جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

وسوسه مدیران بانک های مرکزی


وسوسه مدیران بانک های مرکزی

سیستم بانکداری به پاشنه آشیل بیشتر مدیران بانک های مرکزی تبدیل شده است

سیستم بانکداری به پاشنه آشیل بیشتر مدیران بانک‌های مرکزی تبدیل شده است. شاید این ادعا متناقض‌نما به‌نظر بیاید؛ هرچه نباشد، کلمه «بانک» در شرح وظایفشان آمده است. اما بیشتر آدم‌هایی که حالا در رأس بانک‌های مرکزی ما هستند، کارنامه کاری خود را در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ وقتی تهدید تورم هنوز خیلی جدی بود شکل داده‌اند. بنابراین، به‌جای مقررات و نظارت بانکی، همین موضوع مرکز ثقل اصلی دغدغه‌های فکری و عملی آنها است.

علاوه‌بر این، نیاز به پیشگیری از فروپاشی تولید از طریق جلوگیری از افت قیمت‌ها، تجربه سازنده بسیاری از مدیران بانک‌های مرکزی در نیم‌دهه اخیر بوده است. اینان با سرپا نگه داشتن اعتبار مالی، فارغ از بلایی که بر سر ساختار و مشوق‌های بخش بانکداری می‌آورد، تا حد زیادی به این هدف خود رسیده‌اند.

جای تعجب نیست که مدیران امروز بانک‌های مرکزی همچنان برای کسانی که بانک‌های بزرگ بخش خصوصی را اداره می‌کنند احترام قائل هستند. بانک‌های مرکزی کنترلِ زیادی روی عرضه پول اقتصاد دارند و می‌توانند روی نرخ سود بسیاری از وام‌ها و اوراق بهادار تاثیرگذار باشند. اما پرداخت وام و مسوولیت ابعاد مهم عملکرد بازارهای مالی با بانک‌های بخش خصوصی است.

بنابراین، حفظ بانک‌های بزرگ در تجارت و پرسود نگه‌داشتن آنها یک هدف اصلی سیاست‌گذاران در ایالات متحده، اروپا و بسیاری از کشورهای دیگر است. با این وجود بیشتر اوقات، این به آن معنا است که مدیران بانک‌های مرکزی تسلیم مدیران این شرکت‌ها هستند. خوزه دی‌گریگوریو، رئیس بانک مرکزی شیلی از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ اما یک استثنای مهم است.

او در کتاب «چگونه آمریکای لاتین توانست بحران مالی جهانی را تاب آورد» تاریخ متاخر را با نگاه شخصی در هم می‌آمیزد تا روایتی جذاب از چگونگی کاربست رویکرد سیاستی متعادل‌تر بسازد؛ هم در بازارهای نوظهور و هم به‌صورت گسترده‌تر. (کتاب دی‌گریگوریو را موسسه اقتصاد بین‌الملل پترسون چاپ کرده که نگارنده در آن پژوهشگر ارشد است، اما در تنظیم و ویرایش کار وی نقشی نداشته است).

مسائل بسیاری از علم مرسوم اقتصاد کلان در حکایت دی‌گریگوریو آمده از جمله ارزش سیاست محتاط مالی و مزیت حفظ نرخ منعطف ارز با نظر به عرضه و تقاضا در بازار. وقتی کشورها ظاهرا به نرخ ارز ثابت متعهدند (مثلا نسبت به دلار آمریکا)، شرکت‌ها و افراد در مقاومت نسبت به نرخ سودهای عموما پایین‌تر تشویق می‌شوند ارز (مثلا دلار) وام بگیرند. چنین دریافتی اما می‌تواند راحت تبدیل به یک تله شود.

وقتی جریان سرمایه مثل اتفاقی که امروز در بعضی بازارهای نوظهور می‌افتد از کشوری خارج شود، شاید مثمر ثمر باشد اگر بانک‌های مرکزی اجازه دهند ارزش واحد پول کم شود تا صادرات افزایش و واردات کاهش یابد. اما اگر وام‌گیرندگان کشور بدهی دلاری زیادی داشته باشند، کاهش ارزش پول ملی می‌تواند خانمان‌برانداز شود.

دی‌گریگوریو [در کتابش] تمام این مسائل را به‌خوبی پوشش می‌دهد و اهمیت شانس را هم مورد بحث قرار می‌دهد. رشد چین در سال ۲۰۰۹ و بعد از آن نسبتا بالا ماند، که همین مساله قیمت کالاها را بالا نگه داشت. این به شیلی که یکی از تولیدکنندگان بزرگ مس است و نیز به بخش اعظم آمریکای لاتین سود رساند. اما تحلیل دی‌گریگوریو از بانکداری است که واقعا برجسته می‌نماید.

مساله اصلی اهرم مالی است یا چگونگی صدور مجوز استقراض از سوی بانک‌ها بسته به سهم‌الشرکه خود و وسوسه‌ای که سیاست‌گذاران برای مجوز استقراض بیشتر به بانک‌ها با آن مواجهند؛ به‌خصوص وقتی اوضاع خوب است و قیمت دارایی‌ها در حال رشد. مدیران بانک‌های بزرگ اغلب می‌خواهند اهرم مالی موسساتشان را افزایش دهند معمولا به این دلیل که انواع مختلفی از ضمانت به‌خصوص مثل بیمه سپرده و دسترسی به ذخایر بانک مرکزی در مواقع لزوم. به‌علاوه، حقوق مدیران معمولا بر اساس عایدی سهم‌الشرکه بدون احتساب ریسک پرداخت می‌شود.

خطری که بانک‌های مرکزی را تهدید می‌کند ناشی از آن است که سوبسیدهای ضمنی فراهم‌شده برای موسسات مالی بزرگ در هیچ بودجه‌ای قابل‌اندازه‌گیری نیست. به‌علاوه، افزایش تدریجی ریسک در سیستم مالی که توام با اهرم مالی قوی‌تر است، هم سخت اندازه‌گیری می‌شود هم ممکن است بعد از چند سال بروز کند (مثلا، بعد از اینکه دوره تصدی یک دولت تمام می‌شود).

نظرات دی‌گریگوریو با نظرات بسیاری از همکارانش در دیگر کشورها متفاوت است، چون او وجود ریسک اعطای مجوز بزرگ‌تر شدن بانک‌ها و کاربست آنچه از نظر او استراتژی‌های «زیرکانه»ای است که نیاز به اهرم مالی زیاد دارند را به‌وضوح می‌بیند.

اهرم مالی قوی مثلا برای صورت‌وضعیت‌های مالی، وقتی ضمانت‌های ضمنی باید رعایت شوند، موجب یک ریسک اقتصادی کلان می‌شود. با پایین‌تر نگه داشتن سطح بدهی بانک‌ها و دیگر شرکت‌های بخش خصوصی، آسیب‌پذیری در برابر شوک‌ها کاهش می‌یابد. در دوره رونق، این امر شاید نامربوط بنماید، اما همان‌طور که دی‌گریگوریو می‌داند، فشار روی بازارهای نوظهور و کشورهای ثروتمندتر نیز اغلب و مکررا وقتی انتظارش را نداریم افزایش می‌یابد. رشد مبتنی بر اهرم مالی قوی، معمولا فریبنده از کار در می‌آید. با این وجود، همین فریب سیاستمداران را اغوا می‌کند. به همین دلیل است که کتاب دی‌گریگوریو باید در فهرست مطالعات مدیران بانک‌های مرکزی قرار گیرد.

نویسنده: سیمون جانسون (۱)

مترجم:حسام امامی

پاورقی:

۱- سیمون جانسون اقتصاددان ارشد سابق صندوق بین‌المللی پول، استاد دانشکده مدیریت دانشگاه ام‌آی‌تی، پژوهشگر ارشد موسسه اقتصاد بین‌الملل پترسون و یکی از موسسان وبلاگی پیشتاز در اقتصاد به نام «بیسلاین سناریو» است. او به همراه جیمز کواک کتاب «سوختن کاخ سفید: پدران بنیانگذار، بدهی ملی ما و چرا اینها برای شما مهم است» را نوشته است.