چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

نمایش زن پوش ها


نمایش زن پوش ها

نقد نمایش پری

نمایش پری نوشته خیراله تقیانی پور به کارگردانی، کارگردانان خیراله تقیانی پور و جواد نوری چندی است که در تالار سنگلج روی صحنه رفته است نمایش داستان یک گروه سیاه بازی در زمان ناصر الدین شاه قاجار را باز می گوید. ایده نمایش بالقوه دراماتیک است. اینکه زن پوش یک گروه نمایشی مورد توجه مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه قرار می گیرد و ندیمه مخصوص او می گردد. و مهدعلیا می خواهد او را به عنوان یکی از زن های شاه به حرمسرا بفرستد و در نهایت او لو می رود و گروه سیاه بازی به دار آویخته می گردند و پری خودکشی می کند، خود تضاد دراماتیک قابل قبولی را دارد. حلقه ارتباط این گروه نمایشی با دربار کریم شیره ای دلقک مخصوص ناصرالدین شاه است. کریم شیره ای خود نیز به نوعی دلباخته پری شده پس از فهمیدن موضوع و اینکه پری مرد است و نه زن و او تنها زن پوش نمایش بوده است تدبیری می اندیشد تا بلکه باحکم شرع بتواند کاری کند که شاه و مادرش مهدعلیا از سر تقصیرات پری و گروه نمایشی بگذرند. آنها به ظاهر حکم را می پذیرند اما گروه نمایشی را به دار می آویزند و پری با خوردن سم خودکشی می کند.

همان طور که گفته شد؛ ایده نمایش و موضوع اولیه پتانسیل خوبی برای یک نمایش دراماتیک را دارد اما در روند کار با عدم پرداخت درست و توجه به حواشی عملا آن پتانسیل از دست می رود. زیاده گویی و تکرار و حرافی در متن به چشم می خورد. مواردی که چنانچه حذف گردد لطمه ای به متن و به تبع آن اجرا نخواهد زد که هیچ بلکه زمان و ریتم مطلوب تری هم به کار خواهد داد. یکی از نقاط عمده ای که اجرا بر آن استوار است و دیگر عناصر براساس آن چیده شده اند و متن هم از این امر مستثنا نیست؛ زن پوش ها هستند در واقع این تنها عنصر مهم و قابل توجه این نمایش است. اما به جز رضا پاپی در نقش مهدعلیا و رهام عسگری در نقش پری که انصافاً بازی های در خوری را ارائه دادند. حضور مکرر دیگر زن پوش ها چه در روی صحنه و چه در سایه بیش از حد تکرار می شود به همین دلیل وجود آنان کلیشه ای، لوده و لوس می نماید.

بخش دیگر اجرا که از خلاقیت نسبتاً خوبی برخوردار است، استفاده از سایه بازی است. تلفیق سایه بازی با شیوه نمایش سنتی بخوبی صورت پذیرفته است اما استفاده از آن در جاهایی بی مورد، اضافه و تکراری می نماید و آن کار برد دراماتیک خود را به لحاظ همین تکرار و نابجا استفاده کردن ها از دست می دهد. اما به طور کل استفاده از «سایه» خلاقانه است بخصوص در آن بخش که سایه مادر شاه علیا حضرت مخوف نشان داده می شود شروع نمایش اما به گونه ای تکراری و بیش از اندازه زمانی لازم است. شاید بتوان به عنوان یک به اصطلاح فاصله گذاری به مفهوم تفاوت بین بازیگران و نقش هایی که می خواهند بازی کنند و یا اصولا فرق شخصیت واقعی با شخصیت بازی این شروع را بتوان پذیرفت اما این باید در راستای کار و با منطق دراماتیک انجام پذیرد و ارائه حرکاتی بدون ربط، مانند برش ها، نرمش ها و... به واقع اضافه می نمایند.

اما از اینها که بگذریم به بازی ها، اجرا و هدایت کارگردانان می رسیم.

باید دید که یک نمایش سیاه بازی و یا طنز تنها با حضور عده ای بازیگر و یک فرد محوری که ظاهراً در صحنه آزاد گذارده شده می تواند نمایشی طنز و کمدی باشد؟ آیا با ادا و اطوار و لوده بازی و لودگی که گاه در جاهایی به سوی نوعی ابتذال نیز می رود می توان و یا اصولا جایز است که از تماشاکنان خنده گرفت آیا این خنده دار است که مثلا یکی از شخصیت ها به دستشویی برود و زمانی که باز می گردد پشت شلوارش را با انگشت بکشد و یا شلوارش را صاف کند و بعد انگشتش را بو کند و... باید گفت این مشمئزکننده است نه خنده دار! آیا این خنده دار است که مثلا رئیس گروه سیاه بازی که معتاد است آن قدر انگشتش را در بینی اش ببرد؟ حال از بازی تصنعی او در نقش معتاد چیزی نمی گوییم در زمان ناصرالدین شاه هنوز ماده ای به نام هروئین شناخته نشده بود. این نوع معتادبازی کردن دیگر کلیشه ای و نخ نما شده و تقلیدی از معنا و فیلم گوزن هاست که متأسفانه اکثر بازیگران پس از گذشت سالها هنوز از معتاد آن فیلم تقلید می کنند؛ و تأسفم به دلیل نبود خلاقیت است نه تقلید از فردی خاص.

این گونه معتاد، خاص کسانی است که اعتیاد به هروئین دارند در زمان ناصرالدین شاه تنها ماده مخدر تریاک بود و آ ن قدر فراوان بوده که معتادین به آن این گونه به اصطلاح معتاد جوبی نمی شدند. اصولا یکی از کارهای کارگردانی و بازیگری شناخت عوامل مربوط به شخصیت ها و نوع مسائل مبتلا به آنهاست پس باید فرق بین معتادهای آن زمان و این زمان و نوع رفتارشان و... را بدانند. هر چند که شاید بگویم داریم تئاتر کمدی یا سیاه بازی کار می کنیم و اینها تیپ هستند و غلو در کمدی جایز است و...اما باید گفت در تئاتر کمدی امروز بیشتر تیپ شخصیت داریم تا تیپ تنها، علاوه بر این بزرگ نمایی باید منطقی و دراماتیک باشد حتی تکرار هم که یکی از عناصر کمدی است نیز باید بجا و درست به کار گرفته شود والا لوس، لوث، لوده، کلیشه ای، تصنعی و در نهایت نچسب می شود. از این دست موارد در دیگر بازیها نیز دیده می شود.

در واقع می بایست جلوی بعضی از بداهه های حرکتی و بیانی که به ظاهر دیگر بداهه نیستند و در کار ثابت شده اند و جزء حرکات و میزانسن ها و... بازیگران گردیده اند؛ گرفته شده و یا بازنگری مجدد گردد. استفاده از بعضی الفاظ، حرکات، رفتار و کردار نابجا و نامأنوس اجرا را به سوی نوعی لوده بازی و ابتذال کشانده است. مثلا دست شاه را می بوسند او می گوید دستم را تفی کردی، مادر شاه می گوید تفی؟ آه چه رمانتیک. این ها بجز نوعی لوده بازی و ابتذال چیز دیگری ندارد. این جمله از زبان مادرشاه، اروتیک می نماید .به اندازه کافی درخصوص مادرشاه و ارتباطهایش به تماشاگر اطلاعات داده شده تکرار آن دیگر جز کلیشه و... کاربرد دیگری ندارد. این را به طور کلی می گویم. تئاتر دارای یک اخلاق و ادب دراماتیک است که باید از طرف گروه های تئاتری مورد توجه قرار گیرد بخصوص در کارهای طنز و کمدی. خنداندن به هر وسیله ای اصولا در تئاتر امروز دنیا جایز نبوده و نیست و مورد قبول و تأیید اساتید بزرگ تئاتر دنیا قرار نگرفته است. این امر بدیهی است. از اینها که بگذریم می توان گفت به طور کلی به جز دو سه مورد بازیها روان و هماهنگ بود.

یکی از حرکات و میزانسن ها خلاقه صحنه مشت و مال شاه است که کمدی موقعیت و کلام دراماتیکی را ایجاد کرد. ای کاش می شد در بخش های دیگر نمایش هم این گونه خلاقیت های دراماتیک صورت می پذیرفت چه به لحاظ کارگردