چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (1)



       پروژه دوخانگی فرانسوی؛ تحقق هویت خانوادگی (1)
سوفی شوالیه برگردان الهام نظری

برخلاف جوامع روستایی و سنتی‌ای که انسان شناسان فرهنگی معمولا مورد بررسی قرار می دهند، این فصل بر جامعه شهری مدرن و به طور خاص، بر ساکنان پاریسی حومه شهر متمرکز است. به نظر می رسد یک فهم مشترک در علوم اجتماعی هست که بعد از صنعتی شدن، زندگی اجتماعی به طور اساسی تغییر یافت. نه تنها راهی که مردم را به هم مرتبط می کرد تغییر کرده بلکه وابستگی آن‌ها به محصولات صنعتی نیز متفاوت شده است. کالاهای انبوه تولید شده در جوامع صنعتی، برخلاف مصنوعات ساخته ی دست انسان در جوامع سنتی، با زندگی مردمی که اظهار می شود از خود بیگانه شده اند، سازگار نشده است.

با در نظر گرفتن دو خانه ای بودن شهرنشینان فرانسوی، درصدد هستم تا شباهت هایی که مردم را در جوامع سنتی و صنعتی با محیط مادی اطرافشان مرتبط می کند، نشان دهم. در سرتاسر فرانسه، همه ی گروه های اجتماعی دو خانه دارند یا تلاش می کنند که داشته باشند: یکی در شهر که به عنوان خانه ی اصلی به کار می رود و یکی در حومه که فقط برای تعطیلات استفاده می شود. هر دو محل اقامت و به طور خاص نوع دوم آن، می تواند به عنوان سازکارهای هویت‌بخش به خانواده در نظر گرفته شود. با استفاده از واژگان انسان شناسی، این امر می تواند اینگونه نامیده شود:  «لنگرگاه اصل و نسب در یک فضای مادی شده»، همانطور که آنت وینر[1] (1985) روابط مالی در جامعه سنتی مائوری زلاند نو را شرح داده است.

مکتب فرانسوی قوم شناسی، در مطالعات فرهنگ مادی، تاکید بر تولید را در جامعه سنتی منعکس می‌کند. این اندیشمندان تحلیل می کنند که چطور فرهنگ مادی در یک گروه، منطقه و نوعی از معیشت خاص ریشه دوانده، چگونه با زندگی روزمره پیوند یافته و در مراسم مذهبی جشن گرفته می شود. در موزه ی هنرها و سنت های مردمی در پاریس[2]، فرهنگ مادیِ فرانسه ی سنتی روستایی بر اساس این دیدگاه معرفی شده است. تمرکز قومشناسان در تولید سنتی، مبتنی بر تفاوت تولید سنتی و عمدتا روستایی‌وار و نیز تولید مدرن و سبک غالبا شهری- صنعتی است. وابسته به این وجوه متضاد تولید، به همان اندازه انواع متضاد روابط اجتماعی نیز وجود دارد. رشد فزاینده شهرنشینی و صنعتی شدن، به نابودی زندگی اجتماعی سنتی روستایی انجامیده است.

با توجه به این نگرش، جامعه ما با ازخودبیگانگی توصیف می‌شود، این بیگانگی نه تنها در مناسبات اجتماعی‌مان، بلکه در روابطمان با محیط مادی اطراف نیز دیده می شود؛ همانند ساختمان های یکسانی که مجبور به زندگی در آنیم یا کالاهای تولید شده انبوهی که ناگزیر به مصرف آن هستیم.[3] به نظر می رسد بی خانمان های عمدتا طبقه ی کارگر ساکن در نانتر[4] در حومه ی پاریس که من مطالعه‌شان کرده‌ام، در شرایط بیگانه شده‌ای زندگی می کنند. این بیگانگی هم به مسکنِ محدود و یک شکل و هم به موقعیت اجتماعی و اقتصادی ضعیف آن ها به عنوان مصرف کنندگان توده ای برمی گردد.

اگرچه این تقسیم بندی میان گونه‌های مختلف تولید، به موازات انواع متفاوت توزیع نیست. بر اساس شواهد، روابط بیگانه‌شده عمدتا در فرایند تولید و در محیط مصنوع و نه در تجارب مصرف و توزیع وجود دارد. براساس این چشم انداز هیچ تفاوت بنیادینی میان پروژه های بومی ساکنان حومه شهر پاریس و طرح های ثبت شده در جوامع سنتی دور و نزدیک وجود ندارد.

 

این مطلب، ترجمه بخشی از فصل هفتم کتاب «در خانه، یک انسان‌شناسی فضای خانگی» نوشته  سوفی شوالیه[5] است

 

ادامه دارد...

 

[1] Annette Weiner

[2] In the Museum of Popular Arts and Traditions

[3]  زیمل (1980) تضاد مدرنیته را در رابطه با مصرف انبوه و پول در دست، فرصت آزادی و برابری و به عبارت دیگر، امکان بیگانگی و استثمار به صورت خیلی واضح نشان داده است

[4] Nanterre

[5] Sophie Chevalier

 

صفحه شخصی الهام نظری در انسان‌شناسی و فرهنگ

 

 



همچنین مشاهده کنید