چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

جامعه شناسی علم در ایران


جامعه شناسی علم در ایران

یكی از شاخص های رشد و توسعه علمی در هر كشور ـ خاصه كشورهای كه داعیه های گذشته ای درخشان تولید علمی و مفهوم كنونی ترقی وتوسعه اقتصادی , علمی و فرهنگی دارند و به عبارتی كمیت و كیفیت آثار علمی تولید شده در آن ها از یك سو و شیوه های آموزش و ارزیابی های فرانظری و علم شناسی علم از سوی دیگر در این میان كیفیت این نگاه ها درجه دوم و فراتحلیلی در هر كشور به علم و اندیشه , همبستگی نزدیكی به جریان تولید علمی , انباشت دانش مبادله آن و پشتوانه های علمی دارد كه باید مورد نقد و بررسی قرار گیرند

یكی از شاخص های رشد و توسعه علمی در هر كشور ـ خاصه كشورهای كه داعیه های گذشته ای درخشان تولید علمی و مفهوم كنونی ترقی وتوسعه اقتصادی ، علمی و فرهنگی دارند و به عبارتی كمیت و كیفیت آثار علمی تولید شده در آن ها از یك سو و شیوه های آموزش و ارزیابی های فرانظری و علم شناسی علم از سوی دیگر در این میان كیفیت این نگاه ها درجه دوم و فراتحلیلی در هر كشور به علم و اندیشه ، همبستگی نزدیكی به جریان تولید علمی ، انباشت دانش مبادله آن و پشتوانه های علمی دارد كه باید مورد نقد و بررسی قرار گیرند . كه وظیفه رسالت جامعه شناسان علم و دانش است . بسیاری از جامعه شناسان در حوزه علم فعالیت داشته اند كه از آن جمله جامعه شناسان كلاسیك می توان كنت ، ماركس ، پارسونز و جامعه شناسان معاصر پوپر و سی رایت میلز را می توان نام می برد .

كنت بنیانگذار جامعه شناسی و اومعتقد مبنای وضعیت شناخت غالب در هر دوره در پی بیان قانون پیشرفت بشر باشد . او می خواهد كشف كند كه چگونه بشر با پشت سر گداشتن ادوار و دگرگونیهای به دوره معاصر رسیده است و او دربررسی خود براساس تحولات ذهنی بشر قانون سه مرحله ای را از یكدیگر تفكیك می كرد كه مراحل توسعه اجتماعی مورد نظر كنت به سه دوره ربانی و متافیزیك و اثباتی تقسیم می شود و واحد آن به ترتیب خانواده ، دولت ، نوع بشر ، نوع سلطه حقوقی و سیاسی مردان روحانی و نظامی ، مردان كلیسا و حقوق دانان و دانشمندان و مدیران تایع و فعالیت اقتصادی غلبه ،سلطه، دفاع و صنعت می باشد .

با وجود اینكه در اندیشه كنت تكامل ذهنی و فكری نقش محوری در تعیین تكامل و پیشرفت بشر دارد ولی او به عوامل دیگری نیز به عنوان عوامل تعیین كننده تكامل بشر از جمله افزایش جمعیت و تقسیم كار توجه دارد . ماركس محور اصلی تبیین خود را مناسبات تولید می داند . هدف اصلی چارچوب نظری ماركس تهیه دستورالعمل بوده برای كشف روابط تو در تو از نظر تاریخی تحول پذیر و روابط میان اقتصاد ، و سایر ابعاد جامعه وجود دارد.

ـ پارسونز یكی از نظریه پردازان نوسازی اجتماعی كه صور بنیانی جامعه شناسی علم را مورد بررسی قرار داده است . پارسونز نظام هنجاری علم را به چهار گونه طبقه بندی می كند:اعتبار تجربی ، صراحت منطقی ،استحكام منطقی ، عمومیت و عمومیت اصل و هنگامی كه پارسونز از نقش حرفه ای دانشمندان بحث می كند وی این موضوع را در رابطه با خصلتهای اصلی و بنیادی چون جهانی بودن و بیطرفی عاطفی تجزیه و تحلیل می كند پار سنز همچنین از دو هنجار صحبت می كند كه دانشمند را مترادف با محقق نشان می دهد و یعنی سعی و كوشش علمی و پذیرش اعتبار یافته های علمی ارائه شد این دو مفوم به وضوح با مفهوم شك سازمان یافته و جهانی بودن مورد توجه مرتن تطابق دارد و به اعتقاد پارسونز در دانش علمی چهار هنجار اساسی برای اهلم علم حالت الزام آور دارد كار علم می باید از لحاظ تجربی معتبر باشد و وضوح و صراحت منطقی داشته باشد ،

ـ پوپر نیزبا عنایت به اهمیت جایگاه «عینت علمی » در ساخت علم نتیجه می گیرد كه هر كس كه من ادراك به نظریه علمی و فن آموز ها را فرا گرفته باشد می تواند آزمایش را تكرار كند و نتیجه آزمایش را داوری كند . پوپر شناخت خود را براساس تجربه گرا و خردگرایی بیان می كند و آن را مورد آزمون انتقادی قرار دهیم و این تجربه می تواند نشان دهد كه رویاها و انتظارهای ما ضرورتا نمایان گر نتایجی نیستند كه به وجود می آوریم و بهترین روش برای جست و جوی حقیقیت شاید این باشد كه بیش از همه گرامی ترین عقاید خود را مورد انتقاد قرار دهیم و با كسانی كه خواهان كشف حقیقت هستند مصداق دارد . بنابر استقرار گرایی علم با مشاهده آغاز می شود و نهادهایی بدین منظور تاسیس شده مانند آزمایشگاهها ، نشریات و مجامع علمی

ـ تاكید جامعه شناسان علم در دهه ۱۹۷۰ برای تغییر و جدا انگاشتن رشته خویش از جامعه شناسی معرفت می باشد این الگو ، منظور از علم بیشتر همان علم تجربی و پیامد های ناظر به خرد ابزاری آن خواهد بود و از لحاظ مقام و منزلت ، علوم دقیق ، كمی و انضمامی تجربی در برابر سایر حوزه علم و دانش بشری در صدر نشسته و واجد شرایط برای دریافت عنوان علم ، از میان جمیع معارف و دانش خواهند بود . جداكردن كامل جامعه شناسی علم و از معرفت ، اگر چه قدرت ارزیابانه ، تحلیلی و كاربردی آن را افزایش می دهد . اما شاید در دوره های ما بعد امپریا لیستی كنونی این تفكیك شاید منزلت قبلی را نداشته باشد . چرا كه با روشن شدن روابط تنگاتنگ دانش و قدرت ، تولید از این پس انواع مطالعات فلسفی ، اجتماعی ، دینی و … كه منضبط ، روشنمند و منشعب از انگیزه های اكتشافی بشری بوده و ناظر به اهداف ، توسعه ای ، كاربردی با بنیادی باشند ، علم قلمداد شده و در جامعه شناسی علم و دانش مورد بررسی قرار می گیرند . از این رو اصرار بسیار برای جدایی علم تجربی از سایر حوزه های علمی و صرفا آن را علم تلقی كردن ، به خصوص در عصری كه دچار « چرخش فرهنگی ـ زبانی » پست مدرن شده و در آن بر دانش در فضای تكثیر روش شناختی و آنارشی نظم در بی نظمی ( فایرابند ) مورد توافق بیشتر مجامع قرار گرفته ، چندان دقیق به نظر نمی رسد به ویژه آن كه دعوی دقت و قطعیت ، حتی مربوط به مشاهده هم در علوم تجربی مورد تردید قرار گرفته است .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.