پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

آقای مدیر کل، خیلی مدیر کلی می آید


آقای مدیر کل، خیلی مدیر کلی می آید

آقای مدیر کل گفت: ما اهل کلاس گذاشتن نیستیم، حتما تلفن همراهم خاموش یا روی ویبره بوده و متوجه صداش نشده ام وگرنه چرا نباید جواب بدهم، مطمئن باشید از آن مدیرانی نیستم که به خاطر …

آقای مدیر کل گفت: ما اهل کلاس گذاشتن نیستیم، حتما تلفن همراهم خاموش یا روی ویبره بوده و متوجه صداش نشده ام وگرنه چرا نباید جواب بدهم، مطمئن باشید از آن مدیرانی نیستم که به خاطر کلاس کارشان، تلفن همراه را جواب نمی دهند و پاسخ گویی را به منشی محول می کنند.

شاید مدیر کل راست می گفت و در جواب دادن به تلفن همراهش کلاس نمی گذاشت اما! شنبه صبح ساعت ۸ و ۵۰ دقیقه، همراه مدیر کل خاموش بود، با اداره تماس گرفتم.

منشی: آقای مدیر هنوز نیامده است.

یک شنبه ساعت ۹ صبح باز هم مدیر به اداره نیامده است.

سه شنبه ساعت ۹ صبح مدیر در اداره نیست، به منشی می گم: آقای مدیر خیلی مدیر کلی می آید، می خندد، «نمی دانم»

آقای مدیر کل تلفن همراهش را بعد از چند بار زنگ زدن جواب می دهد، صدایی خسته و خواب آلود، «اداره نیستم»، برای ارائه آمار به شما باید به اداره بروم، منشی وقت می گذارد.

چند جلسه پشت سر هم، وقتی برای آن روز نمی گذارد اما مدیر کل بعد از وقت اداری هم حضور دارند، می توانید بعد از آن بیایید.

مدیر کل، اطلاعات و ایده های خیلی خوبی دارد تا حالا هم پست های مهمی را گذرانده است، تحمل بوی سیگار در اتاق چندان راحت نیست.

به روابط عمومی زنگ می زنم، نیم ساعت وقت بین ۸ و ۳۰ دقیقه تا ۹ تعیین می کند.

می گم نیم ساعت خیلی کم است.«آقای مدیر ساعت ۹ جلسه دارند و باید بروند»، تصمیم می گیرم زودتر بروم تا از ساعت حضور مدیر کل در اداره استفاده کنم.

«آقای ... ساعت ۸ برای مصاحبه می آیم که تا ساعت ۹ کار تمام شود»

روز مصاحبه ساعت ۸ هنوز آقای مدیر نیامده است، نیم ساعت می گذرد اما هنوز از او خبری نیست، مسئول دفتر توضیح می دهد حتما مدیر در واحد ... یا طبقه ... است، به زودی می آید.

ساعت ۸ و پنجاه دقیقه قبل از آن که دفتر مدیر را ترک کنم مدیر کل وارد می شود خیلی مدیر کلی آمده است و می گوید قرار بر ساعت ۹ بود!