چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

آنچه معتقدم


آنچه معتقدم

- (...) می‌رسیم به دموکراسی. دموکراسی جمهوری محبوب دل‌ها نیست و هیچ‌گاه هم نخواهد شد، اما لااقل پلیدی‌اش از سایر انواع کنونی حکومت کمتر است و به همین خاطر شایسته‌ حمایت ماست. دموکراسی …

- (...) می‌رسیم به دموکراسی. دموکراسی جمهوری محبوب دل‌ها نیست و هیچ‌گاه هم نخواهد شد، اما لااقل پلیدی‌اش از سایر انواع کنونی حکومت کمتر است و به همین خاطر شایسته‌ حمایت ماست. دموکراسی با این فرض شروع می‌شود که فرد مهم است و وجود همه‌گونه انسان برای ساختن تمدن لازم است. شهروندانش را به رییس و مرئوس تقسیم نمی‌کند – کاری که رژیم‌های کارآیی محور می‌کنند. مردمی که من بیش از همه می‌ستایم شان، انسان‌هایی حساس اند که میل به خلق یا کشف چیزی نو دارند و چنین مردمانی در دموکراسی بیش از دیگر جاها شانس شکوفایی می‌یابند.

(...) دموکراسی شایستگی دیگری نیز دارد. اینکه به نقد اجازه‌ بروز می‌دهد، چرا که اگر امکان نقد عمومی نباشد رسوایی‌های فضاحت بار اجتناب‌ناپذیر خواهند شد. به همین دلیل من به مطبوعات به‌رغم تمام دروغ‌ها و ابتذالشان معتقدم و همین‌طور به پارلمان. پارلمان اغلب به عنوان نوعی یاوه خانه استهزا شده است. اما من به پارلمان معتقدم درست به همین خاطر که یاوه خانه است. من به آن نماینده‌ جزئی که موی دماغ می‌شود معتقدم. تحقیر می‌شود، متهم می‌شود که کژخلق و بی خبر است، اما با این همه سوءاستفاده‌هایی را افشا می‌کند که در غیر‌این صورت مسکوت می‌ماندند و خیلی اوقات پیش می‌آید که سوءاستفاده‌ای درست به دلیل همین افشاگری‌ها رفع می‌شود. همینطور گاهی، یک مقام رسمی باورش می‌شود که خداست، آن وقت دیر یا زود سوالی در پارلمان درباره‌اش مطرح می‌شود که مجبورش می‌کند بیشتر حواسش را جمع کند.

... پس (در مجموع) دو فریاد برای دموکراسی کافی است و نیازی به سه فریاد نیست، زیرا فقط عشق، این جمهوری محبوب، ارزش سه فریاد را دارد.

- اکنون چنان دوره‌ سختی برای زندگی است که افسردگی و از دست دادن روحیه یا حتی افتادن در دام کوته‌بینی اجتناب‌ناپذیر شده است.

بنابراین ممکن است در جست‌وجوی پناهگاه به قهرمان سالاری روی آوریم. به عقیده‌ من این کار سودی به حال ما نخواهد داشت. قهرمان سالاری گناهی پر خطر است و درست یکی دیگر از شایستگی‌های دموکراسی همین است که آن را ترغیب نمی‌کند و به شکل‌گیری بزرگ مرد منجر نمی‌شود. برعکس، دموکراسی انواع گوناگونی انسان کوچک می‌سازد – که دستاورد بسیار بهتری است. مردمی که نمی‌خواهند گوناگونی زندگی را بپذیرند و تصمیم خودشان را بگیرند، از این امر ناراضی می‌شوند و چشم به ظهور قهرمانی می‌دوزند که در برابرش سر خم کنند و کورکورانه دنبالش بروند. بسیار مهم است که بدانیم قهرمان جزء جدایی‌ناپذیر خودکامگی امروز است. رژیم کارآیی محور نمی‌تواند بی چند قهرمان بزرگ دور و برش که کارهای احمقانه را به انجام می‌رسانند برپا باشد. (...) من به بزرگ مردان بد گمانم. آنها کویری از همسانی و اغلب استخری از خون در اطراف خود به راه می‌اندازند و من همیشه وقتی شکست می‌خورند، لذت یک انسان کوچک را در خود احساس می‌کنم.

-... اما درباره‌ فردگرایی، به نظر می‌رسد حتی اگر کسی بخواهد هم راه گریزی از آن نیست. دیکتاتور قهرمان می‌تواند شهروندانش را آنقدر خرد کند که همه یک شکل شوند، اما نمی‌تواند آنها را یکی کند. ورای قدرت اش است. می‌تواند فرمان دهد که به هم بچسبند، می‌تواند توده‌ای ازشان بسازد، اما آنها ناگزیر باز هم جدا از هم به دنیا می‌آیند و جدا از هم می‌میرند. به همین دلیل علاج‌ناپذیر (انسان‌ها) همواره از خطوط تمامیت خواهی خارج خواهند شد.

- تاریخ به ما نشان می‌دهد که انسان‌ها همواره زیر سایه‌ شمشیر بر عمل خلاقانه اصرار داشته‌اند. آنها کارهای هنری، علمی یا خدماتی‌شان را فقط به خاطر لذت انجام شان انجام داده‌اند و ما هم بهتر است که اکنون زیرسایه‌ رعب‌آور هواپیماها از آنان پیروی کنیم.

ای. . فورستر

مجید روئین پرویزی