سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

آباء روان‌شناسی شناختی


آباء روان‌شناسی شناختی

هرچند بازگشت به مفهوم هشیاری تغییری مهیج در عرصه روان‌شناسی به حساب می‌آمد، ولی باید به این نکته توجه کرد که چنین تغییری نه به یکباره بلکه طی یک فرآیند منسجم و پیوسته رخ داد. …

هرچند بازگشت به مفهوم هشیاری تغییری مهیج در عرصه روان‌شناسی به حساب می‌آمد، ولی باید به این نکته توجه کرد که چنین تغییری نه به یکباره بلکه طی یک فرآیند منسجم و پیوسته رخ داد. نفس ظهور جنبش شناختی و توجه به اهمیت فرآیند هشیاری آن چنان مورد توجه قرار گرفت که موجب شد چندان توجه و حساسیتی به نام متولیان و بنیانگذاران اولیه آن نشان داده نشود. در واقع پیشگامان این جنبش همانند پیشگامان روان‌شناسی کارکردگرایی چندان دغدغه انحصارطلبی و مطرح کردن نام خود را نداشتند و تنها علاقه آنان صرف هدفی شد که پیگیر آن بودند. در این میان جورج میلر (George Miller) و اولریک نیسر (Ulric Neisser) تلاش‌های بسیاری برای تحکیم پایه‌های این جنبش کردند که در ادامه به بخشی از فعالیت‌های آنان اشاره خواهیم کرد.

جورج میلر:

هرچند میلر تحصیلات لیسانس خود را در رشته‌ای متمایز از روان‌شناسی گذراند، ولی در ۱۹۴۱ توانست درجه فوق لیسانس خود را در گفتار درمانی دریافت کند. با این‌که تا آن زمان هیچ واحد درسی درباره روان‌شناسی مقدماتی نگذرانده بود، تدریس این درس به وی محول شد. میلر پس از اخذ دکتری در سال ۱۹۴۶ مطالعات خود را در حوزه روان‌شناسی زبان «psycholinguistics» آغاز و کتاب زبان و ارتباط را در سال ۱۹۵۱ منتشر کرد.

به دلیل سیطره و انحصارطلبی پیروان رفتارگرایی در دانشگاه‌ها و سازمان‌های تخصصی، میلر به این مکتب تمایل پیدا کرد. با گذشت زمان و مطالعه درباره شباهت‌ها میان کارکردهای کامپیوتر و ذهن از رفتارگرایی منصرف و به صراحت اعلام کرد که «رفتارگرایی مشکلی را حل نمی‌کند.»

اولریک نیسر:

اولریک نیسر که در آلمان متولد شده بود، تحصیلات دانشگاهی خود را در هاروارد و در رشته فیزیک دنبال کرد. ملاقات نیسر با جورج میلر مسیر پژوهش‌های وی را تغییر داد و به روان‌شناسی علاقه‌مند شد. هرچند نیسر نیز همانند میلر برای احراز شغلی در دانشگاه ناچار بود خود را به عنوان یکی از پیروان رفتارگرایی نشان دهد، ولی در واقع رفتارگرایی رویکردی نبود که وی را ارضا کند. انتشار کتاب «روانشناسی شناختی» در سال ۱۹۶۷ موجب شهرت نیسر در مجامع روان‌شناسی شد به گونه‌ای که از او به عنوان «پدر روان‌شناسی روانشناختی» یاد می‌شد.

نگارش چنین کتابی موجب شد که روان‌شناسی جهت خود را از رفتارگرایی به سمت رویکرد شناختی تغییر دهد. اندک زمانی پس از نگارش کتاب «روانشناسی شناختی»، نیسر نارضایتی خود را از برداشت‌های غلط و محدود از رویکرد شناختی اعلام و کتاب« شناخت و واقعیت» را منتشر کرد. نیسر در این کتاب هشدار می‌دهد که نباید دیدگاه شناختی را به موقعیت‌های آزمایشگاهی و تصنعی محدود کرد، بلکه باید میان این دیدگاه و واقعیت پیوند برقرار کرد. در واقع جایگاه نیسر در جنبش روان‌شناسی شناختی را می‌توان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد؛ یکی در مقام بنیانگذار این جنبش و دیگری در مقام یک منتقد جدی که با انتقادهای خود جنبش را به چالش کشید.