دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عارف عاشق


عارف عاشق

به موجب افسانه ها در کشتار عام نیشابور, عطار که پیری ضعیف بود, به دست مغولی اسیر افتاد

هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

"به موجب افسانه ها در کشتار عام نیشابور، عطار که پیری ضعیف بود، به دست مغولی اسیر افتاد.

مغول وی را پیش انداخت و همراه برد. در راه، مریدی شیخ را شناخت. پیش آمد و از مغول درخواست تا چندین سیم از وی بستاند و شیخ را به وی بخشد; اما شیخ روی به مغول کرد و گفت که بهای من نه این است. مغول پیشنهاد مرید نیشابوری را نپذیرفت و شیخ را همچنان چون اسیر پیش راند. اندکی بعد، یک تن از آشنایان، شیخ را شناخت.

پیش آمد و از مغول درخواست تا چندین زر از وی بستاند و شیخ را به وی بخشد. شیخ باز رو به مغول کرد و گفت که بهای من این نیست. مغول نیز که می پنداشت شیخ را به بهای گزاف از وی باز خواهند خرید، نپذیرفت و همچنان با شیخ به راه افتاد. در نیمه راه روستایی پیش آمد که خر خویش را می راند، شیخ را بشناخت و از مغول درخواست تا وی را رها کند.

مغول از وی پرسید که در ازای آن چه خواهد داد روستایی گفت: "یک توبره کاه."

اینجا شیخ رو به مغول کرد و گفت: "بفروش که بهای من این است."

مغول برآشفت. شمشیر کشید و در دم شیخ را هلاک کرد، اما شیخ که تیغ مغول سرش را به خاک افکنده بود، خم شد و سر خویش برگرفت و بر گردن نهاد. پس از آن در حالی که یک منظومه کوتاه خویش-بی سفرنامه- را می سرود، در برابر چشم حیران مغول راه خویش را در پیش گرفت و وقتی منظومه را به پایان آورد، ایستاد و همان جا افتاد و جان داد(۱)... ."

زندگی عطار همانند زندگی بسیاری از مشایخ و اولیا سرشار از داستان هایی است که به نظر اغراق و مسامحه می آید. منشا و ریشه بسیاری از داستان هایی را که به آن ها نسبت می دهند، می توان در قصه هایی جست وجو کرد که عطار خود در مورد سایر مشایخ و عرفا در اثر زیبا و پر ارزشش به نام "تذکره الاولیا»" آورده است.

اما آنچه که از روایت بالا می توان برداشت نمود، شاید این باشد که عطار نیز همانند بسیاری از اولیا» -از جمله حلاج- هیچگاه به راستی نمی میرد. گویی آن ها به مقامی رسیده اند که مرگ واقعی برایشان وجود ندارد و تیغ شمشیر و آتش نمی تواند زندگی آن ها را پایان بخشد.

به هرحال، فریدالدین محمد عطارنیشابوری در حوالی سال ۵۴۰ ه.ق در نیشابور ولادت یافت. پدر و مادر وی در پایان جوانی عطار هنوز در قید حیات و هر دو تا حدی اهل زهد و پارسایی بودند. وی -ظاهرا همانند پدر- پیشه عطاری داشته و در داروخانه خویش طبابت می کرد.

چون صاحب مکنت و ثروت بود، مانند دیگر شاعران هرگز ناچار نشد، شعر را وسیله ای برای کسب روزی کند. با آسودگی تمام در کودکی و جوانی با علم و ادب آشنایی یافت و گواه معرفت وی به قرآن و حدیث و فقه و تفسیر و طب و نجوم و کلام و ادب، آثار وی هستند که سرشار از معارف گوناگون اند. عطار از فلسفه بیزار بود و علاقه ای به آن نداشت; ولی نمی توان گفت که فکرش به کلی از نفوذ فلسفه رها بود. از کودکی به درویشان با دیده احترام می نگریست و به آنان محبت می ورزید. ظاهرا با اقوال و سخنان آنان نیز آشنایی داشت.

عطار از آغاز به تحصیل علوم و فنون پرداخت و از جمله کسانی بود که درس و بحث و قیل و قال مدرسه عطش باطنشان را فرو نمی نشاند. پس، با وجود اطلاع وسیع از علوم رسمی و حکمت، روی از مدرسه به خانقاه برد تا از زلال معرفت الهی و حکمت ذوقی و روحانی سیراب گردد. از این رو می توان گفت که تصوف عطار، عرفان معتدلی است. نه زهد خشک آن را ملال انگیز کرده، و نه چاشنی کلام آن را از مزه انداخته است.

