یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

۹ تصویر از زندگی


۹ تصویر از زندگی

آمریکایی‌ها از لحاظ فرهنگی و مردمی وضعیت خاصی دارند. کلی آدم از نقاط مختلف جهان -که هر کدام دارای فرهنگ خاص خودشان هستند- در آن زندگی می‌کنند از چینی، ژاپنی بگیرید تا هندی و ایرانی …

آمریکایی‌ها از لحاظ فرهنگی و مردمی وضعیت خاصی دارند. کلی آدم از نقاط مختلف جهان -که هر کدام دارای فرهنگ خاص خودشان هستند- در آن زندگی می‌کنند از چینی، ژاپنی بگیرید تا هندی و ایرانی و عرب و... این‌ها همه با یک اصالتی می‌آیند، اما آن اصالت‌شان رنگ می‌بازد. برای توجه دقیق‌تر به این ماجرا، به گمانم هیچ چیز بهتر از مطالعه دقیق ادبیات این کشور نیست.

«خوبی خدا» عنوان کتابی است که ۹داستان برگزیده از ۹داستان‌نویس مطرح امروز آمریکا در آن جمع شده است. نویسندگانی چون: ریموند کارور(که بسیاری از نویسندگان او را مایه حیات مجدد داستان کوتاه در چند دهه اخیر می‌دانند) و هاروکی موراکامی (نویسنده و مترجم ژاپنی ساکن آمریکا که در این ستون کتاب کافکا در ساحل‌اش خدمت‌تان معرفی شد و گفته شد که این کتاب در بازار ایران نیز گرد و خاکی به پا کرده اساسی!)، جومپا لاهیری (نویسنده هندی‌تبار که کتاب مترجم دردهایش را حتما خدمت‌تان معرفی خواهم کرد)، شرمن الکسی (داستان‌نویس، شاعر و فیلم‌نامه‌نویس سرخ‌پوست که داستانش در این مجموعه بسیار خواندنی و زیباست) و همچنین الکساندر همن (نویسنده بوسنیایی که در سال ۹۲ به آمریکا مهاجرت کرد و او را ناباکوف جدید نامیده‌اند). داستان‌های این مجموعه، همگی جوایز مطرح داستان‌نویسی آمریکا را از آن خود کرده‌اند و همه در شش سال گذشته توسط ناشران آمریکایی منتشر شده‌اند.

حتما حالا متوجه منظورم از مقدمه شده‌اید. این نویسندگان عزیز هر کدام مربوط به یک فرهنگ و ملتی جداگانه هستند. اما اکنون شده‌اند نویسنده آمریکایی و شاید همین ماجرا باعث رونق و تنوع بیشتر ادبیات آمریکا شده باشد، که اصل آمریکا نیز با مهاجرت شکل گرفته است. این داستان‌ها چند دسته‌اند؛ یا داستان‌هایی هستند که در کشور نویسنده رخ داده‌اند، که نشان تعلق خاطر نویسنده به کشور و اصالت خود است و یا داستان‌هایی هستند به مهاجرینی که در آمریکا زندگی می‌کنند که عموما حال و هوای اعتراض در خود دارد.

نویسنده حیفش می‌آید که این ستون را با این توضیحات پر کند اما بخشی از کتاب را به شما هدیه نکند، پس بخشی از داستان زنبورها؛ بخش اول، نوشته الکساندر همن را با هم می‌خوانیم اما خواندن همه کتاب را به همه توصیه می‌کنم:

...پدرم فقط به چیزهایی معتقد بود که رنگ واقعیت داشت. به اخبار تلویزیون بدبین بود، چون موفقیت‌های سوسیالیسم را پشت سر هم تحویل بیننده می‌داد. مشتری پر و پا قرص پیش‌بینی وضع هوا بود. روزنامه هم اگر می‌خواند، فقط به صفحه ترحیم اعتماد داشت. اما عاشق برنامه‌های حیات وحش بود؛ چون می‌گفت وجود و مفهوم طبیعت هیچ‌وقت شک بر نمی‌دارد؛ مثلا این تصویر را که یک اژدرمار، موشی را یک لقمه چپ می‌کند یا یوزپلنگی می‌پرد پشت یک گوزن خسته و ترسیده آفریقایی، هیچ جور نمی‌شود انکار کرد...

نویسنده: زهیر قدسی



همچنین مشاهده کنید