپ میشدند. در ۱۸۴۶ به عنوان عضو ناظر آکادمی علوم فرانسه برگزیده شد و آثارش بیدرنگ به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی، ایتالیایی و آلمانی برگردانده شد. انجمنهای تجارت آزاد به زودی در بلژیک، ایتالیا، سوئد، پروس و آلمان سر بر آوردند و همگی بر انجمن تجارت آزاد فرانسه که باستیا پایهگذاریاش کرده بود، استوار بودند.
● اندیشههای اتریشی باستیا
هنگامی که باستیا اندیشه اقتصادی را در فرانسه شکل میداد، کارل مارکس در حال نگارش «سرمایه»۶ بود و مفهوم سوسیالیستی «کشاکش طبقاتی» (به این معنا که بهرههای اقتصادی سرمایهداران لاجرم به بهای ضرر کارگران به دست میآیند) رواج مییافت. همسازیهای اقتصادی باستیا توضیح میداد که وارونه این برداشت درست است و منافع نوع بشر، اگر بتوان در جامعه آزادی پرورششان داد که در آن دولت مسوولیتهایش را به سرکوب دزدها، آدمکشها و گروههای دارای منافع خاصی محدود میکند که میخواهند آن را همچون ابزاری برای چپاول شهروندان خود به کار گیرند، ناگزیر همساز هستند.
● نظریه سرمایه
باستیا با توضیح استادانه این که انباشت سرمایه با بالا بردن تولید نهایی نیروی کار و از این رو با افزایش دستمزد آنها به ثروتمندتر شدن کارگران میانجامد، در شکلگیری نظریه سرمایه اتریشی نقش ایفا کرد. او مینویسد که انباشت سرمایه همچنین به تولید کالاهای مصرفی ارزانتر و باکیفیتتر میانجامد و این نیز به نوبه خود دستمزدهای واقعی را بالا میبرد. او همچنین چگونگی کاهش بهره سرمایه با فراوانتر شدن آن را توضیح داد. از این رو منافع سرمایهداران و کارگران حقیقتا سازگار هستند و دخالتهای دولت در بازار سرمایه، کارگران را نیز مانند صاحبان سرمایه فقیر میکند. باستیا همچنین توضیح داد که چرا در بازار آزاد هیچ کس نمیتواند به انباشت سرمایه بپردازد، مگر این که آن را به گونهای که به دیگران یا به بیان دیگر به مصرفکنندگان سود برساند، به کار گیرد. باستیا مینویسد که در واقع، سرمایه همیشه برای ارضای تمایلات کسانی به کار میرود که مالک آن نیستند. او در تقابلی آشکار با بیشتر پیشینیانش باور داشت که «باید به اقتصاد از دیدگاه مصرفکننده نگریست... داوری درباره همه پدیدههای اقتصادی را ... باید بر پایه مزیتها و مضراتی که برای مصرفکننده پدید میآورند، انجام داد». میزس هنگامی که در کنش انسانی میگوید که هر چند شاید به نظر آید که صاحبان بانکها تخصیص سرمایه را به میانجی تصمیمات هر روزهشان «کنترل» میکنند، اما «ناخدای» کشتی اقتصاد، مصرفکنندگان هستند، چون این ترجیحات آنها است که از سوی بنگاههای موفق برآورده میشود، همین گفته باستیا را بازمیگوید.
● هزینه ذهنی
بزرگترین سهم باستیا در نظریه ارزش ذهنی، کاربست موشکافانه این نظریه در مقالهاش، «آن چه میبینیم و آن چه نمیبینیم»۷ بود. در آن مقاله باستیا با تمرکز شدید بر هزینههای فرصت پنهان تخصیص منابع از سوی دولت، پایههای این برداشت شبهکینزی را که مخارج دولت میتواند به تولید شغل و ثروت بینجامد، فروریخت. در ویرایش نخست «اقتصاد در یک درس»۸، هنری هازلیت مینویسد: «بزرگترین بدهی من به لحاظ نوع چارچوب توصیفیای که این بحث بر آن سوار شده، به مقاله فردریک باستیا، «آن چه میبینیم و آن چه نمیبینیم» بازمیگردد. کتابی را که پیش رو دارید، به واقع میتوان گونهای جدید، گسترشیافته و تعمیمیافته از رویکردی پنداشت که در این کتابچه باستیا به کار گرفته شده».۹
● دانش کنش انسانی
توصیف باستیا از علم اقتصاد به مثابه یک کوشش فکری، تقریبا با آن چه اتریشیهای جدید، دانش کنش انسانی یا پراکسیولوژی میخوانند، یکسان است. باستیا در همسازیهای خود مینویسد:
«موضوع اقتصاد سیاسی، انسان است... که توانایی مقایسه، داوری، انتخاب و کنش را دارد. این توان ... کار برای یکدیگر، انتقال تلاشها و مبادله خدمات انسانها در زمان و مکان ... دقیقا همان چیزی است که علم اقتصاد را شکل میدهد».
باستیا همچون اتریشیهای روزگار ما به علم اقتصاد به مثابه «نظریه مبادله» مینگریست که در آن تمایلات مشارکتکنندگان در بازار را «نمیتوان اندازه گرفت یا با یکدیگر سنجید ... مبادله برای تعیین ارزش ضروری است». بر این پایه، ارزش از نگاه باستیا همانند اتریشیهای معاصر، ذهنی است و تنها راه برای دانستن چگونگی ارزشگذاری اشیا از سوی افراد این است که به ترجیحات آشکارشدهشان که در مبادلات بازار دیده میشوند، بنگریم. از این رو مبادله داوطلبانه ضرورتا برای هر دو طرف سودمند است. این نوآوری نظر پراهمیتی در تاریخ نظریه اقتصادی بود، چه این که بسیاری از اقتصاددانان انگلیسی در برابر «مغالطه فیزیکی»۱۰ از پا درآمده بودند. (منظور از مغالطه فیزیکی این برداشت نادرست است که ارزش تنها به میانجی تولید کالاهای فیزیکی پدید میآید.)
به گفته موری روتبارد، درک این مساله که ارزش به میانجی مبادله داوطلبانه آفریده میشود، «باستیا و مکتب فرانسه را به پافشاری بر شیوههایی کشاند که بازار آزاد از طریق آنها به سازماندهی همساز و هموار اقتصاد میانجامد». خود روتبارد یک سده بعد در نقد کوبندهاش بر اقتصاد جدید رفاهی، نظریه ذهنگرایانه باستیا در باب مبادله را به گونهای بسیار کاملتر بسط داد.
یک درونمایه روتباردی دیگر در آثار باستیا (یا درونمایهای باستیایی در نوشتههای روتبارد) به اجاره زمین مرتبط است. در روزگار باستیا سوسیالیستها استدلال میکردند که هیچ کس حقی در قبال زمین ندارد، چون همه چیز به کنار، این خدا است که زمین را آفریده، نه مالکان کنونی آن. پاسخ باستیا این بود که اجاره زمین به واقع مشروع است، چون مالکان آن با تمیز کردن، زهکشی و آماده ساختن زمین برای کشاورزی خدمت پرارزشی را انجام میدهند. باستیا میگفت که اگر همه این هزینههای سرمایهگذاری تبدیل به سرمایه شوند، روشن است که صاحبان زمین از راه اجاره آن درآمدی غیرمعمول به دست نمیآورند، بلکه خدمت عمومی ارزشمندی را انجام میدهند. موری روتبارد بعدها این اندیشه را به گونهای کاملتر در دفاع خود از «واگذاری ملک» به مثابه ابرازی مناسب برای پیریزی حقوق مالکیت بسط داد.