در پرورش این عرفان، دل و عقل هر دو تاثیر داشته اند. اما با این حال، تصوف عطار خیلی بیش از تصوف سایر متصوفه با شعر و دل سروکار دارد و به همین جهت شعر عطار نیز همانند عرفان او لطیف و ساده است; چندان که روح و ذوق آدمی را سیراب می کند.

● سبک بیان و شیوه نگارش عطار

سبک بیان عطار ساده است. در کلام او بندرت گرایش به تکلف و تصنع دیده می شود. زبانش گرم و شیرین و از الفاظ مهجور و نامانوس تهی است. در توصیف مناظر، سادگی و دقت خاصی دارد.

در بیان رموز عاشقی و حالات روحانی سخنش قدرت و شوری فوق العاده دارد و احوال عاشقی را همانند درد کشیده ای عشق آزموده بیان می کند. سخن وی تاثیر و عمقی بی نظیر دارد و مانند تازیانه ای دردناک، دائم در کنار گوش انسان صدا می کند و از این رو سخنش را "تازینه سلوک" خوانده اند; چرا که کلام عطار و سخنان پر درد و شور وی در دل های مستعد اهل سلوک تاثیری بسیار عمیق داشته است.

ذکر نام برخی از شاگردان گذشته، از جمله رودکی، فردوسی، رابعه بلخی (۲)، ناصر خسرو و فخرالدین اسعد گرگانی (۳) که گه گاه در اشعار و قصه های او رخ می نمایند، نشانگر آن است که سخن این شاعران در او موثر بوده اند.

همچنین در طنین بعضی قصاید او گاه چیزی شبیه به آواز خاقانی به گوش می رسد. این شباهت را نه تنها در فکر، بلکه گاه در لفظ نیز می توان مشاهده نمود. غزل عطار از سوز و گداز و شور خاصی آکنده است; چندان که سکر و بی خودی شاعر را از خلال ابیات او می توان مشاهده نمود.

شعر تعلیمی صوفیه پیش از آنکه در نزد مولانا جلال الدین به کمال واقعی خود برسد، در کلام عطار سوز و شور تازه ای به دست آورد که در سخن سنایی نبود.

شعر تعلیمی عطار برخلاف شعر سنایی، ساده و بی تکلف است و به هیچ وجه اشارات و تلمیحات علمی و حکمی "حدیقه الحقیقه" سنایی را ندارد.

اما همین عاری بودن از تکلف و صنعت شاعرانه که به سبب آن بعضی از صاحب نظران گه گاه عطار را ملامت کرده اند، درست همان هنری است که عارف نیشابور با آن توانسته است افق تازه ای نه فقط به روی شعر صوفیانه، بلکه حتی به روی تمام ادبیات ایران که دنیایی ناشناخته است، بگشاید.

در حقیقت، توسط عطار بود که شعر ایران از دنیای محدود ادبیات اهل دربار و اهل مدرسه بیرون آمد و در گستره زندگی عامه، عقاید و احساسات مردم قدم نهاد. در واقع عطار از شعر و قالب قصه برای بیان دردهای انسانی و شور و هیجان های عرفانی سود جست. از سوی دیگر، اگر چه عطار هم مثل سنایی - در سیر العباد الی المعاد و حدیقه الحقیقه- گه گاه از زبان رمز استفاده می کند (مثلا در منطق الطیر)، اما رمز در کلام او روشن تر و قابل فهم تر از رمز در کلام سنایی است. این نیز باز به سبب آن است که عطار بیشتر برای مردم ساده و عاری از تهذیبهای ادبی سخن می گوید.

● آثار عطار

ارائه فهرستی دقیق از تمام آثار واقعی و موثق عطار، کاری مشکل است; زیرا در آثار منسوب به او چندان اختلاف و تنوع وجود دارد که همه آن ها را نمی توان از یک گوینده دانست.

از میان آن ها منطق الطیر، الهی نامه، مصیبت نامه و اسرارنامه بی شک از عطار است. خسرونامه، پندنامه را نیز بیش و کم می توان به وی منسوب داشت; هر چند که شیوه آن ها با هم تفاوت بسیار دارد; ولی در صحت انتساب آثاری همچون: مظهر العجایب، بی سرنامه، هیلاج نامه، لسان الغیب جای تردید بسیار وجود دارد و انتساب برخی از این آثار به وی با شک و ظن همراه است. غیر از این ها، عطار آثار دیگری نیز دارد که از آن جمله تذکره الاولیا» را می توان نام برد. این کتاب یگانه اثر منثور وی می باشد و عبارت است از مجموعه مقامات و مقالات مشایخ بزرگ صوفیه به نثری بسیار شیوا و روان. عطار، دیوان اشعاری نیز دارد که شامل قصیده و غزل می باشد.

مجموعه ای هم از رباعیات وی باقی است که مختارنامه نام دارد.

منطق الطیر مهم ترین و مشهورترین مثنوی عطار است که هم از جهت شیوه تلفیق داستان اهمیت خاص دارد و هم از لحاظ نتیجه ای که از آن به دست می آید.

منطق الطیر در واقع نوعی حماسه عرفانی است و شامل ذکر مخاطرات و مصائب و موانع روح سالک برای گذشتن از مراحل هفتگانه سلوک و رسیدن به حق وحقیقت می باشد. در این سفر، پرندگان مختلف-که تمثیلی است از ارواح خداجوی و طالبان معرفت و سالکان طریق حق-به راهنمایی"هدهد"سعی در گذشتن از موانع و رسیدن به "حضرت سیمرغ" را دارند و عطار نام سیمرغ را به کمک یک بازی لفظی با لفظ "سی مرغ" که جمع تعداد مرغان مسافر است، یکی کرده تا این بازی آنچه را صوفیان در بیان اتحاد و وحدت دارند، به زبان قصه تعبیر نماید.

وفات عطار را در حدود سال ۶۲۷ ه.ق ذکر کرده اند.

در خاتمه برای آشنایی بیشتر با بیان عطار، نمونه هایی از نثر و شعر او را می آوریم. نمونه های نثر از کتاب"تذکره الاولیا»" برگزیده شده اند و مربوط به قسمتی می باشند که عطار به ذکر احوال و اقوال "حلاج" اختصاص داده است:

"نقل است که در ابتدا که ریاضت می کشید، دلقی داشت که ۲۰ سال بیرون نکرده بود. روزی به ستم از وی بیرون کردند، گزنده بسیار در وی افتاده بود. یکی از آن وزن کردند، نیم دانگ بود."(۴)

***

گر مرد رهی میان خون باید رفت

از پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس هم راه

بگویدت که چون باید رفت.(۶)

***

گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم

شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم

سایه ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار

راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم

ز آمدن بس بی نشان و از شدن بس بی خبر

گوییا یک دم برآمد کآمدم من یا شدم

نه، مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه ای در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم

در ره عشقش قدم در نه اگر با دانشی

لاجرم در عشق، هم نادان و هم دانا شدم

چون همه تن دیده می بایست بود و کور گشت

این عجایب بین که چون بینای نابینا شدم

خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی

تا کجاست آن جا که من سرگشته دل آن جا شدم

چون دل عطار بیرون دیدم از هردو جهان

من ز تاثیر دل او بیدل و شیدا شدم (۷)

نویسنده : محمدرضا سهرابی

پی نوشت ها:

(۱) با کاروان حله، دکتر عبد الحسین زرین کوب، تهران: ۱۳۴۳، انتشارات آریا، ص ۱۸۰-۱۷۹.

(۲) رابعه بنت کعب قزداری بلخی از زنان شاعر قرن چهارم و معاصر سامانیان و رودکی.

(۳) فخرالدین اسعد گرگانی از شاعران داستان سرای ایران در قرن پنجم هجری. معروف ترین اثر وی "ویس و رامین" نام دارد.

(۴ و ۵) گزیده تذکره الاولیا»، عطار نیشابوری، به کوشش دکتر محمد استعلامی، شرکت سهامی کتاب های جیبی، تهران: ۱۳۷۰، ص ۴۱۵.

(۶ و ۷) گنج سخن، دکتر ذبیح الله صفا، چاپ دوم، ۱۳۵۴، انتشارات دانشگاه تهران، جلد دوم، صص ۱۲۵-۱۲۴.

*در نگارش این مقاله علاوه بر منابع بالا از منابع زیر نیز استفاده شده است:

۱- شرح احوال و نقد آثار عطار نیشابوری، بدیع الزمان فروزانفر.

۲- "ارزش میراث صوفیه"، "جستجو در تصوف ایران" و "دنباله جستجو در تصوف ایران" که هر سه کتاب تالیف دکتر عبد الحسین زرین کوب است.