جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

رابطه سیاست و اخلاق در تئوری جان رولزسیاست و اخلاق


رابطه سیاست و اخلاق در تئوری جان رولزسیاست و اخلاق

تاریخ فلسفه اخلاق اثر جان رولز مجموعه ای است از سخنرانی های او در دانشگاه هاروارد طی سال های ۱۳۴۱ و ۱۳۷۰خورشیدی

" تاریخ فلسفه اخلاق" اثر جان رولز مجموعه‌ای است از سخنرانی‌های او در دانشگاه‌ هاروارد طی سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۷۰خورشیدی.

در این اثر می‌توان به خوبی دریافت که رولز رابطه‌ای درونی میان سیاست و اخلاق می‌بیند: این رابطه، رابطه‌ای است بین یک دریافت ذهنی از حقوق فردی از یک سو و امر هنجارهای اخلاقی جامعه از سوی دیگر. به عبارت دیگر رابطه بین سیاست و اخلاق به این گونه فرمالیزه می‌شود : حقوق فردی به عنوان واقعیتی درونی (که امکانات درونی زندگی افراد را تعیین می‌کند) و اخلاق جامعه به عنوان واقعیتی خارج از فرد که به صورت نهاد‌ها یا بنگاه‌های اخلاقی و اجتماعی موجودیت دارند. پرسش رولز این است: بر اساس کدام قوانین بنیانی سیاسی در یک جامعه، افراد اخلاقی و با خرد می‌توانند به توافق برسند؟ رولز به این پرسش این گونه پاسخ می‌دهد: با تصور یک "شرایط اولیه اخلاقی در پوشش بی خبری." در چنین شرایطی، اخلاق، واقعیتی پیدا می‌کند، که در طبیعت خود، به خود آگاهی سیاسی می‌انجامد. در پاسخی که رولز به این پرسش می‌دهد، ایده اخلاق کانتی به عنوان دستوری مطلق نقش مهمی دارد: فرد اخلاقی تنها آنگاه به معنای واقعی کلمه آزاد است، که خرد خود را به کار بندد و از آن بهره جوید و این تنها آنگاه ممکن است که تابع قوانین اخلاقی برخاسته از خرد باشد. از آنجا که افراد اخلاقی در شرایط اولیه فاقد هر گونه آگاهی نسبت به موقعیت اجتماعی خود و در نتیجه منافع شخصی خویش می‌باشند، می‌توانند بر اساس قوانین اخلاقی، در اصول عدالت اجتماعی به توافق برسند.

بنابر این مسئله عدالت اجتماعی برای رولز با همگون سازی بین سیاست و اخلاق قابل حل است. با اخلاق و فلسفه اخلاق می‌توان از فردیت به سیاست گذر کرد. اما چگونه چنین گذاری ممکن است؟ برای پاسخ به این پرسش رولز مفهوم "عدالت منصفانه" را عنوان می‌کند. عدالت منصفانه نوعی سازش بین علایق سیاسی و هنجارهای اخلاقی است. در مفهوم "انصاف" به مرزبندی ایده رولز نسبت به تمامی ایده‌های اخلاقی و سیاسی دیگر می‌رسیم:

- نه پیروی مطلق از هنجارهای اخلاقی (بر اساس دستور مطلق کانت ) بلکه پیروی منصفانه از این هنجارها - نه به دنبال فایده گرایی در سیاست ( آنگونه که فایده گرایان از آن جانبداری می‌کنند) بلکه کاربستی منصفانه از علایق سیاسی

- نه فردیت گرایی مطلق بلکه آمیزش منصفانه عنصر فردیت (در کنار جمعیت) در تصمیم‌های سیاسی شرایط اولیه خیالی رولز شرایطی برای به واقعیت پیوستن اصول اخلاقی فراهم می‌کند، که در نتیجه آن افراد به تصمیم‌های سیاسی عادلانه و منصفانه اخلاقی می‌رسند. برای رولز اصولی که در نهایت به توافق همگان می‌رسند، اصولی منصفانه خواهند بود، اگر هر کسی یا گروهی یا حزبی، برای رسیدن به این اصول خود را در شرایطی ذهنی قرار دهد، که در آن حداقل آگاهی از منافع و موقعیت شخصی به حداکثر تعاون و همکاری بیانجامد. هر چند که اخلاق احتیاجی به سیاست ندارد، اما سیاست محتاج به اخلاق است. سیاست بدون اخلاق نمی‌تواند به گفتمان و توافق و دموکراسی بیانجامد، بلکه به استبداد منتهی می‌شود.

وظیفه حکومت این نیست، که شهروندان خود را خوشبخت کند، بلکه وظیفه حکومت در دامنه اهداف حقوقی و تضمین آزادی‌ها از طریق قانون محدود است. از این نقطه نظر می‌توان بین دو بینش سیاسی در باره دولت و حکومت (از یک سو وسیله خوشبختی و از سوی دیگر وسیله سرکوب) بینش سومی به آن افزود که به دولت نه به عنوان یک وسیله، بلکه به عنوان یک سوژه می‌نگرد، که مسثولیت ویژه اجرای قوانین و تضمین آزادی‌ها را به عهده دارد. این دیدگاه به ویژه منعکس کننده نقش دولت در فضایی دموکراتیک است. مسثله تصمیم گیری‌های سیاسی و رابطه آن با اخلاق را می‌توان نیز از دیدگاه رولز به این گونه تعبیر نمود: ایده عدالت رولز راه حلی برای مساله انتخاب عقلانی است. افراد (و احزاب) با عقلانیت خود در شرایطی آزاد تا وقتی که به منافع و علایق متقابل توجهی نکنند، نمی‌توانند به یک توافق عادلانه برسند. توافق منصفانه و عادلانه تنها آنگاه ممکن است، که احزاب و افراد عقلانی در اولین مرحله، خود را در شرایطی جایگزین کنند، که در آن منافع شخصی و گروهی مورد نظر نباشند.

چنین شرایطی، منعکس کننده موضعی فرا اجتماعی می‌باشد که فاقد هرگونه مولفه تاریخی و اجتماعی است. سیاست هر حزب یا فرد سیاسی می‌تواند طبیعتا خصلت سیاسی و غیر اخلاقی داشته باشد، از این حیث که هر کسی کسب (یا تثبیت) قدرت و منافع گروهی را مد نظر دارد. اما با چنین سیاستی نمی‌توان به اصول عادلانه‌ای رسید که منافع همه احزاب و قشرهای اجتماعی را در بر داشته باشد. برای این هدف باید اخلاقی و پایبند به اخلاق بود. فصل مشترک در بر داشته باشد. فصل مشترک و نقطه اتصال اخلاقی تو سیاست در رسیدن به این خود آگاهی سیاسی است، که برای رسیدن به توافق منصفانه، باید از منافع سیاسی و اجتماعی خویش فاصله گرفت.

نویسنده : اسفندیار طبری



همچنین مشاهده کنید