چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

دگردیسی


دگردیسی

بررسی روند و دلایل تغییرات سبک زندگی ایرانی در دهه ۸۰

وضعیت موجود نحوه کسب درآمدها و هزینه کرد خانوارها در ایران و تغییرات آنها نسبت به سال های گذشته نشان از تغییرات اساسی در شکل خانوارها و محتوای مفهوم خانواده در کشورمان دارد. چیزی که روشن است این است که جمعیت ما به تدریج در حال گذار از شکل سنتی زندگی به روش مدرن آن است.

بسیاری از نابسامانی های فرهنگی و اجتماعی نزد خانواده ها به دلیل عدم همخوانی بسیاری از ارزش ها در این دو شیوه زندگی است. این بار با شیوه ای متفاوت و با استفاده از داده های اقتصادی به این موضوع پرداخته ایم و برای بیشتر روشن شدن موضوع به سراغ کارشناسان و خبرگان اقتصادی و آماری رفتیم تا گذر از سنت به تجدد را که در قرن اخیر به کشورمان وارد شده است، با توجه به آمارهای دهه اخیر بررسی نماییم. محورهای اصلی گفت وگوی ما در این پرسمان ویژگی های اقتصادی خانوار ایرانی با توجه به الگوی مصرفی، درآمدها و هزینه های آن و همچنین تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رخ داده در دهه اخیر بوده است.

● افق مدرن

آقای قدرت طاهری، مدیر کل دفتر محاسبه شاخص برنامه ها و سیاست های کلان مرکز آمار ایران

بررسی روند بودجه خانوارهای ایرانی نشان می دهد که طی دهه گذشته کل درآمد پولی و غیرپولی به طور متوسط ۱۸ درصد افزایش یافته است و این در حالی است که کل هزینه های ناخالص خانوار در ۱۲ گروه هزینه ای (خوراکی ها، دخانیات، پوشاک و کفش، مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت ها، لوازم، اثاث و خدمات مورد استفاده در خانه، بهداشت و درمان، حمل و نقل، ارتباطات، تفریح و امور فرهنگی، تحصیل، رستوران و هتل و کالاها و خدمات متفرقه) به طور متوسط بیش از ۱۹ درصد افزایش یافته است. البته گروه های زیادی از مردم به خصوص در دهک های پایین تر هستند که در این دهه رفاهشان را بیشتر شده دیده اند. از طرف دیگر مطالعه تفکیکی این مقدار هزینه ها ویژگی های متفاوتی را نشان می دهد.

لازم به ذکر است که ویژگی های هزینه ای هر جامعه، نشان دهنده فرهنگ غالب در آن جامعه است. این فرهنگ غالب تأثیر به سزایی در شکل و روش زندگی اجتماعی افراد دارد. با بررسی نماگرهای اقتصادی مشخص می شود طی سالیان اخیر توجه بیشتری به بهداشت و درمان، تحصیل، تفریح و امور فرهنگی شده است. البته افزایش در برخی از گروه های هزینه ای (از جمله هزینه دخانیات، پوشاک و کفش، لوازم، اثاث و خدمات مورد استفاده در خانه، ارتباطات، تفریح و امور فرهنگی و رستوران و هتل) می تواند نشان دهنده گذار خانوارهای ایرانی و برخورداری آنها از رفاه بیشتر باشد. از طرف دیگر می توان اذعان داشت، با توجه به این که افزایش در کیفیت و کمیت آموزش یکی از شاخص های توسعه هر اقتصادی است، اقتصاد کشورمان در این موضوع پیشرو بوده است. در ضمن افزایش در نرخ اشتغال یکی از معیارهای توسعه یافتگی هر کشوری است که در آمارهای کشورمان این نکته به خوبی پیدا است.

● الگوی مصرفی تاریخی شده

دکتر علیرضا مهدیخانی، عضو انجمن اقتصاددانان ایران و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی

قبل از پرداختن به اصل موضوع جهت رفع هر گونه ابهام به جا است بین دو مفهوم "خانوار" (Household) و "خانواده" (Family) تفکیک قایل شویم، چرا که خانوار یک مفهوم جمعیت شناختی است، در حالی که خانواده مفهومی است جامعه شناختی. از سویی یک نفر به تنهایی می تواند به عنوان خانوار مستقل در نظر گفته شود، در صورتی که صحبت از خانواده یک نفری درست نیست. بنابراین خانوار مفهومی عام تر را دربرمی گیرد و در این گفت وگو مشخصاً پیرامون "اقتصاد خانواده" صحبت می کنیم.

تا حدود یک قرن گذشته به عبارت دیگر صورت رایج نظام خانوادگی در ایران، خانواده پهناور و به عبارت دیگر "پدرسالاری" بوده است. یعنی حمایت پدری فرزندان را نه فقط به هنگام خردسالی شامل می شد، بلکه حتی پس از ازدواج نیز همسران و کودکان از سایه حمایتی پدرانشان برخوردار بوده اند. اعضای خانواده زیر نظر پدر که منزلت مدیریت خانواده را دارا بود، با همیاری و همدستی یکدیگر به کار تولید می پرداختند و حاصل دسترنج خویش را در خود خانواده مصرف می کردند.

