پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

ارسطو و غایت شناسی هنر


ارسطو و غایت شناسی هنر

صورت نقادانه ای که ارسطو نسبت به افلاطون می گیرد در اصلی ترین و به عبارتی پایه فلسفه افلاطونی است یعنی مثل؛ و روشن است وقتی که اصلی مهم که عموم نظریات افلاطون بر آن بنا شده است …

صورت نقادانه ای که ارسطو نسبت به افلاطون می گیرد در اصلی ترین و به عبارتی پایه فلسفه افلاطونی است یعنی مثل؛ و روشن است وقتی که اصلی مهم که عموم نظریات افلاطون بر آن بنا شده است به نقد گرفته شود در نتیجه نظریه ی هنر افلاطون نیز کنار گذارده می شود.

ارسطو بر خلاف استادش که نگاهی مشکوک و تا حدی منفی به هنر داشت کاملا دیدی متفاوت به مسئله هنر دارد و البته به مانند افلاطون که هنر را باید در نظریه فلسفی اش جستجو کنیم مفهوم هنر را نیز باید با نگاهی به فلسفه اش مورد بررسی قرار دهیم.

ارسطو برخلاف افلاطون که محسوسات را نازل ترین مرتبه شناخت می دانست، محسوسات را اولین مرحله شناخت می دانست و شناخت را اینگونه تقسیم بندی کرد:

۱) تئوریک(نظری)

۲) پراتیک(عملی)

۳) پوئتیک(صناعی)

که در شاخه سوم کتابی به نام poetice نوشت که این واژه به زبان عربی بوطیقا و به فارسی ترجمه می شود فن شعر؛ فن شعر درباره ی تراژدی و کمدی سخن به میان آورده و محاکات را امری مثبت دانسته است و یک فعل برای لذت طبیعی انسان آن را شمرده است.ارسطو تقلید را عین عالم خارج را مجسم کردن نمی دانست و اعتقاد داشت که باید در این فرآیند تخیل انسان نیز دخیل باشد.

ارسطو اولین کسی است که مفهوم تخیل را در هنر مطرح کرد{نظر شخصی:صرفا در یونان}؛ بدین ترتیب وقتی سخن از تخیل به میان آید با چارچوب خشک تقلید را کنار زد.

نگاه ارسطو را به هنر را در چارچوب غایت شناسی وی در نظر گرفت؛ ارسطو معتقد است که تئاتر تنها هدفش ایجاد لذت نیست بلکه می خواهد واکنش هیجانی را در مخاطب ایجاد کند و این واکنش هیجانی به فرآیندی می انجامد که ارسطو آن را کاتارسیس می نامد.

مخاطب تئاتر دو حس را تجربه می کند:

- ترحم

- ترس

در تراژدی یونانی مهم این است که قهرمان ترازدی یک انسان فراتر از حد متوسط است این قهرمان در مقابل خدایان قرار می گیرد و تراژدی حاصل نزاع انسان و خدایان است. حوادث مختلفی برای قهرمان داستان می افتد که قهرمان در انها مقصر نیست. مثلا نمی داند که با کسی که مبارزه می کند پدرش بوده و آن را می کشد و نکته مهم این است که در تراژدی تناسبی میان جرم و مجازات نیست کوچک ترین خطا بزرگترین مجازات را دارد. این دوحس در هم ادغام می شود و نتیجه ی آن کاتارسیس است که به معنی تزکیه و تذهیب نفس است، ارسطو معتقد اس مخاطب تراژدی دچار تزکیه و تهذیب نفس است .

به عبارتی هنر برای ارسطو خاصیتی درمانی هم دارد، واژه کاتارسیس را ارسطو از پزشکی گرفته است.

به عبارتی در نظام فلسفی ارسطو کاتارسیس غایت هنر است و باید گفت که هنر با اوهام سر و کار ندارد و این دقیقا نقطه ی مقابل نظر افلاطون به هنر است.

پس از این دو فیلسوف نظریه بازنمایی مطرح شد.

فرشاد نوروزی