● چپاول دولتی
باستیا در عین حال که همسازی ذاتی تجارت داوطلبانه را به کرسی نشاند، این را نیز شرح داد که تخصیص منابع از سوی دولت، چگونه ضرورتا با هماهنگی طبیعی موجود در بازار آزاد سر ستیز دارد و آن را به نابودی میکشاند. از آن جا که دولت خود هیچ ثروتی نمیآفریند، ناگزیر باید ثروتی را از برخی بگیرد و به عدهای دیگر دهد - به قول باستیا جوهر دولت، دزدی از پیتر برای پرداخت به پل است. افزون بر آن، گروههای دارای منافع خاص که به دنبال کسب پول هر چه بیشتری از دیگران به میانجی پشتیبانی دولت هستند، تواناییهای تولیدی بازار آزاد را با ورود به سیاست، به جای پرداختن به رفتار تولیدی از میان میبرند. باستیا مینویسد: «دولت، موجود ساختگی بزرگی است که همه به دنبال آن هستند که به پشتوانه آن، به بهای ضرر همه مردمان دیگر زندگی کنند».
احتمالا باستیا را بیش از هر چیز به خاطر نوشتههایش در حوزه اقتصاد سیاسی - واکاوی در برهمکنش اقتصاد و سیاست - و نه در نظریه اقتصادی محض میشناسند. او به دنبال درک این بود که دولت چگونه عمل میکند - چه محرکهایی آن را پیش میرانند - و این کار را به خوبی دیگرانی که تاکنون به چنین تحلیلی پرداختهاند، انجام داد. در این نوشته مجال بحثی عمیق پیرامون اندیشههای باستیا در میدان اقتصاد سیاسی نیست، اما بیان چند مثال انگشتشمار در این میان کفایت میکند. به باور باستیا، وجود دولت ضروری است، اما تنها در صورتی که به کارکردهای «بنیادین» خود محدود شود. او اعتقاد داشت که «هیچ جامعهای نمیتواند پدیدار شود، مگر آن که قوانین تا اندازه خاصی رعایت شوند»، اما در عین حال این اتفاق تنها در صورتی میتواند رخ دهد که خود قوانین، درخور و مناسب باشند.
گذشته از اینها، توجیه اخلاقی قوانین هیچگاه نمیتواند بر رای اکثریت استوار باشد، چون «از آنجا که هیچ فردی حق بنده کردن دیگری را ندارد، هیچ گروهی از افراد نیز به هیچ رو نمیتوانند چنین حقی داشته باشند». از این رو بازتوزیع درآمد به میانجی دموکراسی اکثریت، «چپاول قانونی» و بنا به تعریف، غیراخلاقی است.
شعار «اگر کالاها از مرزها رد نشوند، ارتشها رد خواهند شد» را معمولا به باستیا نسبت میدهند، چون او جانانه استدلال میکرد که تجارت آزاد همان طور که مطمئنترین راه برای دستیابی به رفاه است، احتمالا مطمئنترین راه برای نیل به صلح را نیز به دست میدهد. او درک میکرد که در سراسر تاریخ، تعرفهها عامل مهمی در بروز جنگ بودهاند. گذشته از هر چیز، حمایتگرایی تلاشی از سوی دولتها در این راستا است که همان نوع آسیبهایی را که دشمنانشان در طول جنگ تلاش میکنند (با محاصره آنها با نیروی ارتش) به مردمشان وارد کنند، در زمان صلح به بار آورند.
● کشف رقابتی
باستیا درک میکرد که رقابت استوار بر بازار آزاد، به بیانیهایکی، یک «روند اکتشافی پویا» است که افراد در آن میکوشند برنامههایشان را برای دستیابی به غایات اقتصادیشان با یکدیگر هماهنگ کنند. همه گونههای دخالت دولت، این فرآیند را از کار انداخته و کژتاب میکند، چون وقتی که قانون یا دستورالعملی تصویب میشود، «افراد دیگر نیازی به مجادله، مقایسه و برنامهریزی پیشاپیش ندارند. قانون همه اینها را برایشان انجام میدهد. تیزهوشی به تکیهگاهی بیهوده برای آنها بدل میشود. افراد دیگر انسان نیستند. شخصیت، آزادی و مالکیت خود را از کف میدهند».
● دیگرخواهی دروغین
باستیا همچنین فریب «بشردوستی» ساختگی سوسیالیستهایی را که پیوسته میگفتند باید با چپاول ثروت دیگر اعضای بیگناه جامعه با پشتیبانی دولت، به این فرد یا آن گروه کمک کرد، نمیخورد. همه این دست برنامهها بر «غارتگری قانونی، بیعدالتی سازماندهی شده» استوارند.
سوسیالیستهای سده نوزده مانند نئومحافظهکاران امروزی، لیبرالهای کلاسیک را «فردگرا» میخواندند و به این شیوه، به کنایه میگفتند که لیبرالهای کلاسیک با حس برادری، یگانگی و معاشرت دشمنی دارند. اما چنان که باستیا هوشیارانه بیان میکند، او (مانند دیگر لیبرالهای کلاسیک) تنها با گردهماییهای اجباری مخالف بود و از اجتماعات و انجمنهای ناب و خودخواسته هواخواهی میکرد. «هرگاه با کاری که از سوی دولت انجام شده مخالفت میکنیم، سوسیالیستها (به اشتباه) نتیجه میگیرند که ما با اصل انجام آن مخالفیم».
● حقوق طبیعی و آزادی مبادله
به باستیا میتوان همچون پیوندی میان نظریهپردازان مکتب حقوق طبیعی سدههای هفده و هجده، از یک سو و برخی اعضای مکتب جدید اتریش، به ویژه موری روتبارد از سوی دیگر که دفاعشان از بازارهای آزاد را بر حقوق طبیعی و نه فقط بر استدلالهای برابریطلبانه استوار کردند، نگریست.۱۱ از نگاه باستیا جمعگرایی در همه گونههای آن، هم به لحاظ اخلاقی نکوهیده است (چون بر دزدی قانونیشده استوار است) و هم مانعی را در برابر همسازی طبیعی منافع انسان که به میانجی بازارهای آزاد و مالکیت خصوصی تسهیل میشود، پدید میآورد.
باستیا نه تنها باور داشت که جمعگرایی، چپاولی قانونی را در خود دارد، به این نکته نیز معتقد بود که مالکیت خصوصی برای تحقق سرشت انسان در مقام موجودی آزاد که بنا به طبیعتش به نفع خود عمل میکند تا خواستههای (ذهنیاش) را برآورد، ضروری است. محاجه در برابر حق مالکیت خصوصی به معنای دفاع از این نکته است که دزدی و بردهداری به لحاظ اخلاقی «درست» هستند. از این رو حفاظت از مالکیت خصوصی، کارکرد اصلی دولت (اگر نگوییم تنها کارکرد مشروع آن) است. سیاستمداران «هیچ قدرتی حول جان و مال ما ندارند، چون این دو پیش از آنها وجود دارند و کار سیاستمدار این است که این دو را تضمین کند».
باستیا متنی را نوشت که پرقدرتترین دفاعی است که تا امروز از تجارت آزاد انجام گرفته. استدلال او بر مفاهیم اقتصادی بیشماری پیریزی شده، اما آنچه که دفاع از تجارت آزاد واقعا به آن پیوند میخورد، هیچ گاه مساله تعرفههای گمرکی نبوده، بلکه مساله حق، عدالت، نظم عمومی و مالکیت بوده است. چون امتیاز [پدید آمده از سوی دولت]، به هر شکلی که بروز یابد، از نفی یا کوچکشماری حقوق مالکیت حکایت میکند.
همچنین «هرگاه حق مالکیت در یک شکل خود از پا انداخته شود، به زودی در هزاران شکل گوناگون مورد هجوم قرار خواهد گرفت».
در سفسطههای اقتصادی، باستیا استادانه کاملترین دفاع از تجارت آزاد را که تا آن زمان پیریخته شده بود و مفاهیمی اقتصادی همچون مزیت متقابل تجارت داوطلبانه، قانون مزیت نسبی، منافع رقابت برای تولیدکننده و مصرفکننده و پیوند تاریخی میان موانع تجاری و جنگ را به کار میگرفت، آفرید. به گفته باستیا تجارت آزاد این پیامدها را به دنبال میآورد:
«فراوانی کالاها و خدمات در قیمتهای پایینتر؛ مشاغلی بیشتر برای افراد بیشتر با دستمزدهای واقعی فزونتر؛ سود بیشتر برای تولیدکنندگان؛ سطح زندگی بالاتر برای کشاورزان؛ درآمد بیشتر برای دولت در قالب مالیاتهایی در سطوح رایج یا پایینتر از آن؛ مولدترین استفاده از سرمایه، نیروی کار و منابع طبیعی؛ پایان «جدال طبقاتی» که ... عمدتا بر بیعدالتیهای اقتصادیای همچون تعرفه، انحصار و دیگر کژتابیهای پدید آمده به میانجی قانون در بازار استوار است؛ پایان «سیاست ویرانگر» استعمارگری؛ برچیده شدن جنگ در مقام سیاستی ملی؛ بهترین آموزش، مسکن و مراقبتهای پزشکی ممکن برای همه مردم».
باستیا در واگویی همه این اصول و پیامدهای اقتصادی به میانجی طنز و تمثیل، یک نابغه بود. پرآوازهترین این تمثیلها «عریضه شمعسازان» است که «خواستار» قانونی بودند که حکم کند که «همه پنجرهها و نورگیرهای سقف و دیگر روزنهها، منافذ و شکافهایی که نور خورشید میتواند از میان آنها به درون خانه راه یابد، پوشانده شوند. این نور رایگان خورشید به کاروکسب ما تولیدکنندگان شایسته شمع آسیب میزند». یکی دیگر از بهیادماندنیترین طنزهای باستیا، ویرانسازی پایههای این باور حمایتگرایانه است که برقراری «تراز تجاری» ضرورتا مطلوب است. باستیا میگوید که بازرگانی فرانسوی کالاهایی به ارزش ۵۰ هزار دلار به آمریکا برده و فروخته و ۱۷ هزار دلار سود کرده و ۶۷ هزار دلار پنبه از آمریکا خریده و بعد آن را به فرانسه وارد کرده. از آن جا که فرانسه به این ترتیب کالایی بیش از آنچه را که صادر کرده، به درون مرزهای خود وارد ساخته، از تراز تجاری «نامطلوبی» «رنج میبرد». باستیا با کنایه مینویسد که شرایطی «مطلوب»تر زمانی پدید میآید که این بازرگان بکوشد معاملهای دیگر را نیز در آمریکا انجام دهد، اما کشتیاش بعد از ترک بندر به خاطر وقوع توفان در دریا غرق شود. به این ترتیب اداره گمرک این بندر، صادراتی بیش از واردات را ثبت میکند و تراز تجاری بسیار «مطلوبی» به بار مینشیند. باستیا استدلال میکند که اما از آن جا که نمیتوان روی درگرفتن توفان حساب کرد، «بهترین» سیاست این است که دولت را واداریم که همه کالاهای بازرگانان را وقتی که از لنگرگاههای فرانسه حرکت میکنند، به دریا ریزد و به این شیوه، پیدایی «یک تراز تجاری مطلوب» را تضمین کند! این نوع نمایش نبوغ ادبی است که هنری هازلیت را یک سده بعد از مرگ باستیا واداشت که ردای فروافتاده او را دوباره از زمین برگیرد.
