جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

عشق پاک, هوس شعله ور


عشق پاک, هوس شعله ور

اگر محبتی که در خود احساس می کنید یا از جانب مدعی می شنوید, از جنس و قماش عشق ناب باشد, مقدس است و

اگر محبتی که در خود احساس می‏کنید یا از جانب مدعی می‏شنوید، از جنس و قماش عشق ناب باشد، مقدس است و سعی و تلاش در راه رسیدن به معشوق و محبوب، پسندیده و شایسته می‏باشد ولی اگر کشش و جاذبه موجود و مورد ادعا، حاصل هوس سوزان، غرایز سرکش یا اوهام و تخیلات ذهنی است، باید با آن مبارزه کنید و آن را مهار نمائید وگرنه نتایج و عواقب وخیمی در پی خواهد داشت.

● عشق، برآیند و مبتنی بر آگاهی است و هوس بر وهم و خیال

آن کس که فردی را به صفات کمال و جمال شناخته و کمالات وجودی وی برایش محرز شده و کاستی‏ها و نقص‏هایش را می‏داند و با توجه به رجحان نسبی یا فوق‏العاده نقاط مثبت او بر نقاط منفی‏اش به او دل بسته، عاشق واقعی است.

این عشق و علاقه و وابستگی، بعد از آگاهی نسبتاً کامل به شخصیت، ویژگی‏ها، کمالات و نقایص فردی، خانوادگی، جسمی و روحی او حاصل شده و مبتنی بر واقعیات است. او می‏داند مثلاً دختری که محبوب وی گشته، دختری است مثلاً بیست ساله با قد بلند، چشم و ابروی نسبتاً متناسب، برخوردار از زیبایی جسمی و ظاهری در حد متوسط یا کمتر، متدیّن، عفیف و پاکدامن، خانه‏دار که از لحاظ تحصیلات نیز، سوم راهنمایی خوانده و ترک تحصیل کرده است. خانواده وی از طبقه سوم اجتماع - نیمه فقیر - می‏باشند که با عزّت، کرامت، قناعت و کوشش زندگی می‏کنند و با سختی‏های زندگی خو گرفته و به مقاومت در برابر آنها عادت یافته‏اند. علاوه بر اینها قد این دختر از متوسط بلندتر است و لاغراندام جلوه می‏کند که از نظر این جوان، حُسن و جمال نیست و فقط خانه‏داری را در حد معمول می‏داند و کار و تخصص دیگری ندارد و با توجه به وضع خانوادگی‏اش نمی‏تواند جهیزیه چشمگیری به همراه خود بیاورد؛ ولی این جوان وجوه مثبت و منفی دختر را با هم جمع کرده و مقایسه نموده و در مجموع نمره مثبت بالایی در او دیده لذا به او علاقه‏مند گشته و شور عشق آن دختر قلبش را به تپش انداخته است. این محبت و علاقه، عشق است نه هوس شعله‏ور.

برعکس کسی که فقط با تلفن صدای دختری را شنیده و به او اظهار علاقه کرده و حالا بعد از چند بار صحبت تلفنی و شنیدن حرف‏ها و ایده‏ها و اوصاف آن دختر از زبان خودش یا دیگران دلبسته او شده و در خیال خود از او فرد گمشده‏اش را ساخته است، این دلبستگی را نباید و نمی‏توان عشق نامید زیرا بر تخیلات و اوهام استوار است و بنیانی که بر آگاهی استوار نباشد، بسیار سست و بی‏دوام است و به زودی فرو می‏ریزد.

چنین افرادی بعد از صحبت تلفنی یا دریافت نامه، ایمیل، پیام الکترونیکی یا شفاهی از طرف مقابل در ذهن و خیال خود از او یک ایده‏آل می‏سازند و به محبوب ساخته ذهن خود عشق می‏ورزند و این عشق و علاقه مفرط که روز به روز شدیدتر هم می‏شود، آنان را از درک، فهم، دیدن و شنیدن حقایق باز می‏دارد. آنچه خودش می‏خواهد در محبوبش می‏بیند و آنچه را نمی‏پسندد، در او انکار می‏کند.

امام علی(ع) می‏فرماید:

«آرزوها چشم دل را نابینا می‏کند.» (۱)

«هر کس به چیزی به شدت عشق ورزد، آن محبت و عشق شدید، بینایی‏اش را معیوب و قلبش را مریض می‏کند. از این رو با چشم معیوب می‏نگرد و با گوش ناشنوا استماع می‏کند.» (۲)

چنین عشق و علاقه‏ای اگر مبنای تشکیل خانواده و ازدواج گردد، چون هوس شعله‏ور و محبتی توهمی و خیالی است، سراب است نه حقیقت، لذا به زودی سستی آن آشکار می‏شود و بنیان مبتنی بر آن فرو می‏ریزد و به همین جهت است که بسیاری از ازدواج‏های بنا نهاده شده بر عشق‏های تخیلی تلفنی، نامه‏ای، پارکی، ایمیلی و امثال آن به طلاق منجر می‏گردد و چنین عاشقانی آرزو می‏کنند «کاش برای همیشه در همان مرحله عشق و دوست داشتن و آرزوی وصال می‏ماندند» و آب سرد وصال بر آتش گرم عشقشان نمی‏ریخت و کاخ شیشه‏ای و زیبای تخیلشان با تلنگر واقعیت در هم نمی‏شکست. آنان تا با عشق خیالی سرخوش و مشغولند و آرزوی وصال محبوبِ ایده‏آلِ توهمی را دارند، زندگیشان سراسر شور و شوق است ولی همین که به وصال رسیدند و شعله هوسشان فروکش کرد و خیال و وهم رخت بربست، با واقعیت نازیبایی آشنا می‏شوند که تا آن موقع در ذهنشان خطور نداشت. روز به روز زوایای بیشتری از زشتی‏های محبوب خیالی دیروز آشکار می‏شود و شیرینی دوست داشتن را به تلخی نفرت بدل می‏کند به حدی که بعد از گذشت مدتی کم، جز طلاق و جدایی چاره‏ای نمی‏یابند.

دکتر وودی آلن از کارشناسان خبره خانواده می‏نویسد:

دور نیست از دیدار چهره‏ای زیبا به دمی دل ببازیم و به ستایش جمالش بپردازیم و یا از ادراک صفات معنوی موجودی، متأثر شویم و به آفرینی لب بگشاییم و یا حتی نسبت به کسی در ضمیر خود کشش کهربایی دریابیم اما اینها هیچ یک عشق نیست. عشق درخور این نام، باید بنایی باشد که بر پایه‏هایی از بصیرت و معرفت حقیقی عاشق و معشوق به صفات یکدیگر، استوار شود. پس نخست معرفت و شناخت است و از آن پس محبت و اگر این احساس قوت گیرد، به عشق بدل می‏شود. بیشتر اوقات کشش جنسی و جذبه قوی موجود میان زن و مرد را به جای عشق می‏گیرند. این درست نیست زیرا عشق وقتی پدید می‏آید که زن و مرد یکدیگر را نیکو بشناسند و دریابند. این گونه جذبه‏ها و کشش‏ها اغلب موهوم و ناپایاست. عشق باید به تفاهم فکری، توافق اخلاقی و جذبه جسمی [هر سه‏] در آمیخته باشد.

عاشق حقیقی به دنبال شخصیت حقیقی معشوق است نه فقط لذت جسمانی او. (۳)

پی‏نوشت‏ها

۱. نهج‏البلاغه، حکمت‏ها، شماره ۲۷۵.

۲. همان، خطبه ۱۰۹.

۳. آنچه هر دختر باید بداند، وودی آلن، ترجمه نصرت‏اللَّه قاسمی، انتشارات گویش، ص ۱۷۴ - ۱۸۱ - ۱۷۸.