شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
حرکت اجتهاد در آینده, روی به کدام سو دارد
تحول اجتهاد بر بنیاد دو عامل است که مشخص میشود. و نشانههای راهنمای خود، و نقطهای را که رو به سوی آن دارد، به دست میآورد:
● عامل هدف و عامل فن
در لابلای تحولات و دگرگونیهایی که هر یک از این دو دستخوش آن میشود، خود حرکت هم دستخوش دگرگونی میگردد.
منظور از هدف، همان نتیجهای است که حرکت اجتهاد به خاطر آن انجام میگیرد، و مجتهدان برای تحقق بخشیدن بدان و بزرگداشت آن در صحنه زندگی خارجی، تلاش مینمایند و مقصود از فن، درجه ژرف نگری در شیوههای استدلال است که به دنبال دگرگونی در اندیشههای علمی، به اشکال مختلف ظاهر میشود.
ما در هنگامی که میخواهیم نظرگاههای آینده حرکت اجتهاد را بررسی نمائیم، یا درباره آنها به پیش بینی پردازیم، راهی به سوی این مقصود نداریم مگر مقدمات و زمینهها و بذرهائی را که حامل حرکت اجتهاد در واقعیت امروز جهان است، به بررسی نهیم، و این بذرها را به یکی از دو عامل گذشته (هدف - فن) پیوند بزنیم، و در پرتو این دو، ارزیابی کنیم که این بذرها در یک روز به چه شکلی میتواند درآید، و چگونه پرورش مییابد، و در آینده چه تحولاتی حرکت اجتهاد را در بر میگیرد.
ما میتوانیم سخن از نظرگاههای آینده حرکت اجتهاد را در دو بخش بیاوریم:
یکی نظرگاههای آیندهای که بر بنیاد عامل فنی در حرکت، میتوان به پیشبینی آنها پرداخت، و دیگر نظرگاههای آیندهای که از دیدگاه هدف میتوان آن را پیشبینی نمود.
بر بنیاد عامل فنی، میتوانیم اندیشه معینی را از هنگامی که در حرکت اجتهاد وارد شده بررسی کنیم، و مراحل گوناگون آن را از لحاظ ژرفا و پیچیدگی به پژوهش نهیم تا به ما امکان دهد وضعیتی را که اجتهاد در رشد فنی خود بدان منتهی میشود ارزیابی کنیم.
بر بنیاد هدف نیز گاهی تحولی از همین دیدگاه به چشم میخورد. و طبیعی است که دگرگونی در مسیر هدف، آثار و بازتابهائی بر جوانب گوناگون حرکت داشته باشد. و در سایه ارزیابی خردمندانهای از نوعیت این بازتابها است که میتوانیم اندیشه خود را درباره نقطه نظرهای آینده اجتهاد مطرح کنیم.
من احساس میکنم اکنون فرصتی برای پرداختن به این موضوع از دیدگاه فنی خالص نیست، و با این که بسی سودمند و تازه است، خوانندگان ما را که غیر متخصصاند، از دنبال کردن سخن باز میدارد.
از همین روی اکتفا میکنم به عامل هدف، و میپردازم به بررسی مقدمات و زمینههای پرورش یابنده آن در واقعیت امروزی برای حرکت اجتهاد، و نیز به نظرگاههایی که برای این حرکت، در آینده از دیدگاه هدف و نوعیت تاثیر آن بر تمامی حرکت، شکل میگیرد.
● هدف از حرکت اجتهاد چیست؟
بگمانم ما بر روی یک خط اصلی برای هدفی که حرکت اجتهاد به قصد آن انجام میگیرد و از آن تاثیر میپذیرد، متفق القول باشیم این جاده، همان ایجاد توانائی برای مسلمان است تا خود را با نظریه اسلام درباره زندگی منطبق گرداند، زیرا این انطباق نمیتواند تحقق یابد مگر حرکت اجتهاد، نشانههای راهنمای این نظریه و جزئیات آن را مشخص نماید.
برای آن که ابعاد هدف را به روشنی درک نمائیم، بایستی میان دو صحنه متفاوتی که برای منطبق شدن بر نظریه اسلام در زندگی وجود دارد تفاوت قائل شویم. یکی انطباق بر نظریه آن در صحنه زندگی فردی، و به اندازهای که به رفتار فرد و کارهای او مربوط میشود. و دیگری انطباق بر نظریه آن در صحنه اجتماعی و بر پا داشتن زندگی جامعه بشری بر بنیاد آن، به گونهای که روابط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، آن را ایجاب مینماید.
حرکت اجتهاد از لحاظ اصل و مبدا و از دیدگاه نظری، هر چند هر دو صحنه انطباق را هدف خود میگیرد، زیرا هر دو در حساب عقیدت یکسانند، با این همه، در مسیر تاریخی خود که در دامن تشیع در آن زیسته، بیشترین هدف خود را، همان عرصه نخستین قرار میدهد و بس. بنابراین مجتهد - در لابلای فعالیت برای استنباط احکام - در ذهن خود چهره فرد مسلمانی را مجسم مینماید که میخواهد روش و رفتار خود را بر نظریه اسلام درباره زندگی منطبق گرداند، نه این که چهره جامعه مسلمانی را مجسم نماید که میخواهد زندگی و روابط خود را بر بنیاد اسلام پرورش دهد.
این یک بعدی اندیشیدن و تنها نیمی از هدف را گرفتن، به خاطر شرایط عینی و پیشآمدهای تاریخی بوده، زیرا حرکت اجتهاد در نزد شیعیان، از هنگامی پدید آمد که تقریبا از سیاست برکنار بودند و به خاطر وابستگی حکومت در روزگاران مختلف اسلامی و در بیشتر جاها با حرکت اجتهاد نزد سنیان، شیعه فقه اسلامی خود را از صحنههای اجتماعی به دور میداشت. و این برکناری از سیاست به تدریج موجب شد دامنه هدفی که حرکت اجتهاد را پدید میآورد در میان امامیه محدودتر گردد و این اندیشه را پیش بیاورد که یگانه جولانگاه آن - که می تواند در جهان خارج بازتابی بر آن داشته باشد و آن را هدف بگیرد - جولانگاه انطباق فرد است - و نه جامعه با نظریه اسلام. و چنین بود که در ذهن فقیه، اجتهاد با چهره فرد مسلمان ارتباط یافت نه با چهره اجتماع مسلمان.
● مقدمات و زمینههای دگرگونی یا گسترش دادن به هدف
پس از آن که حاکمیت اسلام، بر اثر جنگهای نا مسلمانان استعمارگر با مردم کشورهای اسلامی، از میان رفت، این برکنار بودن از صحنه سیاست و اجتماع، دیگر در انحصار حرکت اجتهاد، در میان شیعه نماند. بلکه بر اثر جنگ نامسلمانان با اسلام، عارضه برکناری از صحنه سیاست، به کل اسلام و همه مذهبهای فقهی اسلامی - و نه تنها شیعه - سرایت کرد و به جای اسلام، بنیادهای فکری دیگری را بر پا داشت تا زندگی اجتماعی را بر پایه آن استوار نماید. قانون و حقوق اسلامی نیز تبدیل شد به قانون و حقوقی که از تمدن مربوط به همان بنیادهای فکری سرچشمه میگرفت.
این دگرگونی بنیادی در موقعیت مسلمانان، اثری بزرگ بر حرکت اجتهاد در میان امامیه نهاد. زیرا این حرکت، به روشنی هر چه بیشتر، احساس کرد که خطری حقیقی - از سوی استعمارگران نامسلمان و نفوذ سیاسی و نظامی و بنیادهای فکری نو هستی اسلام و مسلمانان را تهدید مینماید. و همین احساس خطر، چنان تکانی به آن داد تا هوشیار گردید و توانست کیان اجتماعی مسلمانان را برای خود مجسم نماید و به اندازه امکان، ایمان خود را برای ایستادگی و دفع خطر به کار گیرد.
حرکت اجتهاد، در لابلای مقاومتخود، کم و بیش احساس کرد که جنبه فردی از تطبیق نظریه اسلام بر زندگی ارتباط بسیار استواری با جنبه اجتماعی آن دارد. و جنبه فردی آن نیز به دنبال فرو ریختن جنبه اجتماعیاش به تدریج نابود میشود.
از سوی دیگر، اکنون وجدان وی وجودش را در مییابد و آواز میدهد و در رسالتحقیقی خود که در اسلام تبلور یافته میاندیشد و پس از آن که واقعیت بنیادهای فکری تازه و نوع تجربههای اجتماعی بیارزشی که استعمار وی را بر آن داشته، برای او آشکار شده، طبیعی است که این آواز، بازتابی هم بر خود حرکت اجتهاد داشته باشد و در لابلای تجربه تلخی که در روزگاری پس از استعمار داشته و با آن زیسته، احساس ذاتیاش تاکید نماید که اسلام یک کل است و تجزیه پذیر نیست. و تطبیق فرد بر نظریه اسلام درباره زندگی، هرگز نمیتواند جدا از تطبیق جامعه بر آن تحقق یابد. و اگر تطبیق صحنه اجتماع بر آن تعطیل گردد، تطبیق فرد نیز ثابت نخواهد ماند.
همه این عوامل کمک کرد تا حرکت اجتهاد در میان امامیه تبدیل شود به حرکتی مجاهدانه در راه پشتیبانی از اسلام، و مستقر ساختن پایههای آن. و نیز به نیروئی که بخواهد همه عرصههای زندگی را بر اسلام منطبق نماید. و طبیعی بود که در نتیجه این امر، دامنه هدف خود را گسترش دهد، و کار خود را با توجه به هر دو صحنه تطبیق فردی و اجتماعی - همراه با یکدیگر - آغاز نماید. و ما مقدمات این امر را به روشنی در واقعیت همروزگار با خودمان، در حرکت اجتهاد در میان امامیه میبینیم. و بررسیهائی که برای آگاهی از نظریه اسلام درباره نظام حکومتی یا شیوه اقتصادی - و مانند اینها از گفتگوهای رنگارنگ درباره مسائل اجتماعی از دید اسلام میبینیم همگی نشانههائی بر تحول فکری یاد شده است.
توده مسلمان در حال ترقی است، و آغاز کرده است که اسلام را به عنوان رسالتحقیقی خود در زندگی درک کند و با حرکت اجتهاد در میان شیعیان، در ضمن این مفهوم پیام دار و جامع از اسلام، بر خورد نماید. پس طبیعی است تاکید نمائیم این دگرگونی در هدفی که حرکت اجتهاد برای رسیدن به آن است، و نیز گسترش یافتن این هدف، تا صحنههای تطبیق اجتماع با نظریه اسلام، ادامه خواهد یافت. و به پیروی از پرورش و رشد آن دعوت و رسالت در میان مسلمانان و پیوند خوردن حرکت با مسیر مبارزاتی آن در پشتیبانی اسلام، به منتهای خود خواهد رسید.
برای آن که در پرتو این مقدمات، نقطه نظرهای آینده اجتهاد را که نتیجه دگرگونی در هدف است، پیش بینی کنیم، باید بر گردیم به آن چه پیش از زمینههای این دگرگونی وجود داشته است، و بپردازیم به بررسی آثاری که فراموش شدن نیمی از هدف که با حرکت اجتهاد زیسته - پدید آورده و نتایجی که این فراموشی، در نقطه نظرهائی که در حرکت اجتهاد به وجود آمده، به بار آورده، تا بتوانیم نقطه نظرهای آینده را درک کنیم که هنگام کامل شدن تحول، یا گسترده شدن هدف در همه ابعادی که چشم داریم، جایگزین آن میگردد. فراموش شدن نیمی از هدف، و اکتفا کردن به صحنه فردی برای تطبیق با نظریه اسلام درباره زندگی عوارضی داشته از جمله:
● پیامدهای یک سو نگری در هدف
یک سو نگری فقه از همین جا سرچشمه میگیرد و میبینیم اجتهاد به صورتی مستمر، بنا را بر این نهاده است که در جنبههای مسائل فقهی، بیشتر کوشش خود را در صحنه تطبیق فردی، و منطبق کردن زندگی فرد با نظریه اسلام، به کار ببرد، و در صحنه تطبیق اجتماع با نظریه اسلام کوششی ننموده، و موضوعاتی را که زمینه این امر را آماده میسازد رها نماید. و این نتیجه آن است که تنها نیمی از هدف در نظر گرفته شده، و ذهن فقیه در هنگام استنباط احکام، غالبا به فرد مسلمان و نیاز او به تطبیق با اسلام توجه کرده است، در حالی که باید جامعه اسلامی و نیاز آن را به تنظیم زندگی اجتماعی خود در نظر بگیرد.
این موضع گیری ذهنی فقیه، نه تنها به یک سو نگری فقه از جنبه عینی میانجامد، بلکه به تدریج نظر فقیه را درباره خود قانون نیز به فرد گرائی میکشاند، زیرا چون جنبه فردی (از تطبیق زندگی بر نظریه اسلام) بر ذهن فقیه رسوخ دارد، و عادت کرده که فرد و دشواریهای او را در نظر بگیرد، این خاستگاه وی بر نظریهای که از خود قانون دارد نیز اثر میگذارد، و در نتیجه رنگ فردی میگیرد و قانون و شریعت را در صحنه جولانگاه فرد مینگرد، که گوئی قانون فقط در حدود همان هدف نیمبندی که فقیه برای آن فعالیت میکند، مورد عمل قرار میگرفته که عبارت باشد از جنبه فردی از تطبیق نظریه اسلام بر زندگی.
در اینجا دو مثال - از فقه و اصول - یاد میکنیم تا ببینید که چگونه در لابلای آن، فردگرائی در نظریه فقیه به هدف او و به دیدگاه او درباره خود قانون و شریعت نیز سرایت کرده است.
مثال اصولی را از گفتگوهای مربوط به دلیل انسداد میگیریم که درباره این اندیشه بحث میکند: ما تا هنگامی که میدانیم در شرع تکالیفی داریم و نمیتوانیم به صورت قطعی آنها را بشناسیم، بایستی در مقام شناسائی آنها از (ظن) یاری بجوئیم. این اندیشه را اصولیها مورد مناقشه قرار داده و گفتهاند:
«چرا نتوانیم فرض کنیم که آنچه بر مکلف واجب است این است که در هر موردی به جای اینکه «گمان» را میزان قرار دهد، عمل به احتیاط کند و اگر دامن زدن به احتیاط، کار را دشوار میسازد، هر مکلفی میتواند به اندازهای که از دشواری کار بر او کاسته گردد، از احتیاط خود بکاهد».
اکنون روحی را که در این فرضیه نهفته است بنگرید تا بدانید چگونه دیدگاه فرد گرائی درباره شریعت و قانون، بر صاحبان آن تسلط یافته، زیرا شریعت و قانون وقتی میتواند دستور به این گونه احتیاط کاریها بدهد که قانون و شریعت را برای فرد صادر کرده باشد و بس، ولی اگر بخواهد برای جامعه قانونگذاری نماید و برای زندگی اجتماع برنامه بریزد، چنین روشی را نمیتواند در پیش بگیرد، زیرا این فرد یا آن یکی، میتوانند همه برنامههای خود را بر اساس احتیاط به انجام رسانند، ولی واحد مجموع و مرکبی که جامعه باشد نمیتواند زندگی و روابط اجتماعی و اقتصادی و بازرگانی و سیاسی خود را بر پایه احتیاط بنهد.
اما مثال فقهی را از اعتراض معروفی میگیریم که فقیهان در پیرامون قاعده «لا ضرر و لا ضرار» مطرح کردهاند، اینان میگویند:
این قاعده میرساند که در اسلام هیچ گونه حکمی که متضمن زیانی باشد وجود ندارد با این که ما در اسلام بسیاری از احکام را میبینیم که متضمن زیان است مانند: قانون خونبها دادن یا مجازات آدمکشان یا پرداخت تاوان، یا زکات و ... زیرا در این گونه قوانین، زیانهائی برای قاتل - که مجبور به خونبها دادن یا تن دادن به مرگ است وجود دارد و نیز موجب زیان شخصی است که مال دیگری را تلف کرده و باید تاوان آن را بدهد، و موجب زیان فرد توانگری است که بایستی زکات بدهد.
این اعتراض، بر بنیاد آن است که ما، با نظریه فرد گرایانه به برنامه قانونگذاری بنگریم. زیرا این نظریه است که به ما اجازه میدهد این احکام را زیان آور بشماریم، ولی در قانون و شریعتی که فرد را جزئی از جامعه میانگارد، و مصالح وی را با آن پیوند میزند، این احکام را نمیتوان زیان بخش شمرد، بلکه در آن جا، نبودن قانونی درباره لزوم تاوان و مالیات و غیره است که زیان بخش است.
از پیامدهای رسوخ نظریه فرد گرائی، یکی هم برپائی یک نظرگاه کلی در ذهنیت فقهی است که همواره میخواهد مشکل فرد مسلمان را از راه نیکو شمردن و تبرئه واقعیتخارجی، و تطبیق شریعت به آن به شکلی از اشکال، حل نماید.
مثلا نظام بانکداری که بر بنیاد رباخواری استوار است، با این عنوان که جزئی از واقعیت اجتماعی معاشی است، فقیه را وادار مینماید که بیاندیشد: «فرد مسلمان برای تعیین تکلیف خود در مورد معامله با بانکهای ربوی، دچار دشواریهائی است.» و به این جهت، بحثخود را متوجه این هدف مینماید که با یافتن و نشاندادن راهی قانونی برای گذران معاش مشکل فرد مسلمان را حل نماید در حالی که باید احساس کند که نظام بانکداری ربوی، دشواریای شمرده میشود در داخل یک مجموعه و کل - که زندگی اجتماعی باشد و حتی پس از آن که یک توجیه مشروع و قانونی هم برای واقعیت معاش از جنبه فردی - به دست دادیم، جنبه اجتماعی مشکل همچنان باقی است. ولی آن توجیه فقط به این علت است که ذهن فقیه در کار استنباط احکام، فقط چهره فرد مسلمان را در برابر خود میبیند - و چهره دشواریهای مربوط به وی را که به اعتبار جنبه فردی او برایش پیش آمده است.
تاثیر «یک سو نگری» و «تنها یک نیمه از هدف را دیدن» و رسوخ «فرد گرائی در تفسیر شریعت»، بر روش فهم نصوص شرعی نیز قابل توجه است. چنان که از یک سو میبینیم در روشنگری نصوص شخصیت پیامبر یا امام را به عنوان فرمانروا و سرپرست دولت، ندیده میگیرند و در هر جا که از ناحیه پیامبر، منعی صادر شده باشد - مثلا منع مردم مدینه از اینکه از رسیدن زیادتی آب متعلق به خود به دیگران جلوگیری نمایند - آن را حمل بر ناروا بودن یا نا خوشایند بودن (حرمتیا کراهت) کاری در نزد پیامبر مینمایند، با آن که گاهی هیچ یک از این دو نبوده و بلکه پیامبر، تنها به این اعتبار که سرپرست دولت بوده، از کاری نهی کرده و از منع او، حکم دینی عامی به دست نمیآید.
از سوی دیگر نیز نصوص دینی را با روح تطبیق بر واقعیتخارجی، مورد تفسیر قرار نمیدهند تا قاعدهای از آن به دست آید و از این رو بسیاری به خود اجازه میدهند تا موضوع واحدی را تجزیه نمایند، برای آن، احکام گوناگون قائل شوند. برای روشنگری این اندیشه، از یک مثال که در باب اجاره مطرح میشود کمک میگیریم:
مسئلهای داریم تحت این عنوان که «آیا مستاجر میتواند آنچه را به اجاره گرفته، با اجاره بهائی بیشتر از آنچه خود میدهد، به دیگری اجاره دهد؟»
در این باره نصوصی رسیده است که از این کار نهی مینماید و این نصوص، به گونهای که عادت آن در بیشتر مواقع است، آمده است تا به موضوعات ویژهای بپردازد. این است که پارهای از آنها اجازه نمیدهند خانهای را که اجاره کردهایم، با اجارههای بیشتری به دیگری اجاره دهیم، و پارهای دیگر، همین کار را در مورد آسیا و کشتیای که اجاره شده باشد منع مینماید، و پارهای دیگر، این کار را در مورد عملی که انجام آن را در برابر اجرتی که تعهد کردهایم.
و ما اگر این نصوص را با روح تطبیق بر واقعیت بنگریم، و بدانیم که هدف از صدور آنها این بوده که بر بنیاد آن، روابط اجتماعی خود را به گونهای عام تنظیم نمائیم. در این هنگام، بسیار پیش از آنکه ملتزم به تجزیه موضوع شویم و بگوئیم که نهی وارده فقط مخصوص همان مواردی است که در نصوص مزبور بدان تصریح شده نه غیر آن، آری خیلی پیش از این مرحله، متوقف خواهیم شد.
اما اگر به نصوص مزبور از دیدگاه فرد گرایانه - و نه در سطح قانونگذاری اجتماعی - بنگریم، این تجزیه را به سادگی روا خواهیم شمرد.
● نقطه نظرهای آینده برای حرکت اجتهاد چیست؟
گمان میکنم که سخن، بیش از آنچه لازم بود به درازا کشید و از این روی، نقطه نظرهای آینده را برای خودتان میگذارم تا آن را از همان چه پیشتر آوردم، استنتاج نمائید. زیرا طبیعی است وقتی هدف محرکه اجتهاد، ابعاد حقیقی خود را باز یابد، و هر دو جولانگاه تطبیق (فردی و اجتماعی) را در بر گیرد، آثار یک سو نگری و یک روی سکه دیدن را نیز که در گذشتهها بود، به تدریجخواهد زدود، و محتوای حرکت، به کیفیتی در میآید که هم با وسعت دامنه هدف سازگار باشد، و هم با مقتضیات خط جهادی که حرکت اجتهاد بر آن انجام میپذیرد.
یک سو نگری از میان خواهد رفت و امتداد عمودی، که بیان کننده پایگاهی والا از دقتی است که اندیشه علمی بدان رسیده در مسیر خود به امتداد افقی مبدل میشود تا همه عرصههای زندگی را در بر بگیرد.
در آینده، موضع گیری برای تجویز سازش و کنار آمدن با واقعیتهای تباه، تبدیل خواهد شد به موضع گیری مجاهدانهای برای دگرگون ساختن واقعیت فاسد و به دست دادن عوض فکری کاملی از آن از دیدگاه اسلام.
و در آینده، در مفهوم حرکت اجتهاد، هر گونه کوته بینی نسبت به شریعت و قانون از میان خواهد رفت، و همه نشانهها و بازتابهای آن بر روی جستجوهای فقهی و اصولی سترده و از ذهنیت فقهی زدوده خواهد شد.
در آینده، درک ما از نصوص دینی دگرگون خواهد شد، و در آن، همه جوانب شخصیت پیامبر و امام مورد توجه قرار خواهد گرفت و تجزیهای که بدان اشاره کردیم به دور افکنده خواهد شد، و آن هم نه بر بنیاد قیاس - که در مذهب ما مطرود است - بلکه بر بنیاد فهم و شناخت پایگاه و زمینه اجتماعی نصوص - که این در پارهای از بررسیها توضیح داده شده - زیرا هر نصی همراه با مفهوم اجتماعی خود، معنائی دارد که در بسیاری مواقع، از معنای لغوی آن وسیعتر است.
این بود خطوط اصلی نقطه نظرهای آینده بر بنیاد تحولی که بر طبیعت هدف، و نیز تحولی که بر حرکت اجتهاد حاکم است و آن را از شکل حرکتی که از صحنه اجتماع بر کنار افتاده، به حرکتی مجاهدانه تبدیل مینماید که میخواهد اسلام را به صورت یک کل و مجموعه عرضه بدارد، و چنان میانگارد که رسالت آن توجیه مردم است به ضرورت تطبیق خود در همه جولانگاه زندگی خویش بر اسلام. و به خاطر کمی فرصت، ناچارم به همان سطوری که یاد کردم بسنده نمایم با ایمان به این که:
انقلاب بزرگی که مسیر خود را در حرکت اجتهاد - برای وسعت بخشیدن به هدف خود و تعمیق رسالتش و روی آوردن به همه جولانگاههای زندگی مسلمانان و آرزوها و دردهای ایشان - یافته است، آری این انقلاب، در آینده در کنار هدف و آن گاه که هدف خود را کامل نماید، و همه ابعاد حقیقی خود را در بر گیرد، منجر خواهد شد به دگرگونی بزرگی در بسیاری از شیوهها و تصورات و موضوعات
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست