پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نقش برجسته ای كه دیگر نیست


نقش برجسته ای كه دیگر نیست

ناپدید شدن چند قسمت از نقش برجسته های بتنی مسعود عربشاهی در بزرگراه حقانی و احتمال سرقت این آثار خبر تعجب آوری بود كه با اندكی تأمل موضوع را به نوعی طنز شبیه می كرد

ناپدید شدن چند قسمت از نقش برجسته‌های بِتٌنی مسعود عربشاهی در بزرگراه حقانی و احتمال سرقت این آثار خبر تعجب‌آوری بود كه با اندكی تأمل موضوع را به نوعی طنز شبیه می‌كرد. چرا كه این سوال را به وجود می‌آورد كه: سارقان احتمالی با چه پیش فرض و بر چه اساس این آثار را به سرقت برده‌اند و عجیب‌تر این كه چند قسمت آن همچنان باقی مانده و احتمالاً دزدان جهت بردن بقیه‌ی آن اقدام خواهند كرد.

موضوع چندان مضحك به نظر می‌رسید كه در ابتدا فرض سرقت آثار منتفی می‌شد، چه این كه فرضیه دزدی آثار فرهنگی معاصر آن هم به صورت نقش برجسته بتنی با حجم و وزن بالا عاقلانه به نظر نمی‌رسید و این مسئله را پیش می‌كشید كه چه آینده‌نگری عمیقی سارقین فرهنگی در ذهن پرورانده‌اند كه آثار هنرمندان معاصر هم می‌تواند در سبد كالاهای سرقتی آنان جای گیرد!

متأسفانه اتفاقات ناگوار درباره‌ی آثار عربشاهی بیشتر از دیگران رخ داده است. چندین سال پیش در دوران دانشجویی بر حسب ضرورت كاری نقش برجسته‌هایی را كه در سطح تهران اجرا شده بود، پی‌گیری می كردم و از آن جا به هنرمندی برخوردم كه بیش از دیگران در این زمینه فعالیت داشت. مسعود عربشاهی مجموعه آثار مهمی با تكنیك نقش برجسته (Relief) در مكان‌های عمومی و ادارت دولتی ارایه كرد كه با مواد و متریال‌های مختلفی اعم از سفال، بتن و فلز شكل گرفت.

یادم می‌آید وقتی نمونه كارهایی كه از آن تصویر تهیه كرده بودم با تصاویر قدیمی آن مقایسه می‌كردم، متوجه تغییرات زیادی در آن شدم. به طور نمونه نقش برجسته فلزی بر روی دیوار ساختمان صنایع و معادن خیابان طالقانی است، ظاهراً این اثر به طور كامل پتینه شده بود و سطح زمینه كار هم كه از جنس سفال پخته شده اجرا شد دارای تنوع رنگی آجری بود اما چندین سال بعد با فرض كهنه شدن اثر، تمامی پتینه‌های سطح كار برداشته شد و زمینه كار هم رنگ خورد، به همین صورتی كه امروز مشاهده می‌شود.

از این تاسف برانگیزتر مربوط به زمانی می‌شد كه با عربشاهی تصمیم گرفتیم یكی از اولین و قدیمی‌ترین كارهای او كه نقش برجسته سفالی در ابعاد ۴۵۰ متر مربع در ساختمان هلال احمر (شیر و خورشید سابق) و وزارت اقتصاد فعلی در میدان ارگ را ببینیم. پس از نامه‌نگاری فراوان در كمال تعجب اجازه ورود دریافت نكردیم و در مقابل چشمان حیرت زده ما مسئول مربوطه بدون توجه این مسئله را مطرح كرد كه هر چه میخ بر روی دیوار سفالی كوبیده‌اند تا تابلویی بر آن بیاویزند، موفق نشدند، ناچار از میخ فولادی استفاده كرده‌اند!

كارشناسان فنی و عمرانی شهرداری اعلام كرده‌اند، به علت احتمال تخریب نقش برجسته‌های بتنی و جهت ایمنی خودروهای عبوری مسیر ترجیح داده‌اند نقش برجسته‌های مورد نظر را برچینند و ظاهراً راه حل دیگری وجود نداشته تا این مجموعه حفظ شود.

این مسئله یاد آور اتفاق عجیبی است كه همواره گریبانگیر فرهنگ و هنر شده است. چرا كه میدان آزادی همواره مزاحم منوریل‌های احتمالی بوده و یا فلان منطقه‌ی باستانی مانع سدسازی شده و محوطه‌ی چهارباغ و چهل ستون مترو را به تأخیر انداخته است.

خوشبختانه آثار فوق نزد اذهان مردم شناخته شده هستند، بنابراین با كمی مشكل می‌توان دست به تغییر آن زد. البته فقط كمی مشكل است! چرا كه این آثار عنوان میراث فرهنگی را با خود یدك می‌كشند.

این مسئله این است كه آیا درباره حفظ آثار فرهنگی معاصر نباید كاری كرد. آیا سازمانی نمی‌تواند حفظ «میراث فرهنگی معاصر» را بر عهده گیرد. در حالی كه همه دنیا آثار فرهنگی خود را جزو سرمایه‌های ملی محسوب می‌كنند كه علاوه بر درآمد زدایی می‌تواند مسیری جهت معرفی فرهنگ ملی شود. اما متأسفانه این مهم برای ما چندان جدی نیست.

در نهایت سؤال از مسئولین مربوطه این است كه آیا راه حل دیگری جهت حفظ و استحكام نقش برجسته‌های بتنی وجود نداشته كه این گونه غیر‌منصفانه به این آثار برخورد شده است؟ و آیا قبل از اقدام به این كار نظر یا مشورتی لحاظ شد؟ و آیا اهالی فرهنگ و هنر در جریان این كار قرار گرفته‌اند؟

اما متأسفانه چیزی كه شكی بر نمی‌انگیزد، این است كه امروز ما بخشی از این آثار را نداریم و نمی‌توانیم آن را به صورت كامل و آنچه باید باشد، ببینیم.

نویسنده : امید قجریان