رازهـای شـازده کـوچـولـو

بعضی از کتاب‌ها آن قدر محکم پا بر زمین ادبیات می‌کوبند که دیگر نمی‌شود برای خوب و بد بودنشان اظهارنظر کرد.
بسیاری از اهالی داستان، شازده کوچولو را دوست دارند، نه به خاطر خط …

بعضی از کتاب‌ها آن قدر محکم پا بر زمین ادبیات می‌کوبند که دیگر نمی‌شود برای خوب و بد بودنشان اظهارنظر کرد.

بسیاری از اهالی داستان، شازده کوچولو را دوست دارند، نه به خاطر خط کشی دنیای آدم بزرگ‌ها و بچه‌ها، ‌بلکه به این دلیل عجیب که می‌دانند هر وقت اراده کنند به راحتی می‌توانند بلغزند؛ لا به لای فصل‌های کوتاه و متنوع کتاب و مناسب با حال و هوایشان، با شازده کوچولو همذات پنداری کنند. شاید شما هم متعلق به همان گروهی باشید که صندلی‌تان را جا به جا می‌کنید و چهل و سه بار به غروب خورشید خیره می‌شوید. شاید کار اصلی‌تان اهلی کردن روباه‌های اطرافتان است! شاید هم...

چند سال قبل ترجمه متفاوت شاملو توجه بسیاری را به خود جلب کرد. ورود واژه‌های عامیانه به ساختار شازده کوچولو، هرچند پل ارتباطی مخاطب را با رویدادهای کتاب نزدیک‌تر می‌کرد، اما گاهی به نظر می‌رسید که سایه لحن بر داستان، شازده کوچولو را از تصویر روشن خود جدا کرده است. پسرک کوچک و دوست داشتنی که گویا موطلایی هم هست، بدون لهجه،‌ تکیه کلام یا هر نشانه دیگری و همان طور که خلبان می‌بیند و روایت می‌کند به دل می‌نشیند و توان بیدار کردن کودک درون را دارد.

همیشه وقتی کتابی ماندگار می‌شود، کشف‌الاسراری هم دنبال خود می‌آورد که سعی در رمزگشایی و ریزبینی دارد و اغلب با استقبال طرفداران روبه رو می‌شود. همه ما دلمان می‌خواهد سر از کار شازده کوچولو درآوریم، رازهای او را بدانیم و نقاشی‌های ساده و غریب کتاب را کشف کنیم.