سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اینجا غرب نیست


اینجا غرب نیست

ستاره های تلویزیونی, ستاره های سینمایی

بیایید چند نمونه از سریال‌های بزرگ و مطرح متاخر تلویزیون آمریکا را در نظر بگیریم و اسامی بازیگران آنها را مرور کنیم.

در سریال «۲۴»، کیفر ساترلند ایفاگر نقش اصلی است. بازیگری که با بازی در نقش جک باور، مامور فدرال ناگهان به اوج شهرت و محبوبیت رسید و همگان او را به عنوان بازیگری توانا و چیره‌دست ستودند.

اما او بازیگری را خیلی پیش‌تر و اواسط دهه ۸۰ آغاز کرده بود و مجموعه‌ای از نقش‌آفرینی‌های ریز و درشت در کارنامه سینمایی‌اش یافتنی است؛ نقش‌هایی که هیچ‌یک از آنها حتی درصدی از موفقیت و شهرت نقش جک باور را برای او نداشته‌اند و به تعبیری، آغاز حضور او با همین سریال ۲۴ است.

مجموعه بازیگران سریال «لاست» را پیش از آن سریال در کدام فیلم سینمایی به یاد دارید؟ جیمز گاندولفینی، بازیگر اصلی سریال بسیار موفق و پرطرفدار «سوپرانوها» ـ که با این سریال ناگهان به یک ستاره تبدیل شد ـ کدام نقش موثر و ماندنی را در سینما داشته است؟ نگارنده جز یک حضور گذرا در فیلم «رمانس واقعی» (تونی اسکات) چیزی از او به یاد ندارد.

می‌توان مثال پشت مثال از مجموعه‌های موفق تلویزیونی آمریکا آورد و چنین روندی را در تک‌تک آنها دید و این تنها مختص دوران معاصر نیست.

یادآوری سریال‌های موفق و مطرح دهه‌های گذشته تلویزیون آمریکا نیز کم و بیش یادآور چنین الگویی است. برای نمونه، سریال موفق «ستوان کلمبو» را به یاد آوریم و حضور درخشان پیتر فالک را که نامش با این سریال گره خورده و هیچ علاقه‌مندی نیست که با شنیدن نام این بازیگر، ذهنش پیش از این سریال، معطوف فیلم‌های سینمایی شود که او در آنها حضور داشته است.

به نظر می‌رسد برای تحلیل چنین وضعیتی، پیش از هر چیز باید سراغ مولفه‌ها و دلایل اقتصادی رفت.

طبیعی است برای تهیه‌کننده یک مجموعه پرهزینه که گاه تعداد اپیزودهایش از صد تجاوز می‌کند، استخدام یک بازیگر معروف و ستاره سینما که رقم دستمزدش همواره درصد قابل توجهی از هزینه‌های تولید یک فیلم سینمایی است، بسختی می‌تواند توجیه اقتصادی داشته باشد.

در ضمن این که یک سریال به تبع گستردگی روایی و داستانی، به طور میانگین نیازمند تعداد بیشتری شخصیت و کاراکتر داستانی است و مجموعه‌هایی مانند ۲۴ که داستان‌شان حول یک شخصیت اصلی برقرار و حمل بار درام تنها بر دوش یک شخصیت باشد، فراوانی کمتری دارند.

به این ترتیب، سازندگان سریال‌ها ترجیح می‌دهند بیشتر سراغ استعدادهای کمتر دیده‌شده و کمتر پرورش‌یافته‌ای بروند که از توان دیده شدن و درخشش‌ آنها کم و بیش مطمئن هستند.

گذشته از دلایل اقتصادی، طبیعی است یک تهیه‌کننده سریال تلویزیونی، در کنار تمام خلاقیت‌ها و نوآوری‌هایی که عرضه می‌کند، تمایل داشته باشد بازیگران محصولش هم بخشی از آن نوآوری‌ها و خلاقیت‌ها باشند و خود، معرف و شناساننده بازیگران مستعد و کمتر دیده‌شده‌ای باشد که شکوفایی توانایی‌هایشان مدیون و وابسته مجموعه‌ای است که در آن حضور دارند.

خصلت و ویژگی عمومی مجموعه‌های موفق تلویزیونی، بیش و پیش از آن‌که مدیون مولفه‌های از پیش‌تضمین شده‌ای مثل حضور یک ستاره سینمایی باشد، حاصل ایده‌های خلاقانه نویسندگان و کارگردان‌های این مجموعه‌هاست.

در همان مثال‌هایی که ذکر شد، بازیگر بیش از آن‌که اجازه جولان و جلوه‌نمایی خارج از قراردادها و مقتضیات متن را داشته باشد، تنها یکی از مولفه‌هایی است که در کنار ویژگی‌هایی چون فیلمنامه، کارگردانی، ایده‌پردازی و بسط و گسترش خلاقانه و هوشمندانه درام توسط نویسندگان در پیشبرد اثر به سمت درخشش و کمال هنرمندانه است.

به تعبیر دیگر، در مجموعه‌های بزرگ تلویزیونی که حاصل کار گروهی مجموعه‌ای از نویسندگان و کارگردان‌های چیره‌دست و خلاق است، بازیگر تنها مهره‌ای است برای پیاده کردن ایده‌ها و مضمون‌های مولفان سریال. طبیعی است یک ستاره سینما که وسوسه جلوه‌گری و نمایشگری خارج از مقتضیات و قراردادهای متن در ذات اوست، کمتر توان قرار دادن تمام و کمال خود در خدمت نویسنده و کارگردان را دارد تا بازیگری که جویای نام و نشان است و انعطاف و شکل‌پذیری بیشتری دارد.

ناگفته آشکار است در کشور ما، رویه و الگویی دیگر حاکم است و داد و ستد سینما و تلویزیون در زمینه بازیگری، فراوانی و گستردگی بیشتری دارد.

شاید آشکارترین دلیلش، ضعف و ناتوانی نویسندگان در خلق درام‌های تر و تازه، موقعیت‌های جدید، ایده‌های خلاقانه و داستان‌های بدیع باشد.

در چنین وضعیتی، بدیهی است دعوت از ستارگان سینما یا به کار گرفتن مجدد بازیگران تلویزیونی که همواره در تلویزیون بوده‌اند و همچون تضمینی برای اندکی بیشتر دیده شدن محسوب می‌شوند، آسان‌ترین و دم‌دست‌ترین راه‌حل ممکن باشد.

در ضمن به دلیل توسعه اندک و پوشش محدود سینما در ایران، بازیگران سینما بیش از کشورهای دیگر به حضور در تلویزیون تمایل دارند تا غریزه خودنمایشگری و تحسین‌طلبی و تمایل به دیده‌شدنشان را به عرصه‌ای گسترده‌تر ببرند و از سوی دیگر تلویزیون هم با بهره‌گیری از محبوبیت بازیگران معروف و محبوب سینما بتواند بر شمار مخاطبان خود بیفزاید.

در ایران، بالقوه دو گروه از بازیگران سینما شانس بیشتری برای جلب مخاطبان تلویزیونی دارند: نخست ستاره‌های سینمایی که در مقاطع و موقعیت‌هایی خاص مطرح می‌شوند و توان جذب مخاطب قابل توجهی را به دست می‌آورند.

البته بدیهی است تعریف ستاره در ایران کاملا مغایر با آن چیزی است که در گفتمان فرهنگی و نمایشی غرب حاکم است و صدالبته تلویزیون هم به دلیل چارچوب‌ها و قوانین محدودتر و سختگیرانه‌تری که نسبت به سینما دارد، کمتر مجالی برای ادامه حضور چنین بازیگرانی فراهم می‌کند.

اما گروه دوم بازیگران سینما که در تلویزیون حضوری مستمر داشته‌اند و حضورشان معمولا تضمینی برای دیده‌شدن کار بوده، آنهایی هستند که جلوه و پیشینه‌ای هنرمندانه‌تر داشته‌اند و بیش از سروصداهای فصلی و موسمی، دارای تداومی قابل قبول، چه به لحاظ زمانی و چه از نظر کیفیت‌های هنری در عرصه بازیگری هستند.

تجربه هم نشان داده اغلب سریال‌های موفق و ماندگار تلویریون ایران، آنهایی بوده‌اند که از حضور چنین بازیگرانی بهره برده‌اند و ضعف‌ها و کاستی‌های متن و کارگردانی را به واسطه آن حضور اندکی پوشانده‌اند.

طبیعی است نتیجه بحثمان درباره بازیگری و تفاوت‌های آن در سینما و تلویزیون، ختم به کاستی بزرگ سینما و تلویزیون ایران یعنی فیلمنامه شود.

در غیاب ایده‌های خلاقانه و داستان‌های ساخته و پرداخته، هر بحثی درباره بازیگری و حکم دادن‌های مختلف درباره چگونگی حضور بازیگر در هر رسانه‌ای، اعم از سینما و تلویزیون، بیش از آن که در حکم راه‌حل و راهکاری قطعی و بسنده باشد، همچون مسکنی برای آرام کردن این درد بزرگ عرصه درام و نمایش در ایران است.

مسعود ثابتی



همچنین مشاهده کنید