چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آقای خاتمی, لطفاً صادقانه سخن بگویید


آقای خاتمی, لطفاً صادقانه سخن بگویید

اخیراً در سخنرانی های مختلف جنابعالی, گاه در مقام معلم اخلاق, مواعظ اخلاقی می فرمایید و گاه در مقام یک لیدر سیاسی, تحلیل و راهبرد سیاسی ارائه می دهید گاه در مقام یک متفکر, به لحاظ فکری ارائه طریق نموده و گاه در مقام یک اقتصاددان, فرمول های اقتصادی خلق می نمائید و تا این جای کار حرفی نیست

اخیراً در سخنرانی‌‏های مختلف جنابعالی، گاه در مقام معلم اخلاق، مواعظ اخلاقی می‌‏فرمایید و گاه در مقام یک لیدر سیاسی، تحلیل و راهبرد سیاسی ارائه می‌‏دهید. گاه در مقام یک متفکر، به لحاظ فکری ارائه طریق نموده و گاه در مقام یک اقتصاددان، فرمول‌‏های اقتصادی خلق می‌‏نمائید و... تا این‌‏جای کار حرفی نیست. ولی در این سخنرانی‌‏ها مطالبی بیان نمودید که حکایت از آن دارد یا از مسائل جامعه و مملکت و تحرک و تحول اجرایی بوجود آمده در آن بی‌‏خبرید و یا با علم به آن، با هدف‌‏گذاری‌‏های از پیش تعیین شده،‌واقعیات را وارونه جلوه می‌‏دهید.

علی ایحال، ‌از این مواضع و حرف‌‏هایتان اینگونه برداشت می‌‏شود که ظاهراً گذشته‌‏های نزدیک را فراموش کرده‌‏اید و یا فکر می‌‏کنید مردم فراموش کرده‌‏اند. از این‌‏رو یادآوری آن لازم به نظر می‌‏رسد:

این‌‏که مردم را عوام و ناتوان از قدرت تشخیص و خودتان را قیم فکری مردم می‌‏دانید، این‌‏که بیش از یک دهه بر طبل اصلاحات کوبیدید و خودتان را پرچمدار اصلاحات و دیگران را مخالف هرگونه اصلاح گری قلمداد نمودید، این‌‏که معیشت را اولویت دست چندم مردم و دغدغه مندان معیشت مردم را پوپولیسم عنوان می‌‏کنید، این‌‏که آزادی را به گونه‌‏ای طرح می‌‏کنید که مطلق بودن آن‌‏را در اذهان متبادر می‌‏نماید، این‌‏که دمکراسی را امری لایتغیر و ناقدین لیبرال دمکراسی را غیر واقع بین می‌‏دانید، این‌‏که لویی جرگه مدل افغانستان را بر تفکر مترقی و وحدت بخش ولایی کارسازتر می‌‏دانید، ‌این‌‏که بیانیه حقوق بشر تراوش شده از ذهن اندیشمندان قرون گذشته فرانسه را غیر قابل خدشه و ناقدین آن را غیرقابل تحمل ودر مقابل برخی از احکام اجتماعی مسلّم دین را قابل نقد و ناقدین آنرا دارای ذهنی روشن و مستحق حمایت می‌‏دانید، این‌‏که پروژه سراسر ابهام و بدون مبانی علمی "گفت‌‏وگوی تمدن‌‏ها" را ظاهراً دوستان و همفکران‌‏تان در جای دیگر ساخته و پرداخته نموده و از زبان شما بیان می‌‏شود و در پی آن به جای گفت‌‏وگو و تعامل و تعاطی صاحبان تمدن، شخصیت‌‏های سیاسی به لابی گری و بده بستان‌‏های سیاسی می‌‏پردازند.

این‌‏که طرح ساماندهی اقتصادی را حتی برروی کاغذ هم نتوانستید ترسیم کنید و درمقابل، طرح تحول اقتصادی آماده اجرای دولت را موجب زیرسؤال رفتن عملکرد دوران مسوولیت اجرایی خود و جریانات فکری و سیاسی خود دانسته و غیرعلمی و غیرمنطقی آنرا مورد هجمه قرار می‌‏دهید، ‌این‌‏که پس از سال‌‏ها درگیری‌‏های درون جناحی، هنوز در تعیین شیخ اصلاحات و رهبری اصلاحات گیر کرده‌‏اید، ‌‌این‌‏که دولت شما (قوه مجریه نظام) در قالب اپوزوسیون نظام عمل کرده و در این اپوزوسیونی گری، فراکسیون اکثریت مجلس وقت را با خود همراه نموده و ساز خروج از نظام را کوک می‌‏کردید، این‌‏که مقاومت مدنی در مقابل نظام را اندیشه‌‏ای راهبردی و این مقاومت مدنی را نسخه‌‏ای شفابخش برای مردم معرفی و ترویج نموده ودر نهایت با "نه" بزرگ مردم مواجه شدید، این‌‏که راهبرد مجهول الهویه "جامعه مدنی" را در مقابل نظریه مترقی "جامعه ولایی" و"نظام اسلامی" قراردادید، این‌‏که بین مقاومت مدنی این‌‏طرف آب و مقاومت ملّی آن‌‏طرف آب چه رابطه تئوریک و ارگانیکی وجود دارد، این‌‏که مسوول اجرایی و مجری تئوری‌‏های نظام خود به تئوری پردازی پرداخته و در هروله میان تئوری و اجرا فرصت سوزی را کارکرد اصلی خود نمودید، این‌‏که ۸ سال از عمر ارزشمند نظام را به جای کاروتلاش و اقدامات اجرایی، به گفتاردرمانی پرداخته و ‌فرصت سوزی نمودید.

این‌‏که اندیشه‌‏های مترقی و تابناک حضرت امام خمینی(ره) را قابل نقد دانسته و تئوری‌‏های دست چندم دهه‌‏های گذشته تئوری پردازان غرب را ترجمه و به مثابه وحی منزل به خورد جامعه دادید، این‌‏که برخی از شخصیت‌‏های نظام را عالیجنابان سرخپوش و یقه سفیدان... عنوان نموده و بعداً در یک حرکت تله پاتی سیاسی و چرخش تاکتیکی(نه استراتژیکی)، همان شخصیت‌‏ها را ناجیان پروژه اصلاحات قلمداد نمودید، این‌‏که با ذره بین‌‏های قوی و دوربین‌‏های چند مگاپیکسلی دنبال شکاف‌‏های قومیتی جامعه یکپارچه ایران اسلامی گشته و بر طبل قومیت گرایی نواختید، این‌‏که سعی در القاء شبهه وجود انشقاق و تباین بین جمهوریت و اسلامیت نظام نمودید، این‌‏که در اجرای تئوری " فشار از پایین و چانه زنی در بالا" دوستان و همفکران شما غائله ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ را ساخته و پرداخته و اجرا نموده وسرشان به سنگ خورد و...، این‌‏که با شعار " تحمل مخالف"، مخالفین انقلاب و نظام وحضرت امام(ره) را در آغوش گرفته و حلواحلوا کردید و در مقابل مخالفین و منتقدین داخل نظام بر خود را برنتابیده و با بدترین نوع ممکن برخورد نمودید،این‌‏که با شعار " چندصدایی" با جذمیّت و دگمیت کم نظیر به مخالفت و برخورد با صداهای مغایر صدای خودتان پرداخته و در عمل، تک صدایی را راهبرد محتوم جامعه نشان دادید، این‌‏که با شعار پلورالیسم و تکثرگرایی، از یک طرف طمع دست یازی دشمنان بر جامعه را به لحاظ فکری، فرهنگی و سیاسی برانگیختید و از سوی دیگر در عمل با سر برآوردن هر جریان فکری و سیاسی مخالف و منتقد خودتان به مخالفت برخواستید.

هرچند که همه و یا غالب این مباحث و مسائل از نظرها مرده و در تاریخ دفن شده‌‏اند و طرح مجدد آنها به منزله نبش قبرنمودن آن است که البته کراهت هم دارد ولی چه می شود کرد وقتی‌‏که مواضع و صحبت‌‏های اخیر جنابعالی حکایت از این دارد که انگار گذشته فراموش شده و "مردم"، "جامعه" و "تاریخ" را فراموش‌‏کار می‌‏پندارید.

البته همه موارد ذکر شده به شخص جنابعالی بر نمی‌‏گردد.بلکه برخی به شخص شما، برخی به همفکران و همراهان شما و برخی دیگر توأمان به شما و همفکرانتان بر می‌‏گردد ولی برخی از مواردی که شخص جنابعالی اخیراً مطرح نمودید، سئوالاتی جدّی در اذهان ایجاد نموده که خوب است برای تنویر افکار عمومی،‌صادقانه و شفاف به این سئوالات پاسخ دهید:

۱) همان‌‏گونه که واقفید اسلام و آزادی از هم تفکیک ناپذیرند تا آنجا که هرجا اسلام هست یقیناً آزادی هم هست. جنابعالی به گونه‌‏ای صحبت می‌‏کنید که گویا هریک از اسلام و آزادی را دو مقوله جدااز هم ولی قابل سازش می‌‏دانید. این‌‏گونه از اسلام وآزادی صحبت کردن با مبانی متقن دینی ما سازش ندارد و از نوع صحبت‌‏های شما در مورد آزادی این‌‏گونه برداشت می‌‏شود که نوع نگاهتان به آزادی، سبقه نگاه لیبرال دمکراسی به آزادی دارد.

با این توصیف، سوال این است که تعریف مشخص جنابعالی از آزادی چیست؟

۲) اخیراً گفته‌‏اید که در آینده تلاش می‌‏کنم گفتمان اصیل اصلاح طلبی را بصورت مدوّن به جامعه ارائه نمایم.سئوال این است که:

اولاً) آیا تاکنون تعریفی از اصلاحات نداشته‌‏اید؟ و یا اینکه آنچه تا حال می‌‏گفتید غیراصیل و رد گم کننده بود و الان پس از یک دهه می‌‏خواهید دل به دریا زده و اصیل!آن‌‏را ارائه دهید؟

ثانیاً) در این صورت با کدام حجت عقلی،علمی،شرعی و اجتماعی، ‌بیش از یک دهه بر طبل غیراصیل اصلاحات کوبیدید و وقت ارزشمند مردم را گرفتید؟

ثالثاً) اگر تاکنون تعریف مشخصی از اصلاحات داشتید چرا تاکنون آن‌‏را تدوین و بیان نکردید؟ یا این‌‏که قصد دارید در این تدوین جدید، تجدیدنظری بر آن داشته باشید؟

۳)گفتید که از شرایط کاندیدشدن شما این است که با مردم مفاهمه کنید! می‌‏دانید که در ادبیات سیاسی، اجتماعی و آموزه‌‏های امام راحل(ره)، مردم ولی نعمت مسوولین و مسوولین خدمت‌‏گزار مردم هستند. و این را هم می‌‏دانید که خدمت نیاز به مفاهمه ندارد زیرا مفاهمه طرفینی است و خدمت‌‏گزار باید خواسته‌‏ها و نیاز مردم را اجرا نماید نه مفاهمه. لذا خوب است منظورتان از این "مفاهمه با مردم" را بیان نمایید.

۴) گفتید که " در جامعه ما برخی کسانی هستند که دارای جمود در اندیشه،‌خودبرتربینی در احساس و خشونت در رفتار هستند " اتفاقاً همین‌‏طور است و به لحاظ مصداقی، آن جریان فکری است که در انجماد ایهام اصلاحات، بیش از یک دهه در جمود مطلق فکری بسر برده و هیچ چیز غیر از آن بر نمی‌‏تابند و خود برتر بینی بر دیگران آنها اظهر من الشمس است و در غائله ۱۸ تیر و... خشونت در رفتار را به حد اعلا رسانده‌‏اند. حال سؤال این است اگر در این رابطه مصداق دیگری سراغ دارید، بیان نمائید.

۵) گفتید که " همواره یکی از دغدغه‌‏های جدی من این بوده است که چرا نباید هویت تحرک بخشی و رهبری به جامعه منتقل شود " در این رابطه توجیهات مختلفی می‌‏توان آورد که منظور اصلی را ننمایاند. سؤال این است که به دور از هرگونه توجیهات، منظورتان از این مساله را بیان فرمایید.

۶) گفتید که " متأسفانه دروغگویی گفتمان اصلی بخش‌‏هایی از جامعه شده است که از ایشان جز صداقت نباید انتظاری داشت...، این روزها شاهد ارائه برخی وعده‌‏ها و آمارهای اشتباه و غلط از مراجع رسمی هستیم"، شما با این بیان، صراحتاً دولت و دستگاه‌‏های رسمی اجرایی را در ارائه آمار و اطلاعات به دروغگویی نسبت دادید(اگرچه این ادعا بلحاظ حقوقی یک اتهام بیّن و گفتاری مجرمانه است) حال با قطع نظر از منظر حقوقی، جنابعالی بر پایه واساس چه مستنداتی چنین بی‌‏مهابا سخن می‌‏گویید؟

۷) گفتید که" محوریت مردم در جامعه کمرنگ شده و باید نگران محو تدریجی آن بود!" اولاً: اگر اعتقاد به محوریت مردم دارید،‌چرا دغدغه مندان مسائل و مشکلات مردم و حرکت مردم محورانه دولت را به پوپولیسم متهم می‌‏کنید؟ و ثانیاً: براساس کدامین مصادیق و چه مستنداتی چنین دادِ سخن می‌‏دهید؟

۸) گفتید که هیچ دولتی نمی‌‏تواند وضع را به ۴ سال پیش برگرداند،‌اگرچه در این رابطه گفتنی‌‏ها بسیار است، ولی خوب است بفرمائید منظورتان از این حرف چیست؟

۹) فرمول و معادله اقتصادی "هزینه و فایده" مورداشاره شما در سیاست‌‏ها و اداره کشور،‌معادله‌‏ای چند مجهولی است که در هشت سال مسوولیت اجرایی، قادر به حلّ این معادله نشدید. حال خوب است بفرماییدکه الان چگونه می‌‏خواهید این معادله چندمجهولی‌‏تان را حل نمائید.

۱۰) گفتید‌"ضعیف شدن جنبه کارشناسی در سیاست‌‏گذاری‌‏ها سبب می‌‏شود که علیرغم پرداخت هزینه‌‏های گزاف، فواید کافی عاید کشور نشود"، عدم کارشناسی و یا ضعیف شدن جنبه کارشناسی در سیاست‌‏گذاری‌‏های دولت، دروغ بزرگی است و پرداخت هزینه‌‏های گزاف، دروغی بزرگتر که متأسفانه از زبان بعضی‌‏ها عنوان می‌‏شود و جنابعالی هم آگاهانه یا ناآگاهانه به آن دامن می‌‏زنید! اگر واقعاً چنین است، خوب است به جای القاء شبهه، مواردی از این دست را به صورت مصداقی ارائه نمائید؟

۱۱) گفتید که اگر عیب و نقصی در عملکرد دولت شما بود، مسبب آن موانعی بودند که نمی‌‏گذاشتند کارها پیش برود، خوب است آن موانع ادعائیتان را به صورت صریح وشفاف بیان نمائید.

۱۲) گفتید که " مردم ایران قریب یک‌‏صدوپنجاه سال است که به جدّ خواهان آزادی، استقلال،پیشرفت و عدالت هستند و از همین رو این خواسته‌‏ها به همراه تعلقات دینی، منشأ تأسیس نظامی شد که قرار بود هم تعلق دینی و هم خواسته‌‏های تاریخی ایرانیان را تأمین کند"

اولاً) با این صحبت‌‏ها معلوم نیست شما با نظام مشکل دارید یا با مردم و یا با دولت و یا با هر سه؟

ثانیاً)مردم ایران به جدّ خواهان" استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی" بودند که پیشرفت و عدالت را در دل خویش دارد و حال سوال این‌‏جاست که قسمت دوّم خواسته اصلی مردم (استقلال،آزادی‌،جمهوری اسلامی) که به شعاری ملّی و همگانی مبدل شد، از یادتان رفت یا مسامحتاً از آن عبور کردید تا دوستانتان از شما عبور نکنند؟

۱۳)گفتید که " امروز زبان رایج و رسمی با زبان مطلوب انقلاب فاصله گرفته است" حال بفرمایید که مگر زبان ریاست محترم جمهور جناب آقای احمدی نژاد، که زبان رایج و رسمی و برگرفته از زبان امام(ره) و رهبری معظم انقلاب است، در داخل و خارج جز اسلام، عدالت، آزادی، مردم، ولایت، خدمت وانجام اقدامات اجرایی و عملی در آن جهات است؟اگر جنابعالی زبان مطلوب انقلاب را همین موارد می‌‏دانید و در عین حال کتمان می‌‏کنید، کم لطفی می‌‏فرمائید واگر از نگاه شما زبان مطلوب انقلاب،‌زبان دیگری است، خوب است آن را شفاف و صریح بیان نمائید.

۱۴)همان‌‏گونه که می‌‏دانید بسیاری از اقدامات لازم و ضروری نظیر واقعی شدن قیمت بنزین، اجرای اصل ۴۴،کوچک سازی دولت و سپردن کارها به مردم و... در دو دولت جنابعالی و دولت قبل از شما متأسفانه انجام نشد. اینکه نخواستید یا نتوانستید، بحث دیگری است، ولی قدر مسلم اینکه از سوی شما و دولت شما اقدام لازم و جدّی صورت نگرفت. برای این فرصت سوزی در انجام وظایف، در پیشگاه ملّت چه پاسخی دارید؟

۱۵) هیچ‌‏کس نمی‌‏گوید و نمی‌‏تواند بگوید که همه چیز در کشور بر وفق مراد است و نقصی در کار نیست. از آن طرف هم هیچ انسان منصفی نمی‌‏تواند تلاش صادقانه و خستگی ناپذیر، خدمات فوق العاده و کارآمدی این دولت را انکار کند.تا آنجا که حتی دشمنان هم به کارآمدی این دولت در عرصه های داخلی و خارجی اذعان داشته و بعضاً به ناچار بیان واعتراف می نمایند.حال چگونه است که جنابعالی در طول این مدت، حتی یک مورد از واقعیت و مظاهر خدمت دولت را ندیدید؟ انتظار این نیست که واقعیات کارآمدی دولت را بیان نمائید؛ ولی سؤال این است که چرا این حقایق را وارونه جلوه می دهید؟

۱۶) و به حق فرمودید که " دروغ بدترین بد اخلاقی است ". این فرموده شما ارزشمند و زیباست و نباید صرفاً مصرف ویترینی داشته باشد.سئوال این است که آیا این حقیقت اخلاقی را در مورد خودتان هم اعتقاد دارید؟اگر چنین است پس چرا...؟

جناب آقای خاتمی، علیرغم همه موارد ذکر شده، بنده به دور از هرگونه افراط وتفریط گری‌‏ها،جنابعالی را شخصیتی قابل احترام و ظرفیتی برای نظام می‌‏دانم، به همین جهت است که رفتار و گفتار پارادوکسیکالیته شما را قابل توجیه نمی‌‏دانم(والّا چه بسیار مدعیان با رفتار و گفتار تناقض آلودی که ما را با آنها کاری نیست) و معتقدم که در سایه شفافیت مواضع و صداقت و صراحت در گفتار، می‌‏توان واقعیت موجود در عرصه‌‏های مختلف فکری،سیاسی و اجتماعی را آن‌‏گونه که هست (نه آنگونه که منافع سیاسی فردی و جناحی اقتضاء می کند) بهتر به مردم شریف جامعه نشان داده و بسیاری از ابهامات را رفع نمود.

جناب آقای خاتمی، این سوالات و ده‌‏ها پرسش دیگر وجود دارد که پاسخ صریح و شفاف و صادقانه به آنها، مطالبه جدّی مردم از شماست.

اگر به این سوالات پاسخ روشن ندهید و فکر کنید که با سکوت و یا گاهاً پاسخ‌‏های ابهام آلود سوالات فراموش و یا منتفی می‌‏شود، این‌‏گونه فکرکردن به مثابه پاک کردن صورت مساله است و خوب می‌‏دانید که با پاک کردن صورت مساله،مساله حل نمی‌‏گردد. از این‌‏رو بنده به عنوان کسی‌‏که به این مباحث آشنایی و اطلاع دارد، شخص جنابعالی را به یک مناظره آزاد تلویزیونی به صورت حضوری دعوت می‌‏نمایم. مناظره آزاد از آن جهت که هم مباحث مطروحه در این نامه سرگشاده و هم مباحث دیگری که شما تمایل به طرح آن داشته باشید، طرح گردد و تلویزیونی از آن جهت که این مناظره به صورت چهره به چهره و زنده و شفاف بدون تفسیر و تأویل و تحلیل دیگران، به پیشگاه مردم شریف عرضه گردد و قضاوت را به خود مردم بسپاریم.

دکتر علی زارعی نجفدری



همچنین مشاهده کنید