شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

حاشیه ای بر شرح و تفسیر عرفانی امام خمینی بر سوره حمد


حاشیه ای بر شرح و تفسیر عرفانی امام خمینی بر سوره حمد

تفسیر علم بیان حقایق قرآن است نه شرح و تفصیل آیات, باید كه به نور ایمان و عمل و نور علم از علوم و معارف الهیه این معنی را ادراك كرد كه هدف از بیان فلان آیه و فلان سوره چیست و حقیقت آن كدام است فهم این حدیث شریف كه فرمود انّ للقُرانِ ظَهراً و بَطْناً و لِلْبَطْنِ بَطنٌ اِلی سَبْعَهَٔ ابَطُنٍ سالك و عارف به معارف را به این امر سوق می دهد كه قرآن را هفت مرتبه و پایه است پس او می كوشد تا با تقویت علم و عمل راه خود را به بواطن قرآن باز كند و ادراك حقائقی از آن را بنماید

تفسیر علم بیان حقایق قرآن است نه شرح و تفصیل آیات، باید كه به نور ایمان و عمل و نور علم از علوم و معارف الهیه این معنی را ادراك كرد كه هدف از بیان فلان آیه و فلان سوره چیست و حقیقت آن كدام است؟ فهم این حدیث شریف كه فرمود انّ للقُرانِ ظَهراً و بَطْناً و لِلْبَطْنِ بَطنٌ اِلی سَبْعَهَٔ ابَطُنٍ سالك و عارف به معارف را به این امر سوق می‌دهد كه قرآن را هفت مرتبه و پایه است پس او می‌كوشد تا با تقویت علم و عمل راه خود را به بواطن قرآن باز كند و ادراك حقائقی از آن را بنماید.

دریغا كه عده‌ای غافل از حق و معارف حقه تفسیر مفسران عارف را گهگاه حمل بر خودرأیی می‌نمایند و توهین و تكفیر می‌كنند اینان را از علوم الهی ذره‌ای در دل نیست و راهی به آن نیز نخواهند داشت.

ایشان غافلند از اینكه عارف آنچه بر زبان و قلم جاری می‌كند حقائقی از عالم بالا و مكاشفاتی است كه در شریعت برای آنها حاصل شده است حضرت امام بارها در سخنان و مكتوبات خود مؤمنان را از این تنگ‌نظری و توهین و تكفیر بر حذر داشته و راه سعادت و هدایت را نشان داده‌اند و اكنون بر ماست كه رهرو راه آن عزیزان كه عمر خود را در راه معشوق حقیقی خود گذراندند و سعی در كسب رضای او نمودند، باشیم آنان كه عمری با تحمل سختی‌ها و رنجهای بسیار راه تحقیق در بسیاری از علوم الهیه را بر ما گشودند و حقایق را بازگو نمودند.

●در حقیقت اسم

اسم به معنای علامت و نشانه است كه بوسیلهٔ آن وجودی از وجود دیگر متمایز می‌شود و در مسلك عرفا اسم مقام ظهور است و تجلی ذات با صفتی از صفات كه به این اعتبار اسم دارای مقامات و مراتب متفاوت و مختلف خواهد بود پس به مقام اول، حاصل تجلی به فیض اقدس و خلیفه كبرای الهیه می‌باشد. این فیض نتیجه ظهور ذات است برای ذات و مشاهدهٔ ذات جمال و كمال خود در آینهٔ اسماء و صفات است. مقام دوم حاصل تجلی و ظهور فیض مقدس و وجود منبسط و نفس رحمانی است كه نتیجهٔ آن بروز و ظهور اعیان خارجی و لوازم آنهاست كه به اولی عوالم غیب و به ثانی عوالم شهادت تحقق یافت و این ناظر بر قوس نزول است و اما اسم ظهور و عوالم ملكیه مشتمل است بر قوس صعود و طی مراحل و كشف منازل كه از این منظر اسم شامل ۵ یا ۶ مرحله بر حسب عوالم خمسه و یا ستّه وجود و یا هفت مرحله بر حسب حُجُبِ سبعه، خواهد بود؛ زیرا كه اسماء الهی و تجلیات ربانی در تمام عوالم وجود جاری و ساری است و عالم ظهور ظل فیض منبسط و مشیت فعلیه اوست پس سالك الی‌الله باید به قلب خود در وقت تسمیه بفهماند كه تمام موجودات ظاهره و باطنه و تمام عوالم غیب و شهود در تحت تربیت اسماءالله بلكه به ظهور اسم‌الله ظاهرند.

●در بیان مراتب اسماءالله

اسم را مراتبی است كه اول مرتبه آن حاصل تجلی به فیض اقدس است كه در نتیجه قهراً برای آن آثاری خواهد بود و آن ظهور و بروز اسماء و صفات در حضرت واحدیت و اعیان ثابته و لوازم آنها در حضرت علمیه است با التفات به این نكته كه اعیان ثابته صور اسماء و صفاتند برای تحقق در عوالم وجود زیرا كه بدون این صور علمیه اسماء را، برای جریان در مراتب وجود، ظهور و بروزی نخواهد بود.

پس اسم‌الله اول اسمی بود كه از حضرتِ فیض اقدس، مستفیض شد بواسطه جنبهٔ بساطت و غیبیت و كمالیتی كه در او بود و دیگر اسماء از این مجرا اظهار وجود نمودند و این اوّل مرتبهٔ جریان فیض از فیض اقدس بوده است. بر این اساس عرفا فرموده‌اند هر اسمی كه افقش به افق الله نزدیكتر باشد جنبه غیب و بساطت او بیشتر است. از این رو در مسلك شامخ عرفان این مطلب به وضوح پیوسته است كه بعضی اسماء محیطند و بعضی محاط، بعضی اسم جمالند و بعضی جلال، بعضی جنبه غیبی آنها بر جنبه ظهوری غلبه دارد و بعضی دیگر بالعكس، با توجه به كمال اسماء، اسماء و صفات الهی در عوالم غیب، همه در عین تمامیت و مستملك در ذاتند و غیب و ظهور، جمال و جلال در اسماء الهی هر یك در دیگری مختفی است. الله كه محیطترین اسماء الهی است غیبیت او تمام و جمال و جلال در او در حد اعتدال است و ام‌الاسماء هموست و جز برای خود و عین ثابتش در عوامل خارجیه برای وجود دیگر با اتمام متجلّی نخواهد شد از این رو بر دیگر اسماء جنبهٔ سیادت دارد.

این اسم در هر عالمی از عوالم وجود، دارای همان مقام و مرتبه است. پس از وجود اسماء نوبت به ظهور اعیان ثابته و صور علمیه اسماء می‌رسد. از این رو فیض اقدس تجلّی و ارائه فیض كند در مرتبهٔ ثانی به وساطت اسم‌ الله در حضرت واحدیت، بعد از گذر از وجهه غیبی آن، كه این مرتبه را ظهور و بروزی نیست و شاید این مقام كه مقام احدیت ذاتیه است تنها مجرای نزول فیض باشد (والله علیم) و امّا وجود اسماء الهیه از مجرای ظهوری اسم‌الله است كه شاید با توجه به گفتار قبل بتوان گفت حضرت الله فیض می‌دهد و از خود فیض می‌گیرد.

بنابراین گفتار عین ثابت الله «حقیقت مُحمّدیّه» است كه تمام تجلیات و مقامات مراتب این اسم را می‌پذیرد. و از مجرای او اعیان ثابته پدیدار می‌گردد. پس عین ثابت محمدیه خلیفه‌ الله است در ظهور اعیان.

●گفتاری در حقیقت بسم‌الله و لفظ جلاله

سوای اینكه بسم‌الله در هر سوره متعلق است بهمان سوره، كه مطلبی است مقبول نزد عرفا. باید دانست كه این لفظ شریفه را بر حسب عوالم وجود و مقامات عروج، مراتبی است زیرا كه حقیقت و سرّ این بیان، كشف و ظهور و خرق حجب است. پس در عوالم شهود و ظهور برای سالك به این تجلی كشف استار و حجب ظلمانی و نورانی و خرق عوالم امكانی شود و در عوالم غیب هر یك به فراخور حال به این اسم و تجلی شریفه اظهار و تمایل وجود نمایند، زیرا كه اسم‌الله كلید و مفتاح مفاتیح عوالم غیب (به طور مستقیم) و شهود (به وساطت فیض مقدس) است و شاید (چنانكه بحث آن پیش رفت) اسم شریفه الله به عظمت همین اسم خواهان وجود باشد.

پس كاملترین لفظ و مقام از برای این اسم مرتبه‌ای است كه جامعه قوس صعود و نزول و جمع جمیع اسماء و صفات از برای او باشد بنا بر آنچه از روایات و اقوال عرفا بر می‌آید «بسم‌الله الرحمن الرحیم» در ابتدای سورهٔ حمد (اُمّ‌الكتاب) اكمل و اَتّم مراتب این لفظ و مستجمع جمیع اسماء و جمع دایرهٔ وجود است.

برای لفظ اسم مراتب و مدارجی است، بی‌تردید این لفظ را بر هر مقام كه در نظر بگیری بر اسماء و صفاتِ بعد از خود، اثر عینی خواهد داشت؛ بر این اساس، اگر الله، را در این كریمه، اسم اعظم و صاحب مقام جمع اسماء بدانیم، اسم‌، مرتبه ظهور فیض اقدس خواهد شد؛ زیرا اول اسم از اسماء كه از خلیفه كبرای الهیه فیض پذیرفت اسم اعظم الله بود. پس به این حساب حرف باء قبل از اسم، مرتبه باطن فیض اقدس كه به تعبیری حقیقت محمّدیّه و عَلویّه است خواهد بود «كه حضرت امیرالمؤمنین در حدیثی فرمود «من نقطه تحت‌الباء هستم»[۱] و به بیانی دیگر باء مقام سببیّت و نقطه، سر سببیّت است»[۲]

حضرت امام می‌فرمایند: «و اما از برای اسم بر طبق آنچه دانستی مقام غیبی و غیب الغیبی و سرّی و سرّالسرّی است و مقام ظهور و ظهور الظهوری»[۳] و ما در شرح این كلام شریفه گوییم مقام غیب‌الغیبی آن باطن فیض اقدس است و برای آن در عوالمِ خَلقیه، ظهوری نیست مقام غیبی آن، فیض اقدس است در وجهه ظهوری، مقام سرّالسّری آن وجهه غیبی الله و مقام احدیت ذاتیه و مقام سرّی آن بر دیگر اسماء الهیّه و اعیان ثابته مترتب است همانگونه كه خداوند گوید: وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیبِ الَّتی لا یَعْلَمُها اِلّا هُو.[۴]

آنگاه مقام ظهوری آن بر جمیع ذَرات عالم و مقام ظهور الظهور آن بر معصومین خصوصاً وارد است، زیرا كه فرمود: نَحنُ اَسْماءُالله[۵] با توجه به بیانات سابق آنچه در باب حقیقت الله و مرتبه اسم در لفظ بسم‌الله الرحمن الرحیم گفتیم به صحت بیشتر می‌نماید بر این اساس رحمن و رحیم یا صفتند بر الله و یا صفتند بر اسم كه با توجیه قبل می‌توانند صفت برای الله باشند.

زیرا حقیقت این كریمه شامل جمع عوالم وجود اعم از غیب و شهود است پس الله كه مستجمع جمیع اسماء است، اول اسمی كه از این حضرت مستفیض گردید و صاحب وجود شد اسم الرحمن بود كه مقام بسط وجود است و آنگاه اسم الرحیم كه مقام بسط كمال وجود می‌باشد. از این‌رو احاطه و شمولیت و بسط و غیبیت این اسماء اكثر از دیگر اسماء است پس «اسم الرحمن محیطترین اسماء الهیه است پس از اسم اعظم و به تحقیق پیوسته است نزد اصحاب معرفت كه تجلی به اسمای محیطه مقدم است بر تجلی به اسماء محاطه (به وقت ظهور) (با اینكه معلوم است دریه و سلوك ابتدا اسماء محاطه در سالك متجلی می‌شوند) از این جهت اول تجلی در حضرت واحدیت، تجلی به اسم‌الله الاعظم است و پس از آن تجلی به مقام رحمانیت و تجلی به رحیمیت پس از تجلی به رحمانیت است(رَحمتی وَسِعَت كل شیء)»[۶]

شایسته است در این مقام اشاره‌ای كنیم هرچند به اجمال به حقیقت الله كه نه از نظر لفظ بلكه از لحاظ مقام و مرتبه اسم اعظم الهی است و به آن مراتبی است كه این مراتب بر اساس مقامات اسمیّت حاصل شوند و در عین حال بر خود اسم اعظم نیز مدارجی است.

▪نكته اول: بدانكه اسم اعظم الله كه وجود اسماء مبتنی بر وجود اوست به حقیقت در دیگر اسماء و عین ثابتش در دیگر اعیان و هكذا در عوالم امكان من‌الغیب و الشهود به نحوی سریان دارد.

و این مطلب در مسلك عارفان به وضوح پیوسته است پس جمله ذرّات و اشیاء و تمام كائنات كه مظاهر اسماء اللهند بر حسب اسم متجلی در وجودشان صاحب مقامی از مقامات اسم اعظمند زیرا كه در فصول قبل دانستی كه اسماء هرچه از لحاظ وجود و احاطه مرتبهٔ بیشتری داشته باشند و به اسم الله الاعظم اقرب باشند جنبه بساطت در آنها اكثر و دایرهٔ شمولیت آنها بیشتر از دیگر اسماء خواهد بود و به واسطه همین تقرب به اسم الله افاضه فیض بر آنها بیشتر از دیگر اسماء است بنابراین این اسماء درك بیشتری از مقامات اسم اعظم را خواهند داشت از این رو سالكان الی‌الله و سایران فی سبیل‌الله پس از وصول به عین ثابت خود در حضرت علمیه و ادراك اسم متجلی در وجودشان اگر خداوند را به آن اسم یا اسماء بخوانند پروردگار اجابتشان خواهند نمود. با این توجیه سرّ این مطلب كه در احادیث وارد شده است اسم اعظم خداوند هفتاد و سه حرف است و هر یك از انبیاء بعضی از آن حروف را دارا بود كه به آن اسماء خداوند را می‌خواند روشن می‌شود ایضاً در همان حدیث وارد شده است و حَرفٌ عِنْدَالله مُسْتَأثَرٌ بِه فی عِلمِ الغَیبِ كه این مطلب بیانگر همان مدارج اسم اعظم است یعنی آنكه فهمیده می‌شود اسم مستأثر خود از مراتب همان اسم است لكن هفتاد و سومین حرف كه از خلق پوشیده است و آن حقیقت غیب‌الغیوب یا به تعریف عرفا عنقاء مغرب است كه دست آمال و آرزوی عارفان و سالكان فی سبیل‌الله و عاشقان از وصول به آن كوتاه و قاصر است و آن مقام بی‌مقامی است كه هیچ اسم و رسم و تعین و تكثر علمی و عینی نپذیرد و جمیع اسماء و صفات در آن مضمحلّ و مُندكّند و علم مربوط به آن علم ساعت قیامت است كما قال: قُل لا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَواتِ وَالْاَرضِ الغَیْبَ اِلّا الله وَ ما یَشْعُرونَ اَیّانَ یُبْعَثُون.َ[۷]

و اما اینكه دیگر آنكه مابقی مراتب این اسم نیز همه جزء اسم اعظمند و آن, الله در مقام صفت و در مقام فعل كه مشیت فعلیه است می‌باشد زیرا كه خود این صفات نیز از اسماء الله و در تحت ظل آن اسم اعظمند.

و این حقیقتی بود از اسم اعظم با توجه به تعابیر و تعاریف مختلف از آن كه بر تو ارائه كردم كه من چنین تعریفی از اسم اعظم را در كتب اصحاب و عرفان و تعابیرشان ندیدم و از سر كوتاهی و قلّت علم و وقت از شرح و بیان دیگر سخنان عرفا گذشتم.

یاسر جهانی‌پور

پی‌نوشتها:

[۱] . آداب الصلاه، ص ۲۷۴

[۲] . همان منبع، همان صفحه.

[۳] . آداب الصلاه، ص ۲۴۴.

[۴] . انعام، آیه ۵۹.

[۵] . آداب الصلاه، ص ۲۴۱.

[۶] . آداب الصلاه، ص ۲۴۷.

[۷] . نمل، آیه ۶۵.

[۸] . آداب الصلاه، ص ۲۵۱.

[۹] . سوره رحمن، آیه ۵۵.

[۱۰] . آداب الصلاه، ص ۲۵۵.

[۱۱] . آداب‌الصلاه، ص ۲۶۳.

[۱۲] . آداب‌الصلاه، ص ۲۶۷.

[۱۳] . آداب الصلاه، ص ۲۴۵.

[۱۴] . آداب الصلاه، ص ۲۴۸.

[۱۵] . آداب الصلاه، ص ۲۶۱.

[۱۶] . سوره غافر، آیه ۱۶.

[۱۷] . سوره بقره، آیه ۳۸.

[۱۸] . آداب‌الصلاه، ص ۲۷۲.

[۱۹] . آداب‌الصلاه، ص ۲۷۲.

[۲۰] . آداب‌الصلاه، ص ۲۷۴.

[۲۱] . آداب‌الصلاه، ص ۲۵۹.

[۲۲] . آداب‌الصلاه، ص ۲۷۹.

[۲۳] . آداب‌الصلاه، ص ۲۷۹.

[۲۴] . آداب‌الصلاه، ص ۲۸۰.

[۲۵] . سوره هود، آیه ۵۶.

[۲۶] . سوره بقره، آیه ۱۵۶.

[۲۷] . آداب‌الصلاه، ص ۲۸۶.

[۲۸] . آداب‌الصلاه، ص ۲۹۳.

[۲۹] . سوره هود، آیه ۵۶.

[۳۰] . سوره صافات، آیه ۸۳.

[۳۱] . سوره رحمن، ۱ تا ۳.

[۳۲] . آداب‌الصلاه، ص ۲۹۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.