پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
چرا به زیارت می رویم
شک نیست که «زیارت» در اسلام، بخصوص در فرهنگ شیعه، جایگاه والایی دارد. امامان و اولیائی خدا،تا حد بسیاری دعوت و تشویق به زیارت کردهاند. پاداش ها و ثواب های فراوانی برای«زایر»بیان شده است. «زیارت»،در ارزش و پاداش، همپای بسیاری از عبادات،بلکه برتر از حتی جهاد و شهادت به حساب آمده است.
«مزار»ها،در اسلام،از اعتبار خاصی برخوردار است. «مزور»ها،مورد تکریم فراوان قرار گرفتهاند. «زیارتنامه»ها،یک دنیا تعلیمات و فرهنگ و آموزش و تربیت را شامل است. راستی...این همه دعوت و تشویق به زیارت،چرا؟
این همه پاداش و اجر و ثواب،برای هر قدم قدم زیارت،برای چه؟ چه تناسبی میان عمل زایر با آن پاداش های عظیم و خیره کننده و بهتآور؟ مگر نه اینکه«اجر»،در مقابل«عمل»است؟و مگر نه اینکه تناسبی باید بین«کار»و«مزد»باشد؟
اساسا چرا باید زیارت رفت؟ فایده زیارت برای زایر چیست؟ زیارتگاه ها چه نقش تربیتی و تهذیبی دارند و باید داشته باشند؟
زیارتنامهها چه متن هایی است و چه آموزش هایی دارد؟ در زیارت،باید به«دل»پرداختیا به«عقل»؟ زیارت،ریشه در منطق و برهان دارد،یا خاستگاه آن،وادی شور و شوق و جذبه و عرفان است؟
زیارت،در صدر اسلام،مهم و مفید بوده،یا همیشه و هم اکنون هم سازنده و تعهد بار و رسالت آشناست؟ در زیارت،به«منفعت»باید اندیشید یا به«معرفت»؟زایر،«عاشق»استیا«جهانگرد»؟ زیارت،«دخل»استیا«خرج»؟ زیارت،عملی عبادی است،یا جنبه«سیاسی»هم داشته و دارد؟
زیارت،ساخته و پرداخته شیعیان است،یا اصلی است که پیامبر،منادی آن است و ریشه در متن دین دارد و عقل،پشتوانه آن است و عرف،حامی آن و ملت ها و اقوام بشری عامل به آن؟!
اینها...و مطالب و مسائل دیگری،انگیزه آن است که از میان آن همه زمینهها و دستور العمل ها و برنامهها که گفتیم در فضای تربیتی دین و مکتب وجود دارد،«زیارت»را انتخاب کرده و از جوانب گوناگون،پیرامون آن به دقت و تامل بپردازیم.
تا از کرانه این غدیر فیاض،بهرهای برگیریم و اگر در کنار دریا نشستهایم،-دریای معارف اهل بیت عصمت-لب تشنه نمانیم.و اگر نه به حد کمال مطلوب،ولی به اندازه وسع و گنجایش خویش،رفع عطش کنیم.
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید تشنهایم و جویا... خدا بر تشنگی ما بیفزاید تا جویاتر شویم.
آب کم جو،تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
● زیارت، قلمرو دل و وادی محبت
در بحث«زیارت»،پیش از آنکه استدلال شود که چرا باید رفت و رفتن به زیارت را چه سود؟اگر شناختی محبت آور،نسبتبه صاحبان«مزار»باشد،جایی برای این سؤال و استدلال باقی نمیگذارد. در زیارت،بیش از فلسفه و برهان،عشق و شور و محبت نهفته است.
بیش از آنکه«عقل»،محاسبه کرده و در یابد که چرا؟«دل»،فرمان داده و زایر را به مزار رسانده است. وادی زیارت،بیش و پیش از آنکه وادی معقولات و محاسبات عقلی باشد،وادی دل و جذبه درون است. زایر،اگر بداند و بشناسد که مورد زیارتکیست؟ ،دیگر نمیپرسد: کجاست؟
زیارت میتواند نمودی از احساس شوق درونی انسان باشد. نشانی از محبت و دلیلی بر عشق و علامتی از تعلق خاطر باشد. زیارت،زبان علاقه و ترجمان وابستگی قلبی استبه راه میافتد و همچون خضر،به دنبال آب حیات،و همچون موسی (ع) در پی«عبد صالح»روان میگردد تا برسد و بیابد و بهره برگیرد و کامیاب شود. «زیارت»،از این مقوله است.پیوند قلبی است،محبت و علاقه است.
آنچه زایر را به پیمودن راه ها و طی مسافت ها و تحمل رنجسفر و بیم بادیه و استقبال از خوف و خطر وا میدارد،کشش درونی و علاقه قلبی اوست. و اگر عشق آمد،خستگی رختبر میبندد و اگر محبت در کار بود،ملال متواری میشود.
آنچه در راه طلب خسته نگردد هرگز
پای پر آبله و بادیه پیمای من است
● محبت، پشتوانه زیارت
آنکه عشق و شوق داشته باشد،به زیارت هم میرود. برای عاشق شایق،نه تنها خود محبوب،جالب و جاذب است،بلکه هر چیزی هم که به گونهای رنگ تعلق و رایحه انتساب به او را داشته باشد،مطلوب و جاذبهدار است و دلداده را به سوی خود میکشد.
در زیارت چنین است.چگونه میشود که عاشق خدا و دوستدار پیامبر و اهل بیت،و محب صالحین و صدیقین و شهدا و اولیاء الله،شوق دیدار خانه خدا و بیت الله و مزار و مرقد و خانه و شهر و دیار معشوق را نداشته باشد و شیفته دیدار کعبه و مدینه و مزار ائمه و قبور صالحین و شهرهای خاطره آمیز و شوق انگیزی که ریشه در فرهنگ دینی ما دارد نباشد؟!
به گفته مرحوم علامه امینی:
«اگر مدینه منوره،حرم محترم الهی شمرده شده و در سنت نبوی،برای مدینه و خاکش و اهلش و مدفونین آنجا ارزش های فراوان بیان شده است،به خاطر همان انتساب به خدا و پیامبر است.و بر مبنای همین اصل،هر چیز دیگری هم که نوعی تعلق و انتساب به پیامبران و اوصیاء و اولیاء الهی و صدیقین و شهدا و افراد مؤمن دارد ارزش پیدا میکند و شرافت مییابد... ». ۱
زیارت میتواند نمودی از احساس شوق درونی انسان باشد. نشانی از محبت و دلیلی بر عشق و علامتی از تعلق خاطر باشد. زیارت،زبان علاقه و ترجمان وابستگی قلبی است.
برای عاشق،حتی خانهای که روزی معشوق در آن ساکن بوده،کوچهای که روزی دلبر از آن گذشته،زمینی که بر آن قدم نهاده،شهری که روزی در آنجا میزیسته،سنگی که دست محبوب به آن خورده،لباسی که بر اندام او بوده،کفشی که در پایش داشته،دلربا و جاذب است، دوست داشتنی و شوق انگیز است.
این شعر منسوب به مجنون است که در باره لیلی گفته است:
امر علی الدیار،دیار لیلی اقبل ذا الجدار و ذالجدارا و ما حب الدیار شغفن قلبی و لکن حب من سکن الدیارا ۲
یعنی:از دیار لیلی میگذرم،این دیوار و آن دیوار را میبوسم،علاقه به دیار لیلی دلم را تسخیر نکرده است،بلکه آن کسی که در آن سکونت دارد،مرا مفتون خود ساخته است. میبینیم که جاذبه شهر،به خاطر حضور لیلی در آن است.
وادی زیارت،وادی عشق و علاقه و عرفان است.در قلمرو دل،گاهی پای عقل هم میلنگد و وقتی عشق فرمان میدهد،عقل چارهای جز تسلیم و فرمانبرداری ندارددر زیارت و مزار،مسئله در ظاهر سنگ و چوب و آجر و آهن و ضریح و ساختمان مزار و گنبد و گلدسته و رواق و...خلاصه نمیشود،تا به زیارت و بوسیدن و تقدیس اینها اشکال شود.بلکه نقش عمده با آن محبت و شناخت و معنویت و عشقی نهفته است که در ورای این هاست که حتی به این ها،معنی و جهت و قداست و حرمتبخشیده است.وقتی قلب،در گرو یک عشق بود، صاحب آن دل،از نام و یاد و لباس و دستمال و کفش و کوچه و شهر محبوب،خوشش میآید و لذت میبرد و همه اینها برایش جاذبه دارد و در هر یک از اینها عکس رخ یار را میبیند.
ما با محبت وافر و علاقه و احساسی که به حضرت محمد (ص) داریم،اگر با خبر شویم که در جایی رد پایی و نشانی از آن حضرت باقی است،آیا شوق دیدنش را نخواهیم داشت؟«مقام ابراهیم»در مسجد الحرام،برای حاجی چرا آنقدر خاطره به همراه دارد؟جز این است که سنگی است که حضرت ابراهیم در بالا بردن دیواره کعبه،به کمک پسرش اسماعیل،آن را زیر پا میگذاشته است و جای قدم او بر سنگ باقی است؟!
میبینیم که وادی زیارت،وادی عشق و علاقه و عرفان است.در قلمرو دل،گاهی پای عقل هم میلنگد و وقتی عشق فرمان میدهد،عقل چارهای جز تسلیم و فرمانبرداری ندارد.مرحوم علامه امینی نقل میکند:
«...فقیه و ادیب بزرگوار اهل سنت،تاج الدین فاکهانی (وفات ۷۳۴) به دمشق رفتبه قصد زیارت کفش پیامبر که در«دار الحدیث الاشرفیه»نگهداری میشد.وقتی کفش را دید،افتاد و شروع به بوسیدن کرد و صورتش را بر آن میمالید و اشک شوق از دیدگانش جاری بود و شعری به این مضمون را میخواند:اگر به مجنون گفته شود:لیلی و وصال و دیدار او را میخواهی،یا دنیا را و آنچه را در آن است؟او در جواب خواهد گفت: غباری از خاک کفش لیلی برایم محبوبتر است و شفابخشتر برای دردهای من... ۳
آری...وقتی عشق در کار باشد،خاک ره دوست را باید سرمه چشم نمود.و برای عاشق،آنچه ارزشمند است،محبوب و دیدار او و هر چیزی است که منسوب به اوست.
برادرانه بیا قسمتی کنیم رقیب
جهان و هر چه در آن است از تو،یار از من
این یک طرف قضیه است که محبت،انسان را به زیارت وا میدارد. سوی دیگر قضیه آن است که«زیارت»،محبت و شناخت میآورد و از آن جهت،عامل سازنده و تربیت کننده است.
منبع : کتاب زیارت تالیف: جواد محدثی
محمدی _گروه دین و اندیشه تبیان
۱. سیرتنا و سنتنا صص ۱۶۱-۱۶۰.
۲. الغدیر،ج ۵،ص ۱۵۱.
۳. الغدیر،ج ۵،ص ۱۵۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست