جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
خوشبختی قلم جادویی
![خوشبختی قلم جادویی](/web/imgs/16/147/utiem1.jpeg)
سالهای گذشته، از یک استاد فرزانه و سخاوتمند یک قلم هدیه گرفتم اما آن قلم معمولی نبود، شاید تعجب کنید ولی من با قلم خود سخن میگفتم و از آن میخواستم که جملاتی بینظیر و تاثیرگذار بنویسد، قلم جادویی بلافاصله پس از قرار گرفتن در میان انگشتانم شروع به حرکت میکرد تا آنجا که انگشتانم بیحس میشد اما قلم همچنان قدرت داشت و بدون آنکه جوهرش تمام شود باز هم مینوشت! آن چنان به آن قلم وابسته شده بودم که گویی فقط با همان قلم به خصوص میتوانسم بنویسم اما از آنجا که آموزگار طبیعت میخواست درسی را به من بیاموزد روزی و روزگاری یک «دزد» را سر راهم قرار داد، در محیطی بیگانه و شرایطی خاص با او مواجه شدم از او پرسیدم شما؟ گفت: من دزدم! ترسم را پنهان کرده و گفتم از آشنایی با شما خوشحالم! با صدایی بلند گفت: مثل اینکه متوجه نیستید، من یک دزدم! ادامه دادم خب باشید به هر حال بنده خدا هستید و شاید شرایط، شما را به این نقطه کشانده است! کمی آرام شد و مودبانه گفت: لطفا کیف خود را بدون مقاومت به من بدهید! به او گفتم: باشد مسئلهای نیست اما قلمی یادگاری در کیف دارم اگر اجازه دهید آن را بردارم، آقای دزدکنجکاو شد، در کیف را گشود و چشمش به قلم افتاد از آنجا که قلم به رنگ طلایی و بسیار زیبا بود با خود فکر کرد شاید ارزشمند باشد. سپس قلم را در جیب پیراهنش گذاشت و گفت: اتفاقا این قلم به دردم میخورد! به او گفتم ببخشید آقا ولی به گفته خودتان شغل شما دزدی است و من یک نویسنده هستم، ابزار من قلم است و ابزار شما... است.
همه محتویات کیف که البته مقدار قابل ملاحظهای هم نیست مال شما فقط قلمم را به من برگردانید! دزد با پافشاری و تاکید من با صدایی بلند گفت: هر چه زودتر از اینجا دور شوید. دانستم که با دزد نمیشود ملتمسانه رفتار کرد پس روشم را عوض کرده و به او گفتم: شاید تنها ابزار من برای امرار معاش تنها یک قلم بود که آن را نیز از من گرفتید اما مغز و افکارم را هرگز نخواهید توانست بدزدید! من بدون قلم طلایی با چوب نیم سوختهای نیز میتوانم قدرتمندترین واژهها را بر روی کاغذ بیافرینم و نان در بیاورم اما افسوس که شما بدون قدرت و اعمال زور، گرسنه و پابرهنه خواهید ماند و من دلم برای شما میسوزد اما حاضرم راهکارهای صحیحی برای به دست آوردن هر آنچه که دلتان میخواهد را به شما بیاموزم تا شما به جای اینکه به زور موسل شده و خاطرهای تلخ از چهره خویش و اعمالتان بر افکار دیگران بر جای گذارید ردپای انسانی خویش را در قلب آنها باقی بگذارید! ادامه دادم دزدی از هر نوع و به هر شیوه که باشد انسانی نیست و هیچ توجیه منطقی نداشته و نخواهد داشت به خصوص که آن دزدی، توسط مردی از یک خانم باشد!
آقای دزد اشکهایش را از چهره خجالتزدهاش پاک کرد چرا که من حرفهایم را بر قلب او نشانه رفته بودم، او قلم و کیفم را با احترام به من برگرداند و از من خواست تا راه صحیح خوشبختی را به او نشان دهم چرا که دانسته بود از راه کج هرگز به خوشبختی و ثروت و شهرت دست نخواهد یافت! در آن لحظهها با خود فکر کردم ای کاش در کیف حقیر و خالی یک نویسنده هم قلم بود و هم اندک سرمایهای تا اشک تلخ مردی را چارهساز باشد. اشک مرد، اشک غرورش میباشد که شکسته است و مرد به غرورش زنده است گر چه که یک دزد باشد!
● تقلید کورکورانه، مانع خوشبختی
تقلید کورکورانه، اصالت را به خطر میاندازد و خلاقیت را میزداید، کسی که تقلید را خوش دارد برای آنکه به خوبی از عهده تقلید برآید بهتر آن است که از خود تقلید کند! زیرا هیچکس نمیتواند بهتر از خود او از خودش تقلید کند. اگر آگاهانه به پیرامون خود بنگرید در هر سو انبوهی از رازهای پرسش برانگیز را خواهید یافت، جهان چندان شگفتانگیز نیست که میپنداری بلکه چندان شگفتانگیز است که ما نمیپنداریم! وقتی خودت را بپذیری به جای تلاش برای اثبات بهترین وجه خود در حضور دیگران، محاسن آنها را به آنها یادآور میشوی! پذیرش خودت باعث خواهد شد به داشتههایت و تواناییهایت برای به دست آوردن نداشتههایت بیندیشی. فراموش نکن پذیرش خویش به واقع، موضعی نومیدانه نیست بلکه موضعی است که از آن میتوانی به رشد برسی! آنچنان باش که دیگران از تو تقلید کرده و تو را الگوی خود سازند.
● یک واژه زندگی
▪ اگر میخواهید کرم ابریشم بالغ شود و بتواند پرواز کند، بگذارید خودش پیله را سوراخ کند.
▪ والدین با تنبیه فرزندشان، خود بیشتر زجر میکشند.
▪ هر چه به قله نزدیکتر باشی، سقوطی مهلکتر خواهی داشت.
▪ اگر بدی بستگانت را جلوی فرزندت گفتی، مطمئن باش که معلم خوبی هستی، اما برای آموزش بدیها.
عیب انسانها برای خودشان خیلی کوچک و عیب دیگران برایشان خیلی بزرگ است.
▪ غالبا دلخوریها از توقعات نابهجا است.
▪ وقتی سوار اتوبوس شلوغی شدی، یاد زمان ایستادنت در ایستگاه باش.
▪ اغلب به دنبال این هستیم که درک شویم، اما خودمان کسی را درک نمیکنیم.
▪ اگر بخواهیم علت شکستهای خودمان را پیدا کنیم «زود تصمیم گرفتن» جزو اصلی آنهاست.
▪ پیاده کردن فکر نو، فداکاری میخواهد.
▪ اگر هزاران بار فکرت عملی نشد، باز هم فکر کن.
▪ بعضیها فکر میکنند اگر کسی زمین خورد، باید روی او بایستند تا قدشان بلند شود.
▪ دوستان ظاهری، هنگام موفقیت انسان ساکتند، اما در صورت شکست، همگی اهل سخن و تجزیه و تحلیل میشوند.
▪ اگر افسار زندگی را به دست پول بدهید، همه جا میروید غیر از آنجایی که درست است.
▪ هر کس را میخواهی بدبخت کنی، پول خوب به او بده وکار کم از او بخواه.
دوستیهای پس از دعوا، پایدارتر میشوند، اما نه عمیقتر.
● احساسی که نمیشکند
رسیدن به خوشبختی و آرامش ذهنی، همانچیزی که آرزوی توست یعنی اینکه بدانی دست به عملی زدهای که باید میزدی، راهی را رفتهای که باید میرفتی، تصمیمی گرفتهای که باید میگرفتی، آرامش و خوشبختی زمانی مهمان تو خواهد بود که خود را برای همهچیز بخشیده و به خود نزدیک شوی! هرگاه برای رسیدن به خوشبختی فریاد برآوری و صدایش کنی از تو خواهد گریخت! خوشبختی چیزی نیست که مجبور باشی برای آن از خودت دور شوی! آنهایی که برای به دست آوردن آن از خود دور شدند همانچیزی را به دست آوردند که به سرعت آن را از دست دادند. خوشبختی، احساسیست که به آسانی نمیشکند و بیش از آن که تو بخواهی در انتظار خواستن توست!
● کلیدهای خوشبختی
افراد بسیار موفق (فلاسفه، دانشمندان و نویسندگان برجسته جهان) رمزی خاص را برای موفقیت پیگیری کردهاند و آن رمز چیزی نبوده جز «پافشاری روی هدف، اصرار، سماجت، شکیبایی و تحمل شدیدترین رنجها» و آنها موفقیتشان را به راحتی به دست نیاوردند پس به راحتی هم از یادها نخواهند رفت هرگز!
اگر میخواهید خوشبخت و موفق شوید هرگز به این جمله فکر نکنید که چه میشود؟ من به شما میگویم نترس هیچچیز نمیشود، تو قدرتت را در آن موضوع به امتحان گذاشتهای فقط همین! خوشبختی یک قدم فراتر از مرز خطر است، این جمله را هرگز فراموش نکن! در معادلهای که دائما میگویی چه میشود! تنها جواب به دست آمده این میشود، هیچچیز نمیشود؟ باید وارد نبرد شوید و با مشکلات دست و پنجه نرم کنید آنوقت یکچیز میشود و آن اینکه تو سرانجام پیروز میشوی.
وقتی کشتی زندگیتان به گل نشست، بر سر خود نزنید، فریاد بر نیاورید، فقط آرام باشید آرام و به فکر چاره باشید! اگر در رودخانه زندگی در حال غرق شدن هستید اول از خدا کمک بخواهید و بعد هوشیارانه به اطراف نگاه کنید شاید تکه چوبی را پیدا کنید تا دستاویز خود کرده و از غرق شدن نجات یابید وگرنه فریاد زدن تنها توان فکری شما را خواهد ستاند و بالاخره طعمه امواج خواهید شد! فریاد زدن و عصبانی شدن دستاویز نیست. «بشر کی میخواهد بداند شنا کردن را باید آموخت نه فریاد زدن را؟».
اگر خداوند بخواهد نعمتی را به شما ارزانی دارد، چگونه این کار را میکند؟ آیا آن را در یک بسته پستی گذاشته و در منزلتان تحویلتان میدهد؟! خیر خداوند بسیار داناتر از این حرفهاست. او این نعمت را در قلب یک گرفتاری بزرگ و دشواری جای میدهد و با صبر وتامل به انتظار مینشیند تا ببیند آیا شما این مشکل را میشکافید تا به مرواریدی که درون صدف گرفتاریها پنهان است دست یابید یا خیر؟!
مشکلات را بخشی جداناپذیر از زندگانی بدانید، آدم زنده مشکل دارد وآدم بیجان دیگر مشکلی ندارد، انتخاب با شماست! وقتی مشکلی رخ میدهد چهره خود را مستقیم روبهروی مشکل قرار بده و مستقیم چشم در چشم آن بدوز و بگو من قدرتمندتر از آنم که از تو شکست بخورم، من اشرف مخلوقاتم.
مشکلات به زندگی معنا میدهد. یک زندگی کاملا بدون مشکل کاملا بدون معنی هم خواهد بود! آنجا که رنج هست شادی نیز خواهد بود، آخر مگر میشود تا معنای دردها و رنجهای زندگی را لمس نکرده باشیم خوشحالی و شادی را درک کنیم؟ رنج و شادی با هماند چون از هم هستند، دو روی سکهاند اما یک سکهاند.
● در اتاق مشاوره
مشغول مطالعه بودم که خانمی میانسال وارد دفتر شد و از همان آغاز شروع به تعریف و تمجید از داشتهها، معلومات و ثروتش نمود و اینکه همسرش در سطح او نیست و شعور کافی ندارد، چیزی نمیفهمد و او را درک نمیکند! اعتراف کرد که دائما شوهرش را با نیش و کنایه آزار میدهد تا جایی که او فرار را بر قرار ترجیح داده و فقط گاهی وقتها اجازه میدهد که برای دیدن بچههایش به منزل سر بزند! تکیه کلام آن خانم این بود که فکر و بینش من فیلسوفانه است و شوهرم اصلا در این وادیها نیست! با دستانش دائم روی میز میکوبید که حیف من که با این آگاهی و ثروت باید به خاطر بچهها با مردی چون او بسوزم و بسازم اما ناگفته نماند که وی (شوهرش) احترام این خانم را همیشه حفظ میکرده و از گل بالاتر به او نمیگفته است! با نگاهی پرمعنی به او گفتم: انسان میزان همهچیزهاست، چون انسان است که درست را از غلط تشخیص میدهد و آن کس که بداند درست چیست دست به نادرست نخواهد زد! در ضمن تنها انسان است که میداند که همهچیز را نمیداند! انسانهای دانا معتقدند دانستن آنچه میدانیم که نمیدانیم، خود نوعی دانش است! خانم محترم اصولا هر نوع دانشی اگر غیرمستقیم انتقال یابد تاثیرگذارتر است. حتما سقراط و بهلول را میشناسی! درک واقعی، همیشه از درون زاییده و بعد از فراگیری به بصیرت حقیقی میانجامد. دوستداران خرد تا پای جان با قدرتی بینظیر توام با شهامتی کمنظیر به تحقیق و بررسی امور میپردازند، آنها هر چقدر به فرد نزدیکتر میشوند گویی سادهتر و بی آلایشتر میگردند، تکیه کلام آن بزرگان این است که «میدانم که هیچ نمیدانم»!
خانم عزیز آدمی تنها موجودیست که میتواند از خودش فراتر رفته و از فراسوی آگاهی به پایین بنگرد اما نه مغرورانه بلکه کاملا فروتنانه! فروتنی با فرومایگی متفاوت است! آنهایی که به اقتضای شرایط مجبورند سفر زندگی را به تنهایی طی کنند راهشان با اشخاصی که همانند شما در جمع خانواده هستید کاملا متفاوت است. غرور شما از طریق زبانتان تازیانههای تلخ واژهها را بر احساس شریک زندگیتان وارد میسازد تا جایی که او حتی از خویش میگریزد و به پناهگاه تنهایی میخزد! نزد خود و شما احساس حقارت میکند و اعتماد به نفس خویش را از دست داده است، سخنان شما چون نیش عقربی وجودش را زخمی و زهرآگین کرده نتیجه اینکه دیر یا زود از عقرب برای همیشه خواهد گریخت تا از گزند او در امان باشد!
چرا که طبیعت آدمی این چنین است. انسان از شکنجه شدن به هر طریقی فرار میکند، این شکنجه میتواند درنیم نگاهی صدها توهین را به همراه داشته باشد! دوست عزیز من تمام معلومات، خرد، دانش و ثروت شما ارزش این را دارد که پدر فرزندانتان را با پای پیاده و دستانی خالی و قلبی زخمی فراری دادهاید و فرزندانتان با استرس و نگرانی در خانهای سرد و بیروح مجبورند خلاء عشق، مهر و سادگی را با غرور آمیخته شده به چاشنی ادبیات و فلسفه شما پر کنند؟ شما هر چه هستید و هر که هستید نظام مقدس خانواده را از حالت طبیعی و زیبای آن خارج نمودهاید! یک همسر فراری و کودکانی با هزاران کمبود درونی، نتیجه این اشتباه فاحش شما میباشند!
دل به رنگ و بوی دنیا هر که بست
همچو گل پایان آن پژمردن است
ای رفیق نازنین چرا کار و بارت روز و شب غم خوردن است؟ غرور را کنار بگذار خوشبختیات را پس بگیر.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست