دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا

پاسخ به چند شبهه درباره مجازات اخروی


پاسخ به چند شبهه درباره مجازات اخروی

مهمترین ویژگی قیامت در متون دینی ما «یوم الجزاء» بودن آن است آنچه که از قیامت در اذهان ما پیش از هر چیز متبادر می شود نیز همین ویژگی است در ارتباط با این ویژگی اصلی قیامت شبهاتی مطرح شده است که برخی از آنها در مورد اصل نظام مجازات اخروی و برخی از آنها در مورد نوع مجازات و یا آموزه های دیگر دینی در این رابطه است در این مقاله به مهمترین اشکالات وارده در این زمینه ها با رعایت اختصار پاسخ داده شده است

مهمترین ویژگی قیامت در متون دینی ما «یوم الجزاء» بودن آن است. آنچه که از قیامت در اذهان ما پیش از هر چیز متبادر می‏شود نیز همین ویژگی است. در ارتباط با این ویژگی اصلی قیامت شبهاتی مطرح شده است که برخی از آنها در مورد اصل نظام مجازات اخروی و برخی از آنها در مورد نوع مجازات و یا آموزه‏های دیگر دینی در این رابطه است. در این مقاله به مهمترین اشکالات وارده در این زمینه‏ها با رعایت اختصار پاسخ داده شده است.

● مقدمه

ایمان به معاد و روز جزا از مسلمات و ضروریات دینی ما مسلمانان است. قرآن کریم در صدها مورد در آیات و سوره‏های گوناگون و با نامهای مختلف از روز جزا سخن گفته است. قرآن کریم در آیات مختلف، ایمان به روز آخرت را همطراز ایمان به خدا و کفر به آن را همطراز کفر به خدا قلمداد کرده است. عجیب این است که قرآن کریم تنها کتابی است که از روز جزا و رستاخیز به تفصیل و تأکید سخن رانده است. در توراتی که فعلاً در دسترس است نامی از این روز به میان نیامده است و در انجیل هم جز اشاره مختصر در این باره، چیز دیگری نیامده است.

قیامت در قرآن کریم با نامها و عنوانهای مختلف خوانده شده است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص حاکم بر آن است؛ مثلاً از آن جهت که همه اولین و آخرین در یک سطح قرار می‏گیرند و ترتیب زمانی آنها از بین می‏رود «روز حشر» یا «روز تلاقی» خوانده شده است و از آن جهت که باطنها آشکار و حقایق بسته و پیچیده، باز می‏شوند «یوم تبلی السّرائر» یا «روز نشور» نامیده شده است و از آن نظر که فناناپذیر و جاوید است، «یوم الخلود» و از آن لحاظ که انسانهایی سخت در حسرت و ندامت فرو می‏روند و احساس غبن می‏کنند که چرا خود را برای چنین مرحله‏ای آماده نکرده‏اند، «یوم الحسرة» یا «یوم التغابن» و از آن حیث که بزرگترین خبرها و عظیم‏ترین حادثه‏هاست «نبأ عظیم» خوانده شده است. (۲)

مهمترین ویژگی که در مورد قیامت به ذهنها تبادر می‏کند این است که آخرت روز جزا و پاداش است. در حقیقت اگر نظام جزا و پاداشی از جانب خدا در کار نباشد بعثت انبیا و دعوت دینی خاصیت و اثری نخواهد داشت. بنابراین، ایمان به روز جزا اهمیتی معادل اهمیت ایمان به اصل دعوت دینی دارد. ایمان به روز جزا مهمترین عاملی است که انسان را به پای‏بندی به تقوا و کارهای خیر و اجتناب از رذایل اخلاقی و گناهان وا می‏دارد. چنان‏که فراموشی یا انکار آن ریشه اصلی هر گناه و خلاف و ظلمی است.

در ارتباط با همین ویژگی اصلی قیامت (روز جزا بودن) پرسشها و شبهات مهمی مطرح شده است که پاسخگویی به آنها لازم و ضروری است. برخی از این اشکالات در مورد اصل نظام مجازات در عالم آخرت و برخی از آنها در ارتباط با نوع مجازات در آن عالم و برخی از آنها درباره برخی از آموزه‏های دینی در این باره است.

در این مقاله به ده شبهه در این باره پرداخته و پاسخ داده می‏شود هر چند برخی از آنها از نوع پرسش است نه شبهه، البته پاسخی که به هر یک داده می‏شود در حد مجال و حوصله مقاله است نه بیشتر.

● شبهه اوّل

▪ فلسفه مجازات اخروی چیست؟

توضیح شبهه این است که فلسفه و فایده عقوبتها و مجازاتها، یا تنبیه متجاوز و مجرم است و یا عبرت گرفتن دیگران و یا تشفّی خاطر و تسلّی قلب ستمدیده. ولی هیچیک از این فلسفه‏ها و یا فایده‏ها در باب مجازات اخروی مطرح نیست زیرا آنجا جای تکرار جرم از جانب مجرم و یا انجام جرم از ناحیه دیگران نیست، به دلیل این که آنجا جای حساب و پاداش است نه جای عمل. انگیزه تشفی و تسلی خاطر هم در مورد خدا صادق نیست زیرا خداوند ـ العیاذ بالله ـ مانند انسان نیست که دچار عقده و حس انتقام‏جویی شود تا بخواهد از راه عقوبت مجرم، خاطر خود را تسکین دهد.

اگر گفته شود که هر چند حس انتقام‏جویی و تشفّی قلب در مورد خدا مطرح نیست اما در مورد بندگان خدا که مورد ستم و تجاوز واقع شده‏اند مطرح است، در پاسخ می‏توان گفت اولاً همه جرمها و گناهان که از قبیل حق الناس نیست، فلسفه عقوبت در حق الله چیست؟ ثانیا حتی در حق الناس، بنده‏ای که بر او ستم شده است یا از اولیای خداست و یا غیر اولیای خدا؛ اولیای الهی مظهر رحمت واسعه الهیه می‏باشند و غیر اولیای الهی هم در جهان وانفسا، اندکی خیر و رحمت و مغفرت الهی و یا دریافت حسنات از فرد متجاوز را بر انتقام از آنها ترجیح می‏دهند.(۳)

ـ پاسخ: پاسخهایی که به این شبهه داده‏اند به قرار زیر است:

الف) خداوند بر اساس حکمت و رحمت خود، برای هدایت و نجات بشر شریعت و آیینی فرستاده است و در آن تکالیفی را برای بشر مقرر فرمود و انبیا و اوصیای انبیا را مأمور ابلاغ آن کرده است و با توجه به این که می‏دانست همه افراد به راحتی و بدون انگیزه خارجی به اطاعت و تسلیم تن نخواهند داد، بر اساس حکمت خود به مطیعان و مؤمنان وعده ثواب و به عاصیان و کافران وعده عذاب داده است. اگر این وعده و وعید الهی نبود ارسال رسل و انزال کتب و شرایع آسمانی لغو و بیهوده بود. با توجه به این که تخلّف از وعده عقلاً و شرعا قبیح و نارواست چاره‏ای نیست جز این که خداوند در عالم آخرت به این وعده‏ها و وعیدها جامه عمل بپوشاند. از این گذشته آیات الهی از عذاب کفار و مشرکان و ظالمان خبر داد اگر خداوند بکلی از عذاب صرف نظر کند لازمه‏اش کذب است که خداوند از آن مبرّاست. بنابراین، به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی:

«خداوند از این روی که به ایمان و اطاعت، وعده ثواب و پاداش نیک داده و به کفر و معصیت وعید عقاب و سزای بد داده چنان که فرموده، خلف وعده نخواهد نمود.»(۴)

ب) از آیات قرآن استفاده می‏شود که جزا و سزای اخروی مقتضای عدل الهی است. اگر پاداش و کیفر اخروی نباشد، عدل الهی مخدوش خواهد بود؛ زیرا خداوند مردم را دعوت کرده است به ایمان و نیکوکاری و مردم از لحاظ پذیرش این دعوت دو دسته شده‏اند، برخی این دعوت را پذیرفته و نظام فکری و اخلاقی خود را بر آن تطبیق داده‏اند و برخی دیگر نپذیرفته و به بدکاری و فساد پرداخته‏اند. از طرف دیگر می‏بینیم که نظام این جهان بر این نیست که صددرصد نیکوکاران را پاداش و بدکاران را کیفر دهد، بلکه برخی نیکوکاریها هست که حیات انسان با آن پایان پیدا می‏کند و مجالی برای پاداش نیست چنان که برخی از گناهان هست که امکان عقوبت آن در دنیا نیست مانند کسی که هزاران انسان را به ناحق می‏کشد. پس مقتضای عدل الهی آن است که نشئه دیگری وجود داشته باشد تا هر یک از این دو دسته جزای عمل خود را بیابند.(۵)

ج) بهترین پاسخی که می‏توان به شبهه یاد شده داد این است که مجازات اخروی از نوع مجازاتهای قراردادی و اعتباری دنیوی نیست بلکه از نوع مجازاتهای تکوینی و حقیقی است. از قرآن کریم و روایات فراوان استفاده می‏شود که هر چند چهره مُلکی اعمال نیک و بد انسان در این دنیا از بین می‏رود ولی صورتهای ملکوتی افعال اختیاری انسان در باطن انسان مستقر می‏شود و هر جا که برود همراه اوست و سرمایه زندگی شیرین یا تلخ آینده او می‏باشد. به تعبیر دیگر اعمال خوب با صورتهای بسیار زیبا و لذت بخش تجسم می‏یابند و به صورت کانون بهجت و لذت در می‏آیند و اما اعمال بد انسان با صورتهای بسیار زشت و وحشت زا و آزاردهنده تجسم می‏یابند و به صورت کانون درد و رنج و عذاب در می‏آیند. بنابراین، هر کس در قیامت با همان اعمال و اخلاق و اعتقادی که از دنیا به همراه خود برده است زندگی می‏کند. اینها سرمایه‏های خوب و یا بد و مصاحبان نیک یا زشت همیشگی انسان در جهان جاودان است. بنابراین، مجازات اخروی از نوع مجازاتهای قراردادی نیست که بخواهیم آن را از راه تنبیه مجرم و یا عبرت دیگران و یا تشفّی دل توجیه کنیم.(۶)

● شبهه دوم

▪ چگونه می‏توان باور کرد که خدای عظیم و رحیم بنده ضعیف و حقیر خود را عذاب کند؟

ـ پاسخی که در برابر شبهه قبلی داده شد در اینجا نیز قابل طرح است. در شبهه سابق گفته شد که پاداش و کیفر اخروی از نوع مجازات قراردادی اعتباری نیست بلکه از نوع مجازات حقیقی و تکوینی است. آنچه که در آخرت نصیب انسانها می‏گردد نتیجه عملکردهای خود انسان است. در قیامت هر انسانی همان را درو می‏کند که در دنیا کاشته است. معنا ندارد که انتظار داشته باشیم کسی که در دنیا هیچ کشتی نکرده است و یا کشت خار و حنظل کرده است در آخرت میوه‏ها و محصولات شیرین درو کند.

مولوی در این رابطه می‏گوید:

ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزی از این خواب گران

گشته گرگان یک به یک خوهای تو می‏درانند از غضب اعضای تو

گر ز خاری خسته‏ای خود کشته‏ای ور حریر و قزدری خود رشته‏ای

چون ز دستت زخم بر مظلوم رُست آن درختی گشت ازو زقّوم رُست

آن سخنهای چو مار و کژ دمت مار و کژدم گشت و می‏گیرد دُمت

و یا سعدی می‏گوید:

خُرما نتوان خورد از ین خار که کشتیم دیبا نتوان بافت از ین پشم که رشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت شاید که ز مشّاطه نرنجیم که زشتیم

آیا می‏توان همین اشکال را در مورد مجازاتهای تکوینی دنیا مطرح کرد؟ اگر کسی خود را به عمد از بلندی به پایین پرتاب کند و یا این که به عمد سم کشنده میل کند و یا این که در درس خواندن خود تن‏پروری و یا در رانندگی بی احتیاطی کند و به مقررات راهنمایی و رانندگی اعتنا نکند و یا کسی که بی‏پروا به توصیه‏های ایمنی و یا بهداشتی بی اعتنایی کند و... آیا می‏توان در این موارد با تکیه به عظمت و رحمت الهی این گونه اشخاص را از نتایج و لوازم اعمالشان معاف کرد؟ مگر خداوند در دنیا دارای این اوصاف کمالی نیست؟

از این گذشته همانگونه که قبلاً متذکر شدیم مجازات اخروی مقتضای عدل الهی و پای‏بندی او به وعده‏هاست. نمی‏توان با استناد به عظمت و رحمت الهی، از خدا انتظار داشت که کاری بر خلاف مقتضای عدل انجام دهد و یا در گزارشهای خود مرتکب دروغ گردد و یا در وعده‏های خود تخلف ورزد. البته معنای سخن ما این نیست که در عرصه قیامت از مغفرت و رحمت خداوند خبری نیست. یقینا بر اساس آنچه که در آیات و روایات فراوان آمده است مغفرت و رحمت الهی در قیامت نقش گسترده‏ای خواهد داشت. شفاعت شفیعان در آخرت جلوه روشنی از مغفرت و رحمت الهی است. آنچه که در اینجا مورد نظر ماست این است که نباید به بهانه رحمت و عظمت پروردگار اصل عقوبت اخروی مورد انکار و یا تردید قرار گیرد.

● شبهه سوم

▪ با عنایت به این که تناسب میان جرم و مجازات امر مسلم عقلی است چگونه خداوند برای گناهان کوچک و محدود، مجازاتهای بزرگ و سنگین و گاه نامحدود وضع می‏کند؟

ـ پاسخ: اولاً تناسب میان جرم و جریمه هر چند یک امر عقلی و عقلایی است اما باید توجه داشت که در اندازه‏گیری اهمیت جرم نمی‏توان تنها به کمیت و تعداد آن و مقدار زمانی که در انجام آن به کار رفته نگاه کرد بلکه باید به ماهیت و کیفیت جرم نیز توجه داشت. گاه یک جرم که در یک دقیقه و یا کمتر از آن انجام می‏گیرد از صدها و هزارها جرم دیگر که روزها و هفته‏ها در انجام آن صرف شده است، اهمیت بیشتری دارد. آیا می‏توان جرم کسی که در یک دقیقه با بمبی هزاران نفر را قتل عام می‏کند نسبت به جرم کسی که در چندین فقره دزدی که ماهها طول کشیده و چند کالای نه چندان مهم را از افراد مختلف به سرقت برده کمتر و یا حتی برابر دانست؟ آیا در این گونه موارد در مقام مجازات به تعداد و کمیت گناه و جرم نگاه می‏کنند؟

در مجازات اخروی یقینا تناسب میان جرم و جریمه منظور می‏شود اما این که چه جرمی از اهمیت بیشتری برخوردار است و چه جریمه‏ای متناسب با جرمی که شخص مرتکب شده است می‏باشد از حد درک و معرفت ما خارج است و خداوند بر اساس علم و احاطه کامل خود عمل خواهد کرد.

ثانیا همانگونه که گذشت مجازات اخروی از نوع مجازات تکوینی و حقیقی و از نوع تجسم صورتهای غیبی و ملکوتی و اعمال و اخلاق و نیتهای ماست و ربطی به مجازاتهای قراردادی و اعتباری ندارد. در مجازاتهای قراردادی جای این است که مجازاتی که برای شخص مجرم مقرّر می‏شود مورد سؤال و یا اعتراض قرار گیرد اما در مجازاتهای تکوینی جایی برای این گونه اعتراضها نیست. در این گونه موارد گاهی یک لحظه بی احتیاطی، عواقب سنگین و غیرقابل جبرانی دارد؛ مثلاً یک لحظه خواب رفتن در موقع رانندگی ممکن است باعث افتادن شخص به اعماق دره و نابودی و هلاکت دائمی شود و یا یک غفلت و بی توجهی باعث افتادن از ارتفاع بالا و یا خوردن سم کشنده به جای آب گردد که نابودی و یا معلولیت دائمی را به همراه دارد.

شهید مطهری در این رابطه می‏گوید:

«پاسخ اشکال «تناسب کیفر و گناه» به این صورت خلاصه می‏شود که رعایت تناسب بحثی است که در مورد کیفرهای اجتماعی و قراردادی قابل طرح است. البته در اینگونه کیفرها، قانونگذار باید متناسب بودن کیفر را با جرم در نظر بگیرد. اما در کیفرهایی که رابطه تکوینی با عمل دارد؛ یعنی معلول واقعی و اثر حقیقی کردار است یا کیفری که با گناه رابطه عینیت و وحدت دارد؛ یعنی در حقیقت خود عمل است، دیگر مجالی از برای بحث تناسب داشتن و نداشتن نیست. کسی که می‏گوید چگونه ممکن است خدایی باشد و ما را در برابر جرمهای بسیار کوچک مجازاتهای بسیار بزرگ بکند این معنا را درک نکرده است که رابطه آخرت با دنیا از قبیل روابط قراردادی اجتماعی نیست...»(۷)

در ارتباط با مسأله خلود در جهنم باید گفت که مسأله از همین قبیل است. زیرا خلود در آتش، کیفر همه کسانی نیست که در دنیا مرتکب گناه شده‏اند. شاید بتوان گفت اکثریت اهل نار مشمول کیفر خلود نیستند. اصحاب آتش به حسب مقدار و مرتبه گناه و جرمی که مرتکب شده‏اند در صورتی که مشمول مغفرت واقع نشوند و صلاحیت شفاعت را از همان آغاز نداشته باشند پس از مدتی هر چند بسیار طولانی از آتش خارج خواهند شد. خلود در آتش شامل حال عده‏ای از گنهکاران و کیفر برخی از گناهان است. این که چه کسانی مشمول این کیفر و چه گناهانی باعث خلود آتش است از دایره علم و اطلاع ما خارج است قرآن کریم می‏فرماید:

«بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»(۸)

یعنی: آری! کسانی که مرتکب گناه شوند و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود و آنها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند بود.

معیاری که در این آیه برای خلود در آتش داده شد این است که شخص، گناه و یا گناهانی انجام دهد که آثار سوء گناه تمام وجود او را در بر گیرد و روزنه‏های نجات را بر او ببندد. در تفسیر شریف المیزان در ذیل این آیه آمده است:

«کلمه خطیئه به معنای آن حالتی است که بعد از ارتکاب کار زشت به دل انسان دست می‏دهد... احاطه خطیئه باعث می‏شود که انسان محاط آن، دستش از هر راه نجاتی بریده شود گویا آنچنان خطیئه او را محاصره کرده که هیچ راه و روزنه‏ای برای این که هدایت به وی روآورد باقی نگذاشته، در نتیجه چنین کسی جاودانه در آتش خواهد بود و اگر در قلب او مختصری ایمان وجود داشت و یا از اخلاق و ملکات فاضله که منافی با حق نیستند از قبیل انصاف و خضوع در برابر حق و نظیر این دو پرتوی می‏بود قطعا امکان این وجود داشت که هدایت و سعادت در دلش رخنه یابد پس احاطه خطیئه در کسی فرض نمی‏شود مگر با شرک به خدا که قرآن درباره‏اش می‏گوید: «خداوند شرک را نمی‏آمرزد و پایین‏تر از آن را از هر کس که بخواهد می‏آمرزد»(۹) و مگر با کفر و تکذیب آیات خدا(۱۰) پس در حقیقت کسب سیئه و احاطه خطیئه به منزله معیار جامعی است برای هر فکر و عملی که باعث خلود در آتش است.»(۱۱)

آیاتی که بر مسأله خلود در نار برای عده‏ای از اهل نار دلالت دارد فراوان است. تعابیر متعددی در قرآن به کار رفته است که بر جاودانگی عذاب برای عده‏ای از اهل جهنم دلالت دارد تعبیراتی مانند: «خالدین فیها» «یخلد فیه» «دار الخلد» «عذاب الخلد» «عذاب مقیم» «لا یخفّف عنهم العذاب» «ما هم بخارجین من النّار» و دیگر تعابیر مشابه که در این رابطه می‏توان به سوره بقره / ۳۹، ۸۱ـ۸۰، ۱۶۲ـ۱۶۱، مائده / ۳۷ و یونس / ۵۲ مراجعه کرد.

با این همه تصریحات قرآنی، برخی از عرفا و فلاسفه برای فرار از اشکال، مسأله خلود در عذاب را به گونه‏ای منکر شده و یا مورد تردید قرار داده‏اند. برخی از آنها خلود را به معنای زمان طولانی دانسته‏اند. و بعضی دیگر، بر این عقیده‏اند که آیات مزبور در حد وعید است و چون عمل به وعید لازم نیست نمی‏توان سرنوشت کفار را در جهنم پیش‏بینی کرد و برخی نیز بر این باورند که هر چند از صراحت قرآن فهمیده می‏شود که عده‏ای از جهنمیان از جهنم هرگز خارج نمی‏شوند اما این آیات بر جاودانگی عذاب دلالت ندارد زیرا پس از مدتی طولانی اهل جهنم با آتش خو می‏گیرند و عذاب به عذب و شیرینی بدل خواهد شد.

ولی انصاف این است که همه این توجیهات بر خلاف آیات و روایات فراوان است. تعریف خلود به زمان طولانی با آیاتی که به صراحت از عدم خروج اهل نار از آتش دلالت دارد منافی است. در مورد این که آیات خلود در حد وعید است و تخلف از وعید، قبیح نیست باید گفت که اولاً آیات قرآن درباره خلود، از حد وعید بالاتر است. برخی از آیات، اِخبار از خلود در عذاب می‏دهد و برخی از آیات از حال جهنمیان که خلود در آن دارند گزارش می‏دهد و می‏دانیم کذب در خبر قبیح است و خداوند از آن منزه است.

در این رابطه می‏توان به سوره بقره / ۱۶۲ـ۱۶۱ ـ مائده / ۳۷ ـ آل‏عمران / ۸۸ ـ فاطر / ۳۶ و بیّنه / ۶ مراجعه کرد. ثانیا این که تخلف از وعید قبیح نیست خصوصا آنجایی که تخلّف فراگیر باشد به این معنا که حتی یک مورد از آن تحقق پیدا نکند، مورد تردید و اختلاف جدّی است.

در مورد توجیه سوم (دوام در نار غیر از دوام عذاب است) باید گفت که با صراحتهای آیات و روایات منافات دارد؛ زیرا آیات مزبور تنها بر خلود در نار دلالت ندارند بلکه بر خلود در عذاب و درد و رنج دلالت دارند. شاهد این معنا آن است که در برخی از آیات برای عذاب، وصف الیم (دردناک) آورده شد. در این رابطه می‏توان به برخی از آیات پیشین مراجعه کرد.

به نظر می‏رسد که دلالت و صراحت آیات و روایات در مورد خلود در عذاب به همان معنایی که همگان از آن می‏فهمند به هیچ وجه قابل انکار نیست. صدرالمتألهین از کسانی است که در برخی از کتب خود مانند «اسفار» و «الشواهد الربوبیّة» و کتب تفسیری، طریقه برخی از عرفا مانند ابن عربی مبنی بر این که عذاب جهنم پس از مدتی طولانی به عذب و شیرینی تبدیل می‏شود را می‏پذیرد(۱۲) امّا در کتاب عرشیه خود پس از بیان همین نظریه، جملاتی می‏آورد که ظاهرا بیانگر تجدید نظر او ـ خصوصا با توجه به این که گفته‏اند این کتاب آخرین اثر تألیفی اوست ـ در این زمینه می‏باشد. وی می‏نویسد:

«صاحب فتوحات مکیه (ابن عربی) در این زمینه (توجیه خلود به معنایی که گذشت) امعان نظر کرده و بر این نظریه در آن کتاب تأکید کرده است و در فصوص گفته است که فرجام اهل نار به نعیم است... اما آنچه که بر من که به ریاضتهای علمی و عملی اشتغال دارم آشکار شده است این است که دار جحیم، دار نعیم نخواهد بود بلکه آنجا جایگاه درد و رنج و عذاب دائم است اما باید دانست که رنجهای آنجا همواره و پیوسته در حال نو شدن و تجدّد است و پوستها در آنجا در حال تبدل است آنجا هرگز جایگاه راحتی و آسایش و امنیّت نیست زیرا دار جحیم در آن عالم همانند عالم کون و فساد در این عالم دنیاست.»(۱۳)

● شبهه چهارم

▪ با توجه به وعده‏هایی که در قرآن کریم جهت مغفرت گناه‏کاران داده شده است چگونه می‏توان به عقوبت اخروی یقین کرد و از ترس آن از انجام گناه دست کشید؟

ـ پاسخ:

اولاً: هر چند آیاتی که بر مغفرت و رحمت الهی در جهان آخرت دلالت دارد فراوان است و یقینا بسیاری از گناه‏کاران مشمول مغفرت پروردگار و شفاعت شفیعان واقع می‏شوند اما از طرف دیگر آیاتی که بر عذاب و عقوبت اخروی دلالت دارد کمتر از آنها نیست. قرآن در بسیاری از آیات از حالات جهنمیان به گونه‏ای گزارش می‏کند که شکّی برای انسان در اصل وقوع عقوبت باقی نمی‏گذارد علاوه بر این از افرادی سخن می‏گوید که شفاعت شفعا که تجلی کامل مغفرت الهی در آخرت است شامل حال آنها نخواهد شد و به همین دلیل به عذاب دوزخ گرفتار آمده‏اند. مثلاً در سوره مدّثر آمده است:

هر کس در گرو اعمال خویش است مگر اصحاب یمین که در باغهای بهشت‏اند و از مجرمان می‏پرسند که چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ می‏گویند ما از نمازگزاران نبودیم و اطعام مستمند نمی‏کردیم و پیوسته با اهل باطل همنشین و همصدا بودیم و همواره روز جزا را انکار می‏کردیم تا زمانی که مرگ ما فرا رسید. از این رو شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودی نمی‏بخشد.(۱۴)

در جای دیگر آمده است:

خداوند به آنها می‏گوید: در صف گروههای مشابه خود از جن و انس در آتش وارد شوید هر زمان که گروهی وارد می‏شوند گروه دیگر را لعن می‏کنند تا همگی در آن قرار گیرند. گروه پیروان درباره پیشوایان خود می‏گویند: خداوندا اینها بودند که ما را گمراه ساختند پس کیفر آنها را از آتش دو برابر کن... و پیشوایان آنها به پیروان خود می‏گویند: شما امتیازی بر ما نداشتید پس بچشید عذاب را در برابر آنچه انجام می‏دادید. کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و در برابر آن تکبر ورزیدند هرگز درهای آسمان به رویشان گشوده نمی‏شود و هیچگاه داخل بهشت نخواهند شد مگر این که شتر از سوراخ سوزن بگذرد این گونه گنهکاران را جزا می‏دهیم برای آنها بستری از آتش دوزخ و روی آنها پوششهایی است... بهشتیان، دوزخیان را ندا می‏دهند که آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود همه را حق یافتیم آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟ گفتند بلی... دوزخیان، بهشتیان را صدا می‏زنند که مقداری آب یا از آنچه خدا به شما روزی داده به ما ببخشید آنها می‏گویند: خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است...(۱۵)

اینگونه آیات که در قرآن کم نیست نه تنها بر امکان عقوبت بلکه بر فعلیت و وقوع آن به وضوح هر چه تمامتر دلالت دارد.

ثانیا: هر چند نسبت به وقوع عقوبت در آخرت یقین پیدا نکنیم اما می‏دانیم انجام گناه به حکم عقل و شرع موجب استحقاق عقوبت است و احتمال وقوع عقوبت ـ آن هم عقوبت سخت و سنگین اخروی با توجه به استحقاق آن ـ کافی است که انسان را دچار بیم و هراس ساخته و از ارتکاب گناه باز دارد.

عباس نیکزاد

پی نوشت ها:

۱ -عباس نیکزاد:مدرس حوزه و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بابل، محقق و نویسنده.

۲ ـ مرتضی مطهری، زندگی جاوید یا حیات اخروی، انتشارات صدرا، اسفند ۱۳۷۶، ص ۲۸؛ مجموعه آثار، ج ۲، انتشارات صدرا، چاپ اول، ۱۳۶۹، صص ۵۲۰ ـ ۵۱۹.

۳ ـ مرتضی مطهری، عدل الهی، انتشارات صدرا، چاپ دهم، ۱۳۵۷، صص ۲۴۰ـ۲۳۹؛ مجموعه آثار، پیشین، ج ۱، صص ۲۲۶ـ۲۲۵.

۴ ـ سید محمدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، ۱۳۷۳، صص ۱۶۲ـ۱۶۱.

۵ ـ مرتضی مطهری، حیات اخروی، ص ۵۰؛ سید محمدحسین طباطبایی، پیشین، ص ۱۶۰؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج ۳، سازمان تبلیغات اسلامی، سال ۷۴، ص ۶۳.

۶ ـ مرتضی مطهری: حیات اخروی، صص ۳۲ـ۳۰؛ عدل الهی، صص ۲۵۲ـ۲۴۳؛ سید محمدحسین طباطبایی، پیشین، صص ۱۶۵ـ۱۶۲؛ محمدتقی مصباح یزدی، پیشین، صص ۱۲۱ـ۱۱۹.

۷ ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، پیشین، ص ۲۳۷.

۸ ـ بقره / ۸۱ـ۸۰.

۹ ـ انبیاء / ۴۸.

۱۰ ـ بقره / ۳۹.

۱۱ ـ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، انتشارات درالعلم، قم، ج ۱، ص ۳۹۹.

۱۲ ـ صدرالمتألهین، الاسفار الاربعة العقلیة، ج ۹، ص ۳۵۲؛ الشواهد الربوبیّة، مشهد رابع، اشراق سادس عشر، ص ۳۱۳؛ تفسیر القرآن الکریم، ج ۴، ص ۳۱۷.

۱۳ ـ صدرالمتألهین، عرشیه، انتشارات مولی، ۱۳۶۱، ص ۳۸۲.

۱۴ ـ مدّثّر / ۴۸ـ۳۸.

۱۵ ـ اعراف / ۵۱ـ۳۸.

۱۶ ـ همزه / ۹ـ۶.

۱۷ ـ انبیاء / ۴۰ـ۳۹.

۱۸ ـ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، پیشین، ج ۲۸، ص ۱۳۱.

۱۹ ـ ملک / ۸ـ۷.

۲۰ ـ فرقان / ۱۲.

۲۱ ـ هود / ۱۰۶.

۲۲ ـ انبیاء / ۹۹.

۲۳ ـ طارق / ۹: «یوم تبلی السّرائر».

۲۴ ـ ق / ۲۲: «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ».

۲۵ ـ نازعات / ۳۶: «برّزت الجحیم لمن یری».

۲۶ ـ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، پیشین، ج ۴۰، صص ۲۲۶ـ۲۲۵.

۲۷ ـ زلزال / ۸ ـ ۷.

۲۸ ـ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، پیشین، ج ۴۰، صص ۳۵۰ـ۳۵۱.

۲۹ ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، پیشین، صص ۲۵۹ـ۲۵۸.

۳۰ ـ همان.

۳۱ ـ در این رابطه می‏توان به سوره مدّثر / ۴۸ـ۴۰، انبیاء / ۲۸، طه / ۱۰۹ و مریم / ۸۷ مراجعه کرد.

۳۲ ـ مانند سوره بقره / ۴۸، ۱۲۳ و ۲۵۴.

۳۳ ـ مانند زمر / ۴۴، سبأ / ۲۳، طه / ۱۰۹، بقره / ۲۵۵، انعام / ۵۱، ۷۰ و یونس / ۳.

۳۴ ـ مانند مدّثّر / ۴۸، انبیاء / ۲۸ و مریم / ۸۷.

۳۵ ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۲۶۱.

۳۶ ـ نخل / ۹۶.

۳۷ ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۳۰۴.

۳۸ ـ نساء / ۹۹ـ۹۷ و توبه / ۱۰۶.

۳۹ ـ مرتضی مطهری، پیشین، صص ۳۴۲ـ۳۴۱.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.