سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

مشکلات روانی زیربنای بیشتر بیماری هاست


مشکلات روانی زیربنای بیشتر بیماری هاست

پای حرف های دکتر فربد فدایی

۱۸ مهر ماه روز جهانی بهداشت روان است و به همین دلیل سازمان‌های بهداشتی جهان در این روز توجه ویژه‌ای به مقوله بهداشت روان و موضوعات مرتبط با آن دارند؛ چون هر چه جامعه‌ای از سلامت روان بیشتری برخوردار باشد، امید به زندگی آن افزایش می‌یابد و در نهایت کیفیت زندگی افراد آن جامعه بهتر می‌شود و افراد آرامش بیشتری تجربه می‌کنند. با دکتر فربد فدایی، مدیر گروه روان‌پزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، به همین بهانه گفتگو کرده‌ایم...

▪ آقای دکتر! بهداشت روانی چه تعریفی دارد؟

ـ پیشگیری از نابه‌سامانی‌های روانی، تشخیص و درمان به موقع نابه‌سامانی‌های روانی و توان‌بخشی مبتلایان به نابه‌سامانی‌های روانی هسته اصلی بهداشت روانی را تشکیل می‌دهد.

▪ ما تا چه حدی به بهداشت روانی نیاز داریم؟

ـ اگر بگویم مسایل روانی زیربنای بیشتر بیماری‌های جسمی و تقریبا همه آسیب‌های اجتماعی است، سخنی به اغراق نگفته‌ام. همچنین اگر بحث پیشگیری از بیماری‌ها و آسیب‌های اجتماعی نظیر پرخاشگری، بزهکاری، اعتیاد، خودکشی، کودکان فراری و کودک‌آزاری در کار باشد این روان‌پزشکی و بهداشت روانی است که می‌تواند عمده‌ترین نقش را داشته باشد.

▪ ممکن است مثالی در این مورد بیاورید؟

ـ بله، مثلا می‌توانیم موردی را در نظر بگیریم که ظاهرا ربطی به روان‌پزشکی ندارد. برای نمونه در یک تصادف رانندگی، استخوان ران عابر پیاده شکسته است و راننده هم پس از برخورد با مانع کنار جاده‌ها دچار پارگی طحال شده است. احتمالا خواهید گفت این موضوع مربوط به تخصص جراحی است و قاعدتا ارتباطی به بهداشت روانی ندارد اما بهتر است بپرسیم چه عاملی باعث شد این راننده با سرعت زیاد و بی‌احتیاط رانندگی کند؟ چرا او خرابی ترمز اتومبیلش را مورد توجه قرار نداد؟ چرا عابر پیاده از پل عابرپیاده استفاده نکرد و ترجیح داد از عرض خیابان عبور کند؟ پاسخ به این پرسش‌ها در حیطه روان‌پزشکی و بهداشت روانی است. برای نمونه، قانون‌شکنی و بی‌توجهی به امنیت خود و دیگران از ویژگی‌های شخصیت‌های ضد اجتماعی و مرزی و نیز از مشخصات بیماران هیپومانیک و مانیک است. حتی گاهی بیماران افسرده شدید که تمایل به خودکشی دارند از اتومبیل برای این امر استفاده می‌کنند.

▪ یعنی توجه به بهداشت روانی می‌تواند سبب کاهش خسارت‌های مالی و جانی ناشی از تصادف‌های رانندگی شود؟

ـ دقیقا همین‌طور است. درواقع کارشناسان راهنمایی عامل ۷۵ درصد تصادم‌های رانندگی را عامل انسانی می‌دانند که با مثال مذکور این موضوع روشن می‌شود اما حتی در مورد عیوب وسیله نقلیه هم که درصد قابل توجهی از علل تصادم‌ها را تشکیل می‌دهد باز هم عامل بی‌توجهی، سهل‌انگاری و انکار عیب وسیله نقلیه ناشی از ویژگی‌های شخصیتی راننده و برای نمونه، کاربرد ساز و کار دفاعی روانی «انکار» در اوست.

▪ یعنی بهداشت روانی می‌تواند از مرگ سالانه بیش از ۲۵ هزار نفر در تصادف‌های رانندگی در ایران و مجروحیت چند برابر این تعداد و نیاز به بخش‌های تروماتولوژی و جراحی و ارتوپدی بکاهد؟

ـ بله؛ این نتیجه‌گیری کاملا منطقی است. بهتر است به عوض معلول، یعنی عوارض تصادف و جراحت و مرگ به فکر پیشگیری از علت باشیم که جنبه روان‌پزشکی دارد. باز هم برای نمونه ذکر می‌کنم که تصادف رانندگی یا سوانح هوایی ممکن است در اثر نابه‌سامانی‌های روانی کارکردی مانند اضطراب، افسردگی، فشار روانی به دنبال سانحه و یا ناشی از بیماری‌های روانی عضوی چون آلزایمر باشد. اهمیت موضوع فقط در همین حد نیست.

▪ چه‌طور؟

ـ واکنش‌های بعدی فرد به تصادف، به شکستگی‌ها و جراحت‌ها، شدت نشانه‌های بیماری، رعایت یا عدم رعایت توصیه‌های پزشکی و... همه به موضوعات روانی و شخصیتی فرد مربوط می‌شود.

▪ در این مورد قانع شدم. آیا در مورد بیماری‌های داخلی هم وضع به همین منوال است؟

ـ بله، یکی از اولویت‌های وزارت بهداشت که بودجه زیادی هم صرف آن می‌شود، بیماری‌های قلبی‌عروقی به ویژه بیماری‌های عروق کرونر قلب و پرفشاری خون و یا سرطان، از جمله سرطان ریه است اما پیش از آنکه کار به این بیماری‌ها بکشد بهتر است بپرسیم چه عامل یا نابه‌سامانی‌های روانی باعث شد بیمار ما سیگار بکشد، ورزش نکند، دچار اختلال خواب بشود، غذاهای نامناسب بخورد و... در نتیجه خود را در معرض بیماری‌های گوناگون جسمی قرار دهد؟

▪ آیا در اینجا اختلاف دیدگاهی با مسوولان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی وجود دارد؟

ـ بله! اولویت‌های معاونت سلامت وزارت بهداشت، از جمله ترومای ناشی از تصادف‌های رانندگی یا بیماری‌های قلبی‌عروقی، همه در اصل به زیربنای روان‌پزشکی و بهداشت روانی بازمی‌گردد. برای نمونه بی‌توجهی به توصیه‌های بهداشتی که خود از زمینه‌های شخصیتی فرد سرچشمه می‌گیرد.

▪ آیا درباره آسیب‌های اجتماعی هم نظر شما همین است؟

ـ آسیب‌های اجتماعی که در این ایام نه تنها در کشور ما بلکه در سراسر جهان راجع به آن زیاد صحبت می‌شود، نظیر بزهکاری، پرخاشگری، اعتیاد، خانواده‌های از هم‌گسیخته و... چیزهایی نیست که یکباره از آسمان به زمین نازل شده باشد بلکه در اثر مشکلات روانی تک‌تک افراد می‌تواند به وجود آید. درست است که عوامل اجتماعی می‌تواند این مسایل را تشدید کند یا تخفیف دهد اما زمینه تا حد زیادی در خود فرد وجود دارد.

▪ این موضوع با آنچه تاکنون خوانده یا شنیده‌ام تفاوت دارد.

ـ ببینید؛ ما بزهکاری نداریم که صرفا در اثر عوامل اجتماعی بزهکار شده باشد. این افراد عموما در دوران کودکی و نوجوانی مبتلا به اختلال سلوک بوده‌اند و در جوانی تبدیل به شخصیت‌های ضداجتماعی می‌شوند که در صورت وجود محیط نامناسب آن وقت بزهکاری هم می‌کنند. در یک خانواده که شرایط نامناسبی هم دارند و دچار فقر، بی‌سوادی یا اعتیاد در پدر خانواده هستند نیز همه فرزندان بزهکار نمی‌شوند. ممکن است یک نفر بزهکار شود و برعکس بقیه فرزندان افراد شایسته‌ای از نظر اجتماعی از کار درآیند. توجه کنید موضوعاتی که سابق بر این به عنوان موضوعات اجتماعی مطرح می‌شد، مثلا خودکشی، امروز می‌دانیم بیشتر ناشی از بیماری‌های روانی است. چنانکه استفاده درست و به جا از داروهای ضد افسردگی نوین در دو دهه اخیر در کشورهای صنعتی غرب باعث کاهش چشم‌گیر میزان خودکشی در گروه‌های نوجوان و جوان شده است و این برخلاف کشورهای در حال توسعه از جمله ایران است که در آنها آمار خودکشی در گروه‌های جوان به طور نسبی رو به فزونی دارد زیرا به علت بی‌توجهی به بهداشت روانی، خودکشی را یک مقوله فرهنگی و اجتماعی می‌دانند که دارو روی آن تاثیر ندارد.

▪ به‌نظر شما عواملی از قبیل فقر و بیکاری ‌روی آسیب‌های اجتماعی تاثیر ندارد؟

ـ بی‌تردید تاثیر دارد اما برنامه‌ریزی جهت مقابله با آنها نیز تنها در صورت توجه به عوامل روانی موثر است. هر برنامه در این زمینه‌ها که ابتدا نگرش و بینش مردم را از نظر روانی ارزیابی نکند، موفق نخواهد بود.

▪ با توجه به رشد روزافزون بیماری‌ها، حوادث و آسیب‌های اجتماعی در این باره چه پیشنهادی دارید؟

ـ آیا منطقی نخواهد بود که از وزیر جدید بهداشت متوقع باشیم معاونتی تحت عنوان معاونت روان‌پزشکی ایجاد کند که عهده‌دار موضوع مهم بهداشت روانی در کشور باشد تا ضمن پرداختن به موضوعات مهم فوق‌الذکر وظایفی هم که به صورت ضمنی در این مورد به وزارت رفاه واگذار شده است به صورت یکپارچه در محل مناسب آن یعنی وزارت بهداشت حل و فصل شود؟ به نظر من، این کار ضروری است چون هر برنامه اجتماعی‌اقتصادی هم اگر قرار باشد موفق شود باید دیدگاه‌های روان‌پزشکی در آن ملحوظ شده باشد.

▪ این یک دیدگاه کلان است. واقعا ضرورت دارد دولت توجه خود را فراتر از یک وزارتخانه به دیدگاه‌های روان‌پزشکی معطوف کند؟

ـ ببینید؛ توجه به مسایل روانی و روان‌پزشکی برای برنامه‌ریزی آینده ضروری است. برای نمونه گاهی مردم در برابر برنامه‌های مفید دولت مقاومت به خرج می‌دهند زیرا دیدگاه‌های کارشناسی روان‌پزشکی و بهداشت روانی در آن ملحوظ نشده است.

▪ ممکن است با مثال‌های عینی موضوع را روشن‌تر کنید؟

ـ موضوعاتی از قبیل پرداخت مالیات ارزش افزوده، تعیین سهمیه بنزین، طرح امنیت اجتماعی و رعایت مقررات راهنمایی در صورتی که قبلا مورد بررسی کارشناسی روان‌پزشکی قرار می‌گرفت، می‌توانست نتایج بهتری داشته باشد. به نظر من، حتی رویدادهای پس از انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در صورت توجه به زمینه‌های روانی آن و استفاده از نظریات کارشناسی روان‌پزشکی می‌توانست با عوارض و آسیب‌های بسیار کمتری همراه باشد. از جمله، دیده شد که صدا و سیما برای تحلیل این رویدادها با کارشناسان گوناگون و مردم مصاحبه و گفتگو کرد اما هیچ توجهی به دیدگاه‌های روان‌پزشکی که می‌توانست گره‌گشا باشد به عمل نیامد؛ در حالی که میزگردهای روان‌پزشکی در باب رفتارشناسی رویدادهای پس از انتخابات مطمئنا در شناخت علمی این آسیب‌ها بسیار مفید خواهد بود.

▪ و عملا چه باید کرد؟

ـ عملا وقت آن رسیده است که برای دیگر همکاران پزشک و عموم مردم روشن شود علت اصلی اکثر بیماری‌های جسمی و آسیب‌های اجتماعی در واقع نابه‌سامانی‌های روانی است. در این صورت روا‌ن‌پزشکی هم مطمئنا در اولویت‌های بالای وزارت بهداشت قرار می‌گیرد و از حالت حاشیه‌ای امروز درمی‌آید.

▪ اما به نظر می‌رسد قسمتی در وزارت بهداشت به موضوعات مذکور می‌پردازد.

ـ در وزارت بهداشت دفتر سلامت روانی‌اجتماعی و اعتیاد و اداره سلامت روان وجود دارد که در آنجا گروهی از روان‌پزشکان فعال و جوان حضور دارند که در شناساندن روان‌پزشکی به مقامات مسوول وزارتخانه بسیار کمک کرده‌اند اما اگر چه امکانات امروز روان‌پزشکی نسبت به ۳۰ سال قبل بهتر و روان‌پزشکان منسجم‌تر و اهمیت روان‌پزشکی تا حدودی برای مسوولان روشن شده است اما اینها کافی نیست.

▪ چرا این‌طور است؟

ـ آموزش روان‌پزشکی در دوره پزشکی عمومی باید طولانی‌تر و عمقی‌تر شود. هنوز بخش عمده‌ای از پزشکان ما روان‌پزشکی و روان‌شناسی را معادل هم می‌دانند و این برداشت گاهی در مسوولان رده بالای وزارت بهداشت هم ملاحظه می‌گردد که به عوض دید پزشکی نسبت به آن دید اخلاقی و فلسفی دارند.

▪ اگر این‌طور باشد که راه درازی برای شناساندن روان‌پزشکی باید طی شود.

ـ واقعا هم راهی طولانی‌ در پیش داریم. هنوز هم اکثر پزشکان می‌اندیشند بیمار واقعی کسی است که ضایعه قابل مشاهده عضوی داشته باشد. چه بسیارند بیمارانی با مشکلات عمده روان‌پزشکی که با درمان در حال بهبود هستند و برحسب تصادف نزد پزشکی غیر روان‌پزشک رفته‌اند – برای نمونه به علت شکستگی استخوان نزد ارتوپد رفته‌اند- و از او شنیده‌اند که: «این داروها چیست می‌خورید؟! این داروها را دور بریزید و به جای آن ورزش کنید و مسافرت بروید!» می‌دانید که مردم پزشک را به هر حال صاحب‌نظر می‌دانند و مطلع نیستند که هر پزشکی اطلاعات کافی درباره بیماری‌های روانی ندارد. بنابراین دارو را قطع می‌کنند و پس از مدتی در اثر برگشت نشانه‌های افسردگی دست به خودکشی می‌زنند یا در اثر برگشت توهم و هذیان، همسر خود را به قتل می‌رسانند.

▪ برای این‌گونه پزشکان چه توصیه‌ای دارید؟

ـ توصیه‌ام این است که همکاران عزیز توجه بفرمایند که مسایل روان‌پزشکی در انتهای بررسی‌های پزشکی قرار ندارند بلکه در ابتدای بررسی‌هاست. این‌گونه نیست که گفته شود اول بگذارید بررسی کنیم شخص مشکلات جراحی یا داخلی دارد یا نه و اگر نداشت برود پیش روان‌پزشک. بالاخره ارتوپد هم باید بداند چرا این بیمار هر سه ماه یک بار دچار کمردرد می‌شود و با توجه شوهرش هر بار بهبود می‌یابد یا چرا این فرد در عرض یک ماه سه بار تصادف کرده و دچار شکستگی دنده‌ها شده است یا چرا این شخص جلوی پای خود را نگاه نمی‌کند، در نتیجه مرتبا دچار پیچ‌خوردگی پایش می‌شود. این مشکل در صورت توجه به میزان و نحوه آموزش روان‌پزشکی در دوره پزشکی قابل حل است.

▪ حرف آخر؟

ـ امید می‌رود انجمن روان‌پزشکان بتواند برای ایفای نقش واقعی خود فعال‌تر عمل کند وگرچه تاکنون کارهایی از طرف آن صورت گرفته است اما تنها در صورت تغییرات گسترده در آن است که می‌توان به تحولی در آن و کنار گذاشتن دیدگاه سنتی و انفعالی خوش‌بین شد. انجمن نیاز به روحیه فعال و مثبت و برنامه‌ریزی برای همه وجوه روان‌پزشکی کشور دارد و این امر مستلزم دگرگونی در هدف‌ها و روش‌هاست.

دکتر مجید سلطانی