چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

حکایت


حکایت

روزی محتشم کاشانی به دیدن پدر حکیم شفایی می رود.
حکیم که از کودکی در سرودن شعر مهارت داشت شعری از خویش برای محتشم می خواند.
محتشم می گوید: اشعارش مثل گرمک اصفهان است که به ندرت …

روزی محتشم کاشانی به دیدن پدر حکیم شفایی می رود.

حکیم که از کودکی در سرودن شعر مهارت داشت شعری از خویش برای محتشم می خواند.

محتشم می گوید: اشعارش مثل گرمک اصفهان است که به ندرت شیرین در می آید.

شفایی جواب داد: الحمدلله که مثل گرمک کاشان نیست که هیچ شیرین درنمی آید!