● میراث فکری باستیا برای مکتب اتریش
نوشتههای باستیا پلی فکری است میان اندیشههای اقتصاددانانی پیشااتریشی مانند سه، کانتیون، دوتراسی، کنت، تورگو و کنه، از یک سو و سنت اتریشی کارل منگر و شاگردانش از سوی دیگر. او همچنین سرمشقی از دانشورزی برای آن دسته از اتریشیهایی بود که باور داشتند آموزش اقتصادی عمومی - به ویژه آن نوع آموزش اقتصادی که پایههای هزاران افسانه و باور خرافی آفریده دولت و دفاعیهپردازان فکریاش را فرو میریزد - کارکرد بنیادین (اگر نگوییم وظیفه) اقتصاددان است. در میان دیگر اقتصاددانان اتریشی، میزس نیز همچون هنری هازلیت و موری روتبارد الگوی ممتازی از این جهت بود. به قول میزس، اقتصاددانان آغازین «خود را وقف واکاوی در مشکلات علم اقتصاد میکردند» و در «سخنرانیها و نگارش کتابهایشان در پی آن بودند که نتایج تفکرات خود را به همشهریانشان برسانند. میکوشیدند که برای حاکم ساختن سیاستهای اقتصادی مناسب بر افکار عمومی اثر بگذارند».
تا امروز آثار باستیا چنان که باید، ارج و قرب ندیدهاند، چون همان طور که موری روتبارد شرح میدهد، منتقدان افراطکار آزادی اقتصادی در روزگار ما «به سختی باور میکنند که کسی که پیوسته و با شور و شوق از لسهفر پشتیبانی میکند، بتواند دانشمند و نظریهپرداز اقتصادی پراهمیتی باشد». عجیب است که انگار حتی برخی اقتصاددانان اتریشی معاصر اعتقاد دارند که عمل انتقال اندیشههای اقتصادی - خاصه اندیشههای مرتبط با سیاستهای اقتصادی - به عموم مردم، به علتی برازنده کسی که در میدان «علم اقتصاد» کار میکند، نیست. چه این دقیقا الگویی از دانشورزی است که میزس خود برگرفت و موری روتبارد آن را جسورانهتر و تیزهوشانهتر از همه پیش برد. اینها همه در سنت اقتصاددان بزرگ فرانسوی مکتب اتریش، فردریک باستیا رخ داده.
توماس دیلورنزو
مترجم: محسن رنجبر
پاورقی
۱- The Influence of British and French Tariffs
۲- The French Free Trade Association
۳- Le Libre-Exchange
۴- Economic Sophisms
۵- Economic harmonies
۶- Das Kapital
۷- What is Seen and What is Not Seen (Ce qu۰۳۹;on voit et ce qu۰۳۹;on ne voit pas)
۸- Economics in One Lesson
۹- هنری هازلیت، اقتصاد در یک درس (نیویورک: انتشارات هارپر و برادران، ۱۹۴۶)، ص ۱. این کتاب به فارسی برگردانده شده و به زودی روانه بازار کتاب خواهد شد.
۱۰- physical fallacy
۱۱- هایک، از آن جا که دفاعش از آزادی تا اندازه زیادی بر مصلحت
(آیا آزادی، استفاده کارآمد از دانش در جامعه را بهبود میبخشد؟) و برابریطلبی (آیا منافع «اجتماعی» بر هزینههای «اجتماعی»، به گونهای که از سوی یک «داور بیطرف» تعیین شده باشند، پیشی میگیرد؟) استوار بود، تقریبا همه دخالتهای دولتی را که مشخصه دولت رفاهی آمریکایی (یا سوئدی) است، تایید کرد. این کاری است که نظریهپردازانی چون روتبارد و باستیا که به مکتب حقوق طبیعی باور دارند، هیچگاه انجام نمیدادند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست