سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
لبنان نماینده تمدن های گوناگون
لبنان تنها كشور خاورمیانه ای است كه صحرا و بیابان ندارد. جمعیتی بالغ بر ۴ میلیون نفر دارد كه در ۲ گروه عمده مذهبی مسیحیت و اسلام (اهل تسنن و شیعیان) تقسیم بندی می شوند. این كشور در كنار سوریه بخشی از شامات محسوب می شد كه در قلمرو امپراتوری عثمانی بود. بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی، اداره سوریه و لبنان از طریق جامعه ملل به فرانسه واگذار شد و در نهایت لبنان در سال ۱۹۴۳ استقلال یافت. لبنان كشوری است با نظام جمهوری و دموكراسی آن از نوع دموكراسی طایفه ای است. در لبنان به هر گروه مذهبی، طایفه گفته می شود. در چند سال اخیر مجدداً حوادث لبنان مورد توجه جهانیان قرار گرفته است. در این گفت و گو تحولات فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی لبنان مورد بررسی قرار گرفته است .
كشوری كه امروزه به نام لبنان می شناسیم پیشینه تمدنی كهنی دارد و تمدن فینیقی در همین حوزه شكل گرفت و بعدها تمدن هخامنشی بشدت از آن تأثیر پذیرفت. در دوره صفوی هم كه تشیع به عنوان دین رسمی ایران اعلام شد از تعدادی از علمای شیعی جبل عامل (لبنان) دعوت شد كه به ایران بیایند و درو اقع در تثبیت مذهب اثنی عشری در كشور ما كمك كردند. از حدود ۱۶۰ سال قبل هم نهادهای دانشگاهی از سوی غربی ها در بیروت به وجود آمد و دكتر محمود حسابی ۳ مدرك لیسانس ادبیات، ریاضیات و مهندسی راه و ساختمان را از دانشگاه آمریكایی بیروت و دانشگاه فرانسوی بیروت اخذ كرد. به نظر شما لبنان در دوره معاصر چه جایگاهی از لحاظ فكری و فرهنگی در منطقه خاورمیانه داشته است؟
به خاطر تنوعی كه در لبنان وجود دارد اجباراً یك فضای باز در این كشور به وجود آمده است و این فضای باز، لبنان را از سایر كشورهای منطقه متمایز می سازد. این ویژگی می تواند جامعه را به سمت نوعی از تحول سیاسی و توسعه فرهنگی سوق دهد. علاوه بر این، لبنان در جایی قرار گرفته كه به اروپا و خاورمیانه نزدیك است و در این كشور مسیحی ها و مسلمانان زندگی می كنند و همین زمینه را برای تضارب آرا و تبادل اندیشه ها فراهم كرده است. به همین علت هر كسی كه در منطقه خاورمیانه احساس می كند حرفی برای گفتن دارد، ولی به دلیل بافت سیاسی، فرهنگی واجتماعی جامعه خود نمی تواند آن را مطرح كند می تواند به لبنان برود و آن را بیان كند. لبنان از نظر توسعه نیروی دانشگاهی و همچنین تبلیغاتی، روزنامه نگاری و اطلاع رسانی در منطقه پیشتاز است و حتی در زمانی كه لبنان درگیر جنگ داخلی بود، این ویژگی را از دست نداد. یعنی با همه مشكلات بسیار زیادی كه لبنان داشته است ولی در مجموع در این كشور آزادی های نسبتاً بیشتر از مناطق خاورمیانه در لبنان موجب شده كه جایگاه علمی و فرهنگی این كشور تقویت شود و به خاطر همین ویژگی ها، جایگاه بهتری در مقایسه با كشورهای عربی منطقه دارد.
لبنان از نظر پیشگامی در عرصه روزنامه نگاری حرفه ای و داشتن چاپخانه هایی در سطح استاندارد بین المللی شهرت دارد و در مبارزات استقلال طلبانه مردم منطقه، چهل تن از شخصیت های عربی به وسیله عثمانی ها اعدام شدند كه ۱۵ نفر آنها از روزنامه نگاران و نخبگان مطبوعاتی لبنان بودند.
▪ در دوره معاصر چه فضایی در این كشور به وجود آمد كه موجب پیشگامی لبنان در زمینه های مختلف شد؟ یعنی صرف موقعیت جغرافیایی كه كفایت نمی كند وحتماً پشتوانه فرهنگی خاصی باید در كار باشد؟
عثمانی ها در كل مناطقی كه حضور داشتند تلاش بر همسان سازی فرهنگی داشتند. البته همه حكومت ها وقتی حاكم مطلق می شوند تلاش شان را برای همسان سازی انجام می دهند. اما اقدام هایی كه عثمانی ها در لبنان انجام دادند، كمترین تأثیر را بر جای گذاشت. یعنی در همان دوره هم ویژگی تنوع در لبنان از میان نرفت و این برمی گردد به شرایط تاریخی و ریشه های عمیق تمدن های مختلف در لبنان و مسیحیان و مسلمانان در لبنان حضور واقعی، تمدنی و تاریخی دارند.
عثمانی ها سعی كردند مظاهر تمدن ها و مذاهب متفاوت با مسلك حاكم را كنار بگذارند و مسلك حاكم و فرهنگ و تمدن عثمانی را بر كل مناطق تحت نظر خودشان حاكم كنند. البته در همه جای جهان اسلام با مشكلات زیادی روبه رو شدند و در كار همسان سازی موفق نبودند. برای مثال در شمال آفریقا كه مسلك فاطمیون و شیوه و فرهنگ آنها وجود داشت در دوران عثمانی نیز مظاهر خودش را حفظ كرد. اما موفقیت عثمانی ها در همسان سازی در منطقه لبنان به مراتب كمتر بود. به خاطر ویژگی تنوع و اصالت فرهنگ هایی كه در لبنان وجود داشت و لبنان به عنوان نماینده ای از فرهنگ ها و تمدن های مختلف است. شیعیان هم در لبنان، یك حضور تاریخی دارند. چه در دوره هایی كه صلبیون در آنجا نقش بیشتری داشتند و چه در دوره عثمانی و بعد از شكست عثمانی ها كه غربی ها مجدداً در لبنان حاكم شدند، اصالت و عمق طایفه شیعه و پیروان مكتب اهل بیت محفوظ ماند و در شرایط جدید هم خودش را بازسازی می كند.
در دوران عثمانی برنامه های تحول گرایانه ای در دهه ۱۸۳۰ شروع شد كه تنظیمات نام گرفت و مطابق آن جان و مال تمام ساكنان امپراتوری عثمانی تضمین می شد و آزادی هایی در این امپراتوری پذیرفته شد. ▪ نخبگان لبنانی در آن سال ها كه این نوع حقوق پذیرفته شد چه می خواستند كه علیه عثمانی ها مبارزه می كردند؟
عثمانی ها می خواستند حداقلی از امنیت برای همه طوایف و گروه ها ایجاد كنند، ولی سیاست همسان سازی فرهنگی نیز ادامه داشت و خواستار تثبیت هویت تركی در كل امپراتوری شان بودند. اما در لبنان همه گروه ها در پی تثبیت دین و مذهب و رفع محرومیت های دینی و طایفه ای بودند و تنوع طلبی را دامن می زدند. در اروپا هم امپراتوری عثمانی را در وهله اول مركب از ترك ها می دانستند تا این كه آن را اسلامی بدانند.
▪ در دوران عثمانی، به نحو ملموسی از اهل تسنن لبنان حمایت می شد و شیعیان به ناچار به مناطق دوردست و كوهستانی مهاجرت كردند. با این حال چگونه فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز توانست در لبنان مستقر شود؟
مسلمانان و مسیحیان با وجود همه فشارها توانستند از نظر زندگی مشترك و مسالمت آمیز موفق باشند و در كنار هم بمانند. به هر حال به نظر من مسیحیت لبنان هم مسیحیت شرقی است . آنها توانستند نقاط مثبت تمدن های مختلف را از جاهای دیگر اخذ كنند. مثلاً عمق تمدن شیعی از دوران صفویه به بعد در ایران است. از آن وقت هر چیزی كه نقطه قوت شیعه بوده و به عنوان قدرت و توانایی علمی، فكری، سیاسی و اقتصادی مطرح بوده در لبنان توانسته حضور داشته باشد و مارونی های لبنان كه یك رابطه تاریخی با فرانسه و به هر حال با كل جهان مسیحی دارند توانسته اند مظاهر تمدن غرب را به لبنان منتقل كنند. این نقطه، نقطه همزیستی و تبادل و در واقع گفت وگوی تمدن ها است و لبنان نخستین جایی بود كه پاسخ جدی و مثبت به ایده گفت وگوی تمدن ها داد. چون در لبنان تمدن های مختلف با همدیگر تبادل دارند و صلح در میان آنها حاكم است. اساساً لبنانی ها دوای درد خود را در گفت وگو می دانند. چون اگر با هم گفت وگو كنند می توانند قدرت های بزرگی را در دنیا به نفع لبنان جمع كنند و اگر در لبنان درگیری باشد، عكس این موضوع اتفاق می افتد.
بعد از جنگ جهانی اول، مناطق فاقد حكومت را به كشورهایی سپردند كه نظم و امنیت را در این مناطق برقرار كنند و به رشد سواد و عمران و آبادی آنها توجه جدی داشته باشد. در این دوره است كه مذهب جعفری هم در لبنان از سوی فرانسوی ها به رسمیت شناخته می شود، ولی در نهایت مذهب مسیحی مارونی مقیم لبنان در حكومت آتی لبنان به نوعی دارای تسلط می شوند.
▪ آیا فرانسوی ها توانستند در عمران و توسعه لبنان در مدت دو دهه مؤثر باشند؟
بعد از شكست عثمانی در جنگ جهانی اول، كل مناطق شامات به قیمومیت كشورهای متحد درآمد. از جمله این كشورها لبنان بود كه به قیمومیت فرانسه رسید، ولی فرانسوی ها با نوع برخوردی كه داشتند مارونی ها را تقویت كردند و نقش غالب را در ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لبنان به مارونی ها واگذار كردند.
در ارزیابی نهایی در دوران عثمانی جایگاهی برای مذاهب مختلف از جمله مذهب شیعه قائل نبودند، ولی فرانسوی ها مذهب شیعه را در لبنان به رسمیت شناختند. اما بیشترین امتیازات را به مارونی ها دادند. مذاهب دیگر هم در فضای بازی كه به وجود آمد فرصت پیدا كردند و اهل سنت در كنار سایر مذاهب توانستند حضور خود را ادامه دهند. هر چند فرانسه مدعی شد براساس قدرت واقعی، نسبت جمعیت و واقعیت های موجود لبنان، نظام مشاركتی خاصی را طراحی كرده است تا عدالت رعایت شود، ولی در واقع نظام سیاسی لبنان با نگاهی عادلانه شكل نگرفت. اما به هر حال رئیس جمهوری و نهادهای مهم امنیتی و انتظامی در اختیار مارونی ها و نخست وزیری و اداره اجتماعی در اختیار سنی ها قرار گرفت و ریاست مجلس را به شیعیان دادند. این نظام به صورت یك نظام سنتی برای لبنان درآمد و هنوز هم همین نظام وجود دارد.
البته در نظام های مشاركتی، همه مدعی هستند كه حق شان بیشتر است، ولی فرانسوی ها سعی كردند در لبنان یك نظام سیاسی موزائیكی طراحی كنند و سهم هر طایفه و مذهب را تعدادی از این موزائیك ها قرار دادند. به هر حال هر كس در لبنان سعی می كند سهم بیشتری از این موزائیك ها را به دست بیاورد.
با این حال مبنای تقسیم قدرت سرشماری غیر رسمی سال ۱۹۳۲ در زمان قیمومیت فرانسوی ها است كه ۵۱ درصد جمعیت لبنان را مسیحی ارزیابی می كرد و سنی ها و شیعیان به ترتیب ۲۲ و ۲۰ درصد جمعیت را داشتند. اما در دهه های متأخر سرشماری رسمی صورت نگرفته، ولی به نظر می رسد نرخ رشد جمعیت در میان مسلمانان و بویژه شیعیان بالاتر بوده و اطلاعات سرشماری ۷ دهه قبل قابل اعتماد برای امروز نیست.
بله، مبنای كار همان است. مطابق سرشماری های غیررسمی كه از روی انتخابات به دست آمده، مشخص شده كه جمعیت شیعیان بیشتر شده ولی فعلاً تغییر نظام سیاسی لبنان مطرح نیست. در موافقتنامه طائف كه با توافق قدرت های بزرگ، اتحادیه عرب و نمایندگان مجلس لبنان در سال ۱۹۹۰ تهیه شد، اهل سنت لبنان تاحدی امتیازات بیشتری گرفت ونظامی كه كاملاً به نفع مارونی ها بود تاحدودی اصلاح شد. این اصلاحات به نحوی انجام شد كه به جنگ داخلی لبنان خاتمه بدهد. اما هنوز این اختلاف ها وجوددارد و شیعیان هنوز تصور می كنند كه محروم هستند و حقوق شان تضعیف شده است.
▪ در زمان استقلال لبنان در سال ۱۹۴۳ و بعد از آن نیروهای سنتی لبنان و خاندان های معروف لبنانی در مبارزات و نظام سیاسی نقش مؤثری داشتند. با ظهور عبدالناصر درمصر، چه تفكر و جریانی تقویت می شود؟
قوم گرایی و مبارزات ضداسرائیلی، در زمان ناصر، مبارزات ضداسرائیلی اوج گرفت و مبارزه ای در لبنان شكل گرفت كه می خواست اثبات كند لبنان، عرب است و باید به مبانی عربی پایبند باشد. اما بنیادهای اصلی طایفه ای و اجتماعی خیلی تحت تأثیر این نوع قوم گرایی عربی قرارنگرفتند و باز مبانی طایفه ای و ارزش های آن برای پیروان طوایف لبنانی اولویت داشت.
به نوعی جریان ناصریسم در لبنان خصلت وارداتی داشت و همان فرقه گرایی در لبنان در اولویت باقی ماند؟
همه طوایف لبنانی می گفتند ما قبول داریم كه عرب هستیم ولی میزان مشاركت شان در مبارزات قومی عربی با سایر كشورهای عربی تفاوت داشت. یعنی این گونه نبود كه لبنانی ها به اندازه سنی ها با فلسطینی ها همراهی داشته باشند. فرضاً سوریه آمادگی پیداكرد با مصر متحد شود. اما لبنان به خاطر تنوعی كه داشت نمی توانست به طور كامل شبیه سوریه، مصر و یا برخی كشورهای عربی دیگر عمل كند.
ولی برخی ارزش هایی را كه جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر و رهبر مبارزات ضداسرائیلی مطرح می كرد در لبنان مورداستقبال قرارگرفت؟
گرایش هایی در لبنان متأثر از عبدالناصر و دیدگاه او به وجود آمد و تا مدت ها گفتمان غالب در لبنان همین مسائل مبارزاتی بود. بعد در دهه ۷۰ كه فلسطینی ها در اردن با ملك حسین درگیر شدند، به نوعی بحث مبارزه با اسرائیل و گفتمان قومیت عربی به لبنان منتقل شد.
▪ از گرایش های فكری عمده لبنان، كدامیك دامنه نفوذ بیشتری داشتند؟
چون لبنان جایی باز است، همه گروه ها در این كشور فعالیت می كنند. اما گفتمان غالب همیشه طوایف بودند. در دوران قیمومیت فرانسه، مارونی ها برتری داشتند. در دوران ناصر، تأثیر افكارقومی در لبنان افزایش پیداكرد ولی تأثیر آن در لبنان كمتر از سایر كشورهای اسلامی بود. طبعاً افكار سوسیالیستی و كمونیستی نتوانستند به گفتمان غالب تبدیل شوند ولی همیشه حضور داشتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گرایش به مبارزات ضداسرائیلی و ضدآمریكایی براساس تفكرات اسلامی تقویت شد. این وضعیت منجر به تشكیل حزب الله لبنان شد و تفكرات نوینی در میان اهل سنت به وجودآمد.
حتی در میان مسیحیان لبنان، گروه هایی معتقدند كه با مبارزات اسلامی می توان در مقابل تجاوزات اسرائیل ایستادگی كرد.
▪ گروه های متعدد و گاه متعارضی همچون اتحاد عربی سوسیالیست، جنبش هموطنان مسیحی، سازمان خلق ناصری، حزب كمونیست لبنان، جنبش ناصری های مستقل، حزب كار سوسیالیست عرب با محوریت كمال جنبلاط جنبش ملی لبنان را با شعارهای دفاع از نظام لاییك، دفاع از فلسطین و تأكید برعربی بودن لبنان تأسیس كردند. با مرگ عبدالناصر و همچنین ترور جنبلاط در ۱۹۷۷ این جنبش تضعیف شد و گروه های اسلامگرا قدرت گرفتند. آیا این جنبش دیگر نمی توانست پاسخگوی نیازهای لبنانی ها باشد؟
یوسف ناصری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست