جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

توسعه به عنوان هدف نگرش قرآنی


توسعه به عنوان هدف نگرش قرآنی

توسعه جریانی است چند بُعدی كه مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی, طرز تلقّی, باورهای عامّه مردم و نهادهای ملّی و نیز تسریع رشد اقتصادی, كاهش نابرابری ها و ریشه كن كردن فقر مطلق است و به عبارت دیگر, توسعه به معنای ارتقای مستمّر كل جامعه و نظم اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی تر است

●مقدمه

در نظام اقتصادی سرمایه داری، واژه های گوناگونی مطرح شده كه مفهوم آن ها با همین واژه ها در نظام اقتصادی اسلام نیز یكی است; مانند سود: مطلوبیت، رفاه و توسعه. اما نكته: مهم این است كه در جزء جزء مفاهیم و نظریه های اقتصادی نظام سرمایه داری، اصالت مادّه متبلور است و اصالت مادّه بر همه نظریه های این نظام حاكم می باشد. حتی وقتی سخن از عقلانیت و رفتار عقلانی به میان می آید، انسان عقلائی كسی است كه به عنوان مصرف كننده، مطلوبیت خود را به حداكثر برساند و سرمایه محدود خود را در حالی مصرف كند كه بیش ترین مطلوبیت و لذّت را به دست آورد. وقتی هم به عنوان تولید كننده ایفای نقش می نماید، به دنبال پرداخت حدّاقل سهم به عوامل تولید به هدف دست یابی به حداكثر سود باشد.

لیبرالیسم و اصالت سرمایه به عنوان مبنای اقتصادی غرب، چیزی جز اصالت ماده نیست. با پذیرش اصالت ماده و ماتریالیسم، دیگر جایی برای مبدأ و معاد باقی نمی ماند. اگر برهان دورو تسلسل ما را مجبور بهپذیرش مبدأ كند، مبدأ، لزوماً مادی است و متافیزیك و ماورای طبیعت، ایده آلیسم و پوچی محض می باشد.

اما اقتصاد اسلامی مبتنی بر وحی است. مسأله وحی و ابتنای اقتصاد اسلامی بر آن اساس تفاوت نظام اقتصادی اسلام با سرمایه داری است.

وقتی اصل وحی را، كه خود ریشه در توحید دارد، پذیرفتیم، این اصل سرچشمه سایر اصول و مفاهیم می شود و افق زمانی دیگری غیر از افق زمانی محدود نظام سرمایه داری بر روی ما می گستراند; همچون تفاوت لحظه با ابدیت. نگرش به انسان با افق زمانی بلند مدت، كه در آن انسان همیشه با ثمره تلاش در دنیا مواجه است و تا ابد آنچه را در این دنیا كِشته درو می كند (اِنْ خَیراً فخیراً وَ اِنْ شرّاً فَشَراً)۱ با نگرش دوران زندگی محدود دنیا و پوچی پس از آن تفاوتی اساسی دارد. با پذیرش معاد، قیامت، روز حساب و روز جزا، هم انسان ـ كه موضوع بحث است ـ و هم مفاهیم مربوط به او به كلی دگرگون می گردد. با این نگرش، مفاهیمی مثل سود، مطلوبیّت، رفاه و توسعه از وحی سرچشمه می گیرند.

وحی درباره جامعه، دارای برنامه است و اصولاً وحی بدون شك، محكم و متشابه اش به قصد هدایت بشر۲ به سعادت و رستگاری نازل شده است.

با توجه به تفاوت مبانی دو مكتب، «توسعه» كه مهم ترین هدف برای جوامع و دولت ها در نظر گرفته شده است و «توسعه یافتگی» به عنوان هدف غایی و مطلوب ترین آرمان جوامع محسوب می گردد، و «سعادت» را در رسیدن به آن می دانند، حتماً مورد عنایت نظام مبتنی بر وحی نیز خواهد بود. مگر ممكن است وحی قانون وضع كند، برنامه زندگی ارائه دهد، كتابی برای هدایت بشر نازل نماید، ولی به نهایتی مطلوب نظر نداشته باشد؟ قرآن، كه كتاب هدایت است، هدایت به سمت چه هدفی را در نظر دارد؟ مگر ممكن است «تبیان كلّ شیء»، جامعه ای مطلوب برای پیروانش معرفی نكند؟ چگونه ممكن است كتاب آسمانی برای هدایت بشر نازل شده باشد و زندگی مطلوب و راه های رسیدن به آن و موانع موجود را متذكّر نشود. مهم ترین دلیل بر امكان شیء وقوع آن است. قرآن كریم، این كتاب الهی، جامعه مطلوب و راه ها و موانع رسیدن به آن را متذكر شده است.

تحقیق و پژوهشی در زمینه «حیاهٔ طیّبه»، كه به دنبال ایمان و عمل صالح جامعه تحقق می یابد، ترسیم آن و تدوین دقیق راه های رسیدن به آن و ذكر موانع موجود خارج از فرصت یك مقاله و بیرون از توان یك نفر است. طرح «حیاهٔ طیّبه»، «سعادت» و «فوز» جوامع بشری نیاز به تحقیق عمیق و جدّی دارد، ولی

آب دریا را اگر نتوان كشید هم به قدر تشنگی باید چشید «وَ لاتیئسوُا مِنَ رَوْحِ اللّه انّه لایَیْئَسُ مِنْ روحِ اللّهِ اِلاّالقَومُ الكافرونَ.»۳

●مفهوم توسعه

توسعه دارای ابعاد گوناگونی است كه می توان آن ها را در سه یا چهار دسته كلی بیان كرد: توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی. حركت در راستای همه ابعاد مذكور، ضرورتی غیر قابل انكار است، ولی اولویّت دادن به یك بُعد مستلزم نفی ابعاد دیگر نیست. میزان در این مرزبندی، تعیین اولویّت ارزش های نهادینه شده در فرهنگ هر جامعه است، اعمّ از این كه آن جامعه دینی باشد یا غیر دینی. جهان بینی جامعه می تواند دارای نقشی حایز اهمیت باشد. اگر جامعه ای دارای بینش مادی باشد، اهداف زندگی را محدود به جنبه های مادی بداند، گزینش خود را نیز در همین جهت انجام می دهد و توسعه را حركتی در جهت اهداف خود می داند، هر چه را هم كه محدودیت مادّی ایجاد كند و مانعی برای امیال مادّی محسوب گردد، ضد توسعه می داند. به عكس، جامعه دارای بینش دینی به دنبال تحقق اهداف مورد نظر خود می باشد.

در خصوص تعریف توسعه و تبیین مفهوم آن، تعاریف گوناگونی ارائه شده و بحث های فراوانی انجام گرفته است، ولی در این نوشتار، فقط به چند تعریف به عنوان نمونه، اكتفا می شود:«توسعه عبارت است از حركت یك سیستم یك دست اجتماعی به سمت جلو و به عبارت دیگر، نه تنها روش تولید، توزیع محصولات و حجم تولید مورد نظر است، بلكه تغییرات در سطح زندگی، نهادهای جامعه، وجهه نظرها و سیاست ها نیز مورد توجه می باشد.»۴

توسعه جریانی است چند بُعدی كه مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقّی، باورهای عامّه مردم و نهادهای ملّی و نیز تسریع رشد اقتصادی، كاهش نابرابری ها و ریشه كن كردن فقر مطلق است. و به عبارت دیگر، توسعه به معنای ارتقای مستمّر كل جامعه و نظم اجتماعی به سوی زندگی بهتر و یا انسانی تر است.۵

توسعه اقتصادی به زبان ساده، عبارت است از: رشد اقتصادی همراه با تغییرات و تحوّلات كیفی. توسعه اقتصادی هدف و آرمانی بزرگ برای تمامی كشورهایی است كه هنوز به دلایلی نتوانسته اند در این مسیر گام بردارند.»۶

«توسعه عبارت است از یك تحوّل تاریخی در جمیع جنبه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه»۷

«توسعه، تغییر هدف دار برای حصول به هدفی خاص است. جامعه به مثابه فرد، مراحل گوناگونی از رشد و تكامل را طی می كند تا به حدّ مشخصّی از بلوغ فیزیكی و فكری برسد.»۸

آنچه پایه و اساس تعاریف گوناگون «توسعه» را تشكیل می دهد تغییر و تحول (در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی) و به قول میردال، «حركت به جلو» است.

در این خصوص، سؤالات پایه ای و اساسی بسیاری مطرح است. این تحول، تغییر و حركت به سمت جلو، به منظور رسیدن به كدامین هدف است؟ در این مسیر، مقصد نهایی كجاست؟ ویژگی ها و معیارهای مقصد مطلوب چیست؟ روابط عِلّی، كه ما را به آن مقصود می رسانند، چه روابطی است؟

مسأله تعیین هدف و كشف علل و عوامل رسیدن به مقصد مسأله ساده ای نیست. «ضعف و ناتوانی داشتن یك هدف دقیق و پذیرفته شده و طرّاحی سیاست ها برای آن هدف، دلیل مهم بسیاری از مشكلات است كه ملّت ها با آن مواجه اند.»۹

آیا كشورهای توسعه یافته در همه ابعاد توسعه به مقصود و هدف مطلوب رسیده اند؟ آیا مقصدهای جایگزین برای این مقصد وجود دارد؟ آیا این تحول و حركت به جلو به اصطلاح، «نوگرایی»۱۰ از نظر اجتماعی، لزوماً مشتمل بر تضعیف روابط سنّتی است؟ آیا تحّول و نوسازی در بُعد سیاسی، لزوماً دموكراسی و رشد بوروكراسی است؟ آیا از نظر فرهنگی، صنعتی كردن موجب گسترش سكولاریسم در جامعه است، خواه از طریق نظامی یا از طریق دانش علمی؟ و در یك كلام، آیا حركت به سمت جلو به معنای غربی شدن۱۱ است و لاغیر؟ و اصولاً آیا تحول و «تبدیل كامل اقتصاد، فرهنگ، زندگی سیاسی و اجتماعی»۱۲برای توسعه ضروری است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.