یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا

مایکل سندل و مکتب اجتماع گرایی


مایکل سندل و مکتب اجتماع گرایی

اجتماع گرایی اندیشه ای است که شاید بیش از هر چیز در نقطه مقابل و نقد لیبرالیسم مطرح شده است لیبرالیسم به عنوان آموزه رایج دوران معاصر همواره تحقق کامل آزادی های فردی را ادعا داشته و دارد و برای نیل بدین مفهوم از نظر فلسفی و فکری فرد را دارای تقدم بر همه چیز از جمله جامعه می داند و

‏"اجتماع‏‎‌‎گرایی" اندیشه‎‌‎ای است که شاید بیش از هر چیز در نقطه مقابل و نقد لیبرالیسم مطرح شده است؛ لیبرالیسم به عنوان آموزه رایج دوران معاصر همواره تحقق کامل آزادی‎‌‎های فردی را ادعا داشته و دارد و برای نیل بدین مفهوم از نظر فلسفی و فکری فرد را دارای تقدم بر همه چیز از جمله جامعه می‎‌‎داند و مدعی است که می‎‌‎توان سود و نفع و در کل خواسته‎‌‎های فردی را فارغ از شرایط و مقتضیات متعددی که هر یک در حکم قید و بندی بر این مفهوم اصیل "فرد" است، در نظر گرفت و همین نقطه عزیمت و پایگاه نقد بسیاری از منتقدان اندیشه لیبرالیستی از این تفکر است و به تعبیری یکی از اندیشمندان، همت اصلی و وجه غالب همه آنها "انکار تقدم وجود شناختی فرد" است.

حوزه اصلی نظریه پردازی اجتماع گرایان را می‎‌‎توان در عرصه‎‌‎های سیاسی، فلسفی و اخلاقی دانست که آرای قابل توجهی را ارائه داده‎‌‎اند و در این میان گاه در موارد اندکی به بحث دین نیز مستقیم یا غیر مستقیم پرداخته‎‌‎اند که لذا هم سعی می‎‌‎گردد آرای کلی ایشان در خصوص دین مطرح گردد و هم در مواردی به استنباط جایگاه این مفهوم در کل منظومه فکری اینان پرداخته شود. ‏

این نظریه از دهه ۱۹۹۰ میلادی در محافل علمی و آکادمیک تاثیرگذاری خود را آغاز کرد؛ این نظریه در صدد است تا اجتماع ‏community‏ را در کانون نظریه پردازی سیاسی جای دهد. کمونیتاریان ها مخالفت شدیدی را نسبت به ایده فرد انتزاعی نظریه لیبرال ابراز داشته و استدلال می نمایند که مردم نیاز دارند تا در اداره زندگی خود مشارکت کنند. این نظریه پردازان در مورد عقب نشینی افراد از مشارکت سیاسی و اجتماعی به سوی دنیاهای مجزای خود که در آن صرفا به عنوان مصرف‌کننده عمل می کنند، هشدار می دهند.

البته کمونیتاریان ها خود اذعان دارند که تاکید بیش از حد بر جایگاه اجتماع می تواند به جای توانمند سازی افراد موجبات به بند کشیده شدن آنها را فراهم سازد. آنها معتقدند که نظم و خودسامانی بایستی یکدیگر را پرورش دهند و از این رهگذر افراد می توانند با مشارکت آگاهانه در اجتماعات خود در اداره زندگی خویش نیز توانمندی بیشتری را به دست بیاورند. ‏

شاید بتوان اجتماع گرایی را هم زیر مجموعه‎‌‎ای از "سازه‎‌‎گرایی اجتماعی" در نظر آورد که همچون یک متاتئوری چارچوبی کلان و وسیع ایجاد کرده که بر اساس آن همه امور و ساختارها در روندی تاریخی ساخته شده و پدید می‎‌‎آیند و آن گاه هم که پدید آمدند سلایق و مدهای گوناگونی پدید می‎‌‎آورند. که از جمله بر گزینش‎‌‎های فردی تاثیر می‎‌‎گذارند. هر چند انسان لیبرالی چنین می‎‌‎اندیشد و این گونه به او القا می‎‌‎شود که وی در روند انتخاب گزینه‎‌‎های پیش روی زندگی‎‌‎اش آزادی و اختیار دارد در صورتی که واقعیت غیر از این است به همین دلیل باید دید که آدمی چه میزان قدرت و امکانات در انتخاب راه و روش خویش دارد؟ و آیا اصلا چنین حد وسیعی از قدرت اراده و انتخابگری را دارد یا آنکه بیش از هر چیز باید به امکاناتی بیندیشد که سنت و شرایط خاص وی در اختیارش می‏‎‌‎نهد؟ بالطبع اندیشه اجتماع گرایان به بحث دومی اشاره دارد واینکه آدمی از میان مباحث مختلف و مولفه‎‌‎های گوناگونی که درون سنت وی جای می‎‌‎گیرد، باید توانایی‎‌‎هایش را بسنجد و بعد به عمل بپردازد. ‏

این نظریه پردازان استدلال می کنند که اجتماعات را باید به صورت متکثر در نظر گرفت؛ جامعه مجموعه ای از ویژگی‌هاست و نه یک مکان صرف؛ و از این رو افراد باید به اجتماعاتی متعدد که هر یک قواعد و فرهنگ خاص خود را دارند متعهد باشند. هر قدر که افراد بیشتر در انحصار اجتماع خاصی باشند آن جامعه از خصیصه اجتماع گرایانه (کمونیتاریان) کمتری برخوردار خواهد بود. هر اجتماع به عنوان بخشی از یک اجتماع وسیع تر قلمداد می شود و از این رو ارزش‌ها نمی تواند به یک گروه خاصی محدود گردد؛ چرا که ارزش‌ها باید به ارزش‌های جهانی پیوند یابند - یعنی ارزش هایی که منافع "اجتماعِ اجتماعات" را جلوه گر می سازند.‏

مایکل سندل یکی از فیلسوفان سیاسی زنده آمریکایی است که در زمره اندیشمندان اجتماع گرا شناخته شده می شود وی در ۵ مارس ۱۹۵۳ در شهر مینه پولیس ایالت مینه سوتا ایالات متحده بدنیا آمد. وی پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه براندیز ماساچوست آمریکا در سال ۱۹۷۵، عازم دانشگاه آکسفورد انگلیس شد و با تحصیل در نزد چارلز تیلور، مدرک دکترای خود را در سال ۱۹۸۱ از کالج بالیول دانشگاه آکسفورد دریافت نمود. سندل از سال ۱۹۸۰ تدریس فلسفه سیاسی معاصر را در دانشگاه هاروارد آمریکا آغاز نمود؛ در سال ۱۹۸۲ کتاب مهم سندل با عنوان "لیبرالیسم و محدودیت های عدالت" منتشر شد. سندل در سال ۱۹۸۵ جایزه تدریس هاروارد-رادکلیف را دریافت کرد؛ و در سال ۱۹۹۹ رتبه استاد تمام را در دانشگاه هاروارد به‌دست آورد. وی در سال ۲۰۰۱ به عنوان استاد مدعو به تدریس در دانشگاه سوربن پاریس نیز پرداخت.در حالی‌که از نظر بسیاری از معاصران و همتایان سندل، وظیفه فلسفه صرفا پرداختن به اصول انتزاعی برای پی افکندن شالوده مباحثات و رایزنی های عمومی است، ولی سندل اعتقاد دارد که فلسفه خود باید مستقیما در این بحث ها وارد شود. از نظر سندل، فلسفه سیاسی فقط درباره امور نیست، بلکه باید در امور عمومی وارد شود، و اگر در این راه موفق گردد، مسیر ارتباط مردم با سیاست و حوزه عمومی را هدایت خواهد کرد.

از نظر اندیشه ای، مایکل سندل را به مکتب اجتماع گرایی نسبت می دهند (گرچه خود وی از این برچسب راضی نیست) ، و از این رهگذر وی شاید به‌خاطر نقد نظریه عدالت جان راولز، شناخته شده است. نظریه راولز بر فرض حجاب جهل مبتنی است که به ما اجازه می دهد به افراد فارغ البال تبدیل شویم.

ولی سندل استدلال میکند که ما انسان ها طبعا وابستگی هایی داریم که فارغ البال بودن و وجود این حجاب را غیر ممکن می‌سازد؛ وی در این زمینه از پیوندهای خویشاوندی نام می برد که ما نمی توانیم آنها را انتخاب کنیم، بلکه از همان ابتدای تولد با ما همراه هستند. از آنجایی که این پیوندها اختیاری نیستند، نمی توان آنها را از افراد جدا ساخت. ‏

با اینکه سندل با مطالعه آثار راولز از اقتصاد به سمت فلسفه سیاسی کشیده شد، ولی آوازه دانشگاهی خود در ایالات متحده را مدیون انتشار کتاب لیبرالیسم و محدودیت های عدالت است که در خلال آن حمله تمام عیاری را به نسخه ای از لیبرالیسم وارد آورده که در کتاب نظریه عدالت راولز مطرح شده است. سندل معتقد است تهی کردن زندگی عمومی از گفتمان اخلاقی و دینی، پیامدهای فاجعه باری را در پی دارد، که به یک خلاء می انجامد که با اخلاق گرایی های طبیعی تنگ نظر و متعصبانه ای، پر شده است. استدلال سندل این اس ت که ترقی خواهان سیاسی که خود وی نیز یکی از آنان است، باید به جای نادیده گرفتن امور واقع، فعالانه به عمیق‌ترین باورهای مردم بپردازند.

دستورالعمل های سندل برای دوباره اخلاقی سازی زبان سیاست دربین اندیشمندان و عامه مردم هواداران زیادی پیدا کرده است. در واقع آثار سندل به خوبی آنچه را که دیدگاه لیبرالیستی سیاست باعث از دست رفتن آن شده است را خاطر نشان می سازد؛ چرا که طبق این نگرش لیبرالیستی، سیاست، چیزی بیش از تعقیب رشد اقتصادی و محافظت از انتخاب فردی نیست.

سندل با در نظر گرفتن شرایط موجود و نقاط ضعف زندگی عمومی جوامع لیبرال اعلام می دارد که فقط بازگشت به اخلاقیات می تواند خلاء سیاست مدرن را پر نماید.

رضا نعمتی ‏

منابع:

‏* John Hoffman, A GLOSSARY OF POLITICAL THEORY, Edinburgh University Press, ۲۰۰۷, Pp ۳۰ - ۳۱

* en.wikipedia.org/wiki/Michael_Sandel

* athome.harvard.edu/programs/jmr/

* www.newstatesman.com/.../۲۰۰۹/.../public-philosophy-moral-sandel

* www.gov.harvard.edu/people/faculty/michael-sandel