چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

افغانی خواب آرامش را می بیند


افغانی خواب آرامش را می بیند

ناامنی در افغانستان و افزایش نیروی آمریکایی در یک رابطه دیالکتیک قرار دارند اما چرا از ثبات خبری نیست

سرنوشت افغانستان چه خواهد بود؟ آیا ثبات افغانستان در دستان نیروهای نظامی مستقر در هرات، کابل، مزارشریف و مانند آن است؟ آیا زمان خروج نظامیان عضو ناتو از افغانستان نزدیک است؟

اینها سؤالاتی هستند که در سال های گذشته همواره در محافل و مطبوعات سراسر دنیا طرح شده و همواره پاسخ همه آنها منفی بوده است. بنابر اظهارات اخیر باراک اوباما که وعده خروج نظامیان را از افغانستان داده - قرار است آمریکا تعداد نیروهای نظامی مستقر در افغانستان را به یکصد هزار نفر برساند که نسبت به ۶۸ هزار نفر حال حاضر در این کشور، از افزایش ۴۷ درصدی حکایت دارد. این اقدام، این سؤال را پیش می آورد که اگر قرار بود ثبات افغانستان به دست نیروهای نظامی این منطقه جنگ زده برقرار شود، پس چرا با گذشت تقریباً یک دهه از حمله آمریکا به افغانستان، این کشور هنوز رنگ ثبات را به خود ندیده است؟ در پاسخ باید گفت مسلماً آمریکا توانایی برقراری امنیت را در افغانستان، بدون یاری و کمک نیروهای بومی و کشورهای همسایه نخواهد داشت.

بحث اصلی بر سر آن است که چرا نیروهای نظامی خارجی حاضر در افغانستان باید میدان دار باشند که نتیجه آن هم تا به امروز چیزی جز شکست نبوده است. به طور قطع بهره گیری از ارتش افغانستان و آموزش آنها - از آنجا که نیروی افغانی شرایط اقلیمی منطقه خود را بهتر از دیگر نیروها می داند – می تواند به بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی افغانستان بی انجامد. در این رابطه جیمز جونز، مشاور امنیت ملی رییس جمهوری آمریکا، معتقد است موفقیت کشورش به افزایش نیرو در افغانستان بستگی ندارد، چرا که اگر می داشت در این ۸ سال به ارمغان آمده بود. وی می گوید: "برای موفقیت در افغانستان باید استراتژی صلح را برای ۲۰۱۰ اجرایی کرد و باید مراقب افزایش هزینه های نظامی در کنار هزینه های بحران مالی بود."

● بن لادن و دوستانش!

در میان تمام مسایلی که سبب شده اند تا افغانستان امروز، رنگ ثبات را به چهره پریشان خود نبیند، نقش گروه تندرو و تروریست طالبان بیش از همه به چشم می آید. اختلال هایی که گروه های طالبان، القاعده و یا حکمتیار در این منطقه به وجود آورده اند، در کنار حمایت های اقتصادی افرادی چون بن لادن و گروهک های مافیایی که جملگی آنها مخالف برقراری ثبات در افغانستان هستند، سبب شده شرایط حال حاضر افغانستان در وضعیت نابهنجاری قرار گیرد. به این موارد باید آتش افروزی آمریکا علیه عراق را هم بی افزاییم که سبب شد آمریکا تمرکز خود را نسبت به افغانستان از دست دهد و با انتقال نیروهای نظامی خود به عراق، عملاً به قدرت یافتن گروهک های مخالف کمک کند.

علاوه بر عوامل فوق، یکی دیگر از مواردی که به تحلیل بسیاری از کارشناسان، سبب ناامنی در افغانستان شده، کمک های مالی ایالات متحد به دولت پاکستان است که از این طریق سعی دارد از گسترش نفوذ طالبان جلوگیری کند، غافل از آن که بخش اعظمی از این منابع برای تحکیم قدرت گروهک های تروریستی همچون طالبان خرج می شود. به نوشته هفته نامه "آمریکن فری پرس" در فاصله سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ رقمی معادل ۱۲میلیارد دلار کمک های اقتصادی و نظامی به دولت پاکستان صورت گرفته که تنها بخش اندکی از آن در راستای اهداف مدّنظر این کمک ها هزینه شده است. همچنین در این گزارش پیش بینی شده تا پایان مارس ۲۰۱۰ هزینه جنگی آمریکا که در بر گیرنده مخارج عراق، افغانستان و کمک های نظامی و مالی به پاکستان است، به رقمی معادل یک تریلیون دلار برسد. در حال حاضر و بر اساس گزارش های وزارت دارایی و دفاع آمریکا، در مجموع رقمی حدود ۲۳۰میلیارد دلار از ابتدای جنگ با افغانستان تا پایان سال ۲۰۰۹ در این کشور هزینه شده که هیچ پیامد مثبتی را برای افغانستان، منطقه و ایالات متحد در بر نداشته است.

در هر حال به نظر می رسد برای آن که افغانستان بتواند رنگ و بویی از ثبات و امنیت را ببیند، بهترین راهکار آن است که با همکاری سایر کشورها، روند صلح خاورمیانه در پیش گرفته شود و همزمان آموزش نیروهای افغانی برای برقراری ثبات مورد بررسی قرار گیرد. همچنین لازم است تا با پرداخت برخی امتیازهای جذاب نظیر شهرک سازی های جداگانه برای سکونت طالبان غیرمسلح، در شرایطی مسالمت آمیز به گفت وگو با گروه های مخالف پرداخت تا از این طریق، شرایط امنیت و ثبات سیاسی در افغانستان به وجود آید و برآیند این امور تأمین آینده اقتصادی افغانستان باشد.

● تبعات بی ثباتی

بی شک یکی از نتایج ناآرامی های موجود در افغانستان، متضرر شدن همسایگان این کشور همچون ایران است. نمونه آن را می توان در تصویب کمک های بلاعوضی دید که کشورمان برای سر و سامان دادن به اوضاع درهم این کشور در نظر گرفته است. به عنوان مثال، در پایان اجلاس ۲۰۰۸ پاریس، کشورمان تعهد کرد مبلغ ۵۰ میلیون دلار به افغانستان کمک کند که این مسأله هزینه ای برای حساب خزانه کشور محسوب می شود. البته نباید از یاد برد که اعطای چنین کمک هایی در راستای بازاریابی های جدید می تواند مفید باشد و اگر با هدف افزایش تجارت و ارز آوری و سود اقتصادی بیشتر صورت گیرد، قطعاً کار درستی است، اما متأسفانه کشورمان در این زمینه و در مقایسه با رقیبان تجاری خود در افغانستان، ضعیف عمل کرده و علیرغم همسایگی با این کشور نتوانسته در بازار تجاری این کشور گامی استوار بردارد. نتیجه این مسأله، سهم اندک ایران در تجارت خارجی با افغانستان، در قیاس با کشورهای دیگر است. گفتنی است در حال حاضر، حضور ایران در بازارهای افغانستان در سایه کشورهای آمریکا، ژاپن، آلمان، چین و امارات بوده که مبین حضوری ضعیف و کمرنگ است.

به هر حال، اگرچه فقدان امنیت در افغانستان عامل مهمی برای ریسک حضور تجار و بازرگانان ایرانی در این کشور به حساب می آید، اما فراموش نکنیم کسب سهم از آینده بازارهای جدید، نظیر بازار افغانستان در اختیار کشورهایی خواهد بود که پیش زمینه های حضور را در این بازارها فراهم کرده اند.