سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

لورکا شاعر آب و مهتاب


لورکا شاعر آب و مهتاب

از سر اتفاق نیست که آب و مهتاب موتیف های اصلی تمام شعرها و ترانه ها و نمایشنامه های لورکا است آب و مهتاب هر دو عناصری زنانه هستند, عناصری نماد زایندگی, تغییر و باروری که در اساطیر ملل مختلف همواره به هم وابسته هستند و به همین دلیل است که قهرمان عمده تمام نمایشنامه های لورکا زنان هستند

از سر اتفاق نیست که آب و مهتاب موتیف‌های اصلی تمام شعرها و ترانه‌ها و نمایشنامه‌های لورکا است. آب و مهتاب هر دو عناصری زنانه هستند، عناصری نماد زایندگی، تغییر و باروری که در اساطیر ملل مختلف همواره به هم وابسته هستند و به همین دلیل است که قهرمان عمده تمام نمایشنامه‌های لورکا زنان هستند.

در تمام نمایشنامه‌های او از نخستین آثارش همچون "ماریا پیندا" تا آخرین آن‌ها "خانه برنارد آلبا" همواره با حضور عمده زنان، دغدغه‌ها و رنج‌هایشان در َآثار او رو به رو هستیم.

لورکا اگر چه در زندگی خود هیچ‌گاه همسری اختیار نکرد، اما زنان در آَثار او حضوری مسلط دارند.

زنان آثار لورکا طیف وسیعی را در بر می‌گیرند. از زنان جسوری چون ماریا در "ماریا پیندا" تا عروس"در عروسی خون" و آدلا در‌"خانه برنارد آلبا". از زنان مظلوم و محروم، تا زنان مستبد و خودکامه و تا زنان آگاه و روشن‌بین. اما وجه مشترک تمام این زن‌ها در آثار لورکا رنج است. رنج است که تمام آن‌ها را به هم و به تمام تاریخ اسپانیا پیوند می‌دهد.

حضور گسترده زنان در نمایشنامه‌های لورکا امکانات فراوانی در اختیار او می‌گذارد تا به تمامی دغدغه‌هایش در حوزه تئاتر بپردازد. بخشی از این دغدغه‌ها بیان گسترده ادبیات فولکلوریک اسپانیایی است که لورکا سخت دلبسته آن است و به واسطه حضور زنان در نمایشنامه‌هایش مجالی برای بهره‌گیری از لالایی‌ها و ترانه‌ها می یابد که آثار لورکا را انباشته‌اند. ترانه‌هایی که از عمق تاریخ پرفراز و نشیب اسپانیا برخاسته‌اند و به آثار لورکا غنایی شاعرانه بخشیده‌اند.

از دل همین ویژگی می‌توان برجسته‌ترین خصلت‌های آثار لورکا را بررسی کرد. نمایشنامه‌های لورکا را به حق رئالیسم شاعرانه نامیده‌اند، اما در همین اصطلاح تضادی بنیادین نهفته است. آیا شاعرانگی و تخیل می‌تواند واقعی باشد؟ یا واقعیت زمخت و خشن را می‌توان با شعر تبیین و توجیه کرد؟

اما در نمایشنامه‌های لورکا این دو جوهر به ظاهر متضاد در هم می‌آمیزد. او از یک سو با دقت و باریک‌بینی خاص خود آیینه تمام نمای طبقات مختلف جامعه اسپانیا است و با وسواس شخصیت‌هایی را خلق می‌کند که اغلب آن‌ها از دل زندگی واقعی خود او بیرون آمده‌اند. او داستان‌هایش را از حوادث واقعی الهام می‌گیرد.

"عروسی خون" رویدادی واقعی است که در روزنامه‌های اسپانیا انعکاس گسترده‌ای یافت و "یرما" از حوادث دوران کودکی نویسنده بیرون آمده است.

ردپای واقعی بودن شخصیت‌های لورکا را می‌توان در تمام نمایشنامه‌های او پی گرفت و از همین رو شخصیت‌هایش، شخصیت‌هایی زنده و جاندار هستند که گاه از دل تاریخ برآمده‌اند، همچون ماریا در "ماریا پیندا" و یا از دل اجتماع معاصر و آداب و رسوم آن همچون شخصیت‌های"عروسی خون" و "خانه برنارد آلبا" و یا الهام گرفته‌ از نزدیکان و خانواده او هستند همچون"دنا رزیتا" و "یرما".

اما با همه این وسواس و باریک‌بینی لورکا در خلق واقعیت، شعر و رویا نیز با تمام گستردگی در آثار او حضور دارند. شخصیت‌های او گاه شخصیت‌هایی انتزاعی هستند که تخیل شاعرانه او به آن‌ها جان داده است، همچون شخصیت ماه در نمایشنامه"عروسی خون" که به شکل زنده بر صحنه می‌آید و یا شخصیت مرگ که در قالب شخصیت استعاری گدا در همان نمایشنامه ظاهر می‌شود.

می‌توان این ظهور گسترده رویا را در نمایشنامه‌های لورکا به تاثیر پذیری‌اش از جریان سوررئالیسم مربوط دانست. جریانی که نزدیکترین دوستان لورکا همچون سالوادور دالی و لوئیس بونوئل را در برگرفت و تاثیر خود را بر لورکای جوان نیز گذاشت، اما لورکا هیچ‌گاه سوررئالیستی تمام عیار نبوده و حتی ویژگی‌های بومی آثار او و عشقی که به سرزمینش گرانا داشت و تجلی آن در آثارش هویداست، کاملا مغایر با اهداف آینده‌نگرانه و رادیکال سوررئالیست‌ها به نظر می‌رسد.

تخیل و شاعرانگی آثار لورکا را می‌توان بیش از هر چیز به شناخت او از روح سرزمینش مرتبط دانست. سرزمینی که آمیزه‌ای از فرهنگ‌های مختلف است.

از فرهنگ رومی و یونانی باستان گرفته تا فرهنگ مسیحیت، فرهنگ اسلامی و عربی و فرهنگ یهودی. در چنین آمیزه‌ای سرشار، لورکا هر چه بیشتر به پختگی ادبی دست می‌یافت روح سرزمینش را بیشتر مورد واکاوی قرار می‌داد تا جایی که او یکی از متخصصان به نام"کانته خوندو" یا ترانه‌های کولی‌ها شد و حتی یکی از مهم‌ترین کتاب اشعارش عنوان"ترانه های کولی" را با خود داشت. این روح اسپانیایی در تمام نمایشنامه‌های لورکا موج می‌زند و آثار او را از تخیلی شاعرانه انباشته است. اما تخیل نمایشنامه‌های لورکا، تخیلی شاد و فانتزیک نیست؛ بلکه تخیلی تلخ است که در هر لحظه آن اندوهی ژرف موج می‌زند.

این اندوه ژرف را در نمایشنامه‌های لورکا می‌توان به دو عنصر عمده مربوط دانست، نخست به حضور گسترده مرگ، مرگ‌اندیشی و مرگ آگاهی در تمام آثار وی که حتی در کندی‌هایی چون"عشق دون پرلین بلیم به بلیسا در باغش" و "دنا رزیتا" نیز حضور دارند که از آن‌ها کمدی‌هایی تلخ می‌سازند و در آثار تراژیکی چون"عروسی خون"، "یرما"، "خانه برنارد آلبا" این حضور به اوج خود میرسد و آن‌ها را انباشته از فضایی تلخ و اندوهگین می‌کند.

دومین عنصر که باعث تلخی نمایشنامه‌های لورکا می‌شود، حضور مردی رنجور در نمایشنامه‌های وی است که در ابراز عشق و رابطه با زنان ناتوان است و این به شکل مستقیم از زندگی تلخ لورکا ملهم است. این شخصیت رنجور از نخستین نمایشنامه چاپ نشده لورکا که البته خود لورکا هرگز آن را قبول نداشت، به نام"افسون شوم شاپرک"حضور خود را بر نمایشنامه‌های لورکا می‌گسترد. در نمایشنامه این شخصیت رنجور در قالب یک سوسک تجسم می‌یابد که به شاپرکی دلبسته است. این شخصیت رنجور از آن پس به شکلی سایه‌وار در تمام نمایشنامه‌های لورکا حضور می‌یابد. در قالب شخصیت دون پرلین بلیم درنمایشنامه‌ای به همین نام در قالب شخصیت داماد در "عروسی خون" و شخصیت خوآن در"یرما".

با تمام این ویژگی‌هایی که درباره نمایشنامه‌های لورکا ذکر شد و بر اساس تصوری که کما بیش در آن دوران رایج بود، لورکا را هنرمندی برج عاج‌نشین می‌پنداشتند که به کلی با واقعیت‌های پرشتاب سیاسی اسپانیا در دهه ۲۰ و ۳۰ بیگانه است و یکسره در الهام‌های خود و تحقیقاتش در فولکلور اسپانیا غرفه شده‌، اما واقعیت زندگی لورکا و آثارش کاملا مغایر با این نظر است.

لورکا هر چند هیچ‌گاه به عضویت هیچ کدام از گروه‌های سیاسی رایج در اسپانیا در نمی‌آید، اما همواره مبارزی پرشور باقی می‌ماند که با استبداد و سلطه ژنرال‌ها در اسپانیا مخالف است. این بیش از هر چیز در نمایشنامه‌های ضد استبدادی وی همچون"ماریا پیندا" و "خانه برنارد آلبا" تجلی یافته ‌و بی دلیل نیست که به جز دوره کوتاه جمهوری در آغار دهه ۳۰ میلادی، آثار لورکا همواره و حتی تا سال‌ها پس از مرگ وی با سانسور و توقیف مواجه بودند.

مرگ دلخراش وی نیز به دست سربازان ژنرال فرانکو آخرین شعری بود که وی در رثای آزادی سرود و همین بر حقانیت مبارزه‌طلبی او صحه می‌نهد.

رحیم عبدالرحیم‌زاده



همچنین مشاهده کنید