اما تحولات اقتصادی امروزی چهره خانواده ایرانی را خصوصاً در کلان شهرها دگرگون کرده اند. قدرت پدر تزلزل یافته، وحدت خانواده زبونی گرفته و وسعت ابعاد و وظایف خانواده کاهش یافته است. مقتضای زندگی شهری نو، خانواده کوچک زن و شوهری است و اجتماع چند نسل در یک مسکن و زیر یک سقف دیگر به سهولت گذشته امکان ندارد.

به طور کلی، خانواده ایرانی امروز در بحبوحه دگرگونی و به اصطلاح در "مرحله انتقالی" واقع شده که گذر از این مرحله مستلزم چشم پوشی از بسیاری از خواسته ها و نیازهایی است که هزینه اقتصادی خانوار را افزایش می دهند. به عبارتی، در این مرحله گذار آن دسته از خانوارهایی که از "مدیریت بخردانه اقتصادی" برخوردار باشند توان رویارویی با هر گونه مشکل اقتصادی را خواهند داشت.

الگوی مصرف کنونی در کشور ما نتیجه طبیعی بافت تکنولوژیک اقتصاد ایران، مناسبات سرمایه داری رایج و نهایتاً تابعی از احتیاجات سرمایه داری غرب است. به بیان دیگر الگوی مصرف کنونی کشور نتیجه طبیعی استقرار و بسط مناسبات سرمایه داری در کشور از طریق پیوند اقتصاد داخلی با اقتصاد جهانی است. بنابراین می توان اذعان داشت الگوی مصرفی ایران در سال های اخیر از دو عامل عمده تبعیت کرده است.

بخشی از الگوی مصرفی ایران ناشی از ساختار وابسته اقتصاد ایران است که این مصرف کاذب به طور سیستماتیک به خانوارها منتقل شده است که می توان نام آن را "الگوی مصرف تبعی" یا وارداتی نامید و بخش دیگر الگوی مصرف ریشه در تاریخ و اصول حاکم بر فرهنگ اقتصادی کشور دارد که این باعث گردیده تا مردم ایران حتی در شرایط کاهش درآمد، آخرین مصرف زمان گذشته خود را حفظ کنند. این الگو از نظریه "تداوم عادات مصرفی" تبعیت می کند و نام آن را می توان "الگوی مصرفی تاریخی شده" یا وابسته نامید.

بررسی مصرف سرانه - از نظر میزان مصرف سرانه در کشورها - در مورد اغلب محصولات نسبت به تولیدات داخلی در کشور ما بالا است. به عنوان نمونه مصرف سرانه شکر در کشور ما ۳۰ کیلوگرم است، در حالی که میانگین مصرف سرانه جهان ۲۰ کیلوگرم و حتی در بسیاری از کشورها این رقم کمتر از ۲۰ کیلوگرم است. همچنین مصرف سرانه روغن نباتی در کشور ما در حدود ۵/۱۱ کیلوگرم است و درصد بالایی از آن وارداتی است که این مصرف سرانه روغن نباتی، رقمی خارج از حد انتظار است.

به طور کلی الگوی مصرف در ۲ بعد قابل بررسی است. یکی کاهش مصرف خانوارها و دیگری تغییر ساخت اقتصادی. بنابراین برای رسیدن به خودکفایی قبل از اقدام به افزایش تولید، کاهش و تعدیل مصرف امری الزامی است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی خصوصاً در طول دهه ۸۰ یکی از مفاهیمی که در مورد الگوی مصرف به کار برده شده، مسأله "صرفه جویی" و کمتر مصرف کردن است. این موضوع آنچنان که تجربه نشان داده، تنها در شرایطی مورد توجه قرار می گیرد که درآمدهای نفتی با کاهش روبه رو شود و در شرایط عادی بودن درآمدهای نفتی، کمتر صحبتی از آن می شنویم و بدیهی است که در شرایط توزیع ناعادلانه درآمد، صرفه جویی و کاهش مصرف تنها در مورد اقشار خاصی صادق است، وگرنه صاحبان درآمدهای کلان که نقش تعیین کننده ای دارند با این مسایل بیگانه اند.

بحث ضرورت تغییر الگوی مصرف که تنها در محدوده خانواده قرار می گیرد کافی نیست و این که خانواده ها از مصرف خود کم کنند، در واقع قسمتی از مسأله است، چرا که قسمتی دیگر مربوط به تغییر ساختار اقتصادی است. الگوی مصرف کنونی زمانی می تواند به یک الگوی صحیح و منطقی تغییر پیدا کند که با کاهش و تعدیل مصرف سرانه در تمامی اقلام مصرفی، منابع و ابزار مورد نیاز برای ایجاد و توسعه یک زیربنای اقتصادی سالم فراهم گردد. از این طریق می توان ساخت مصرفی را متکی به توانمندی های داخلی تغییر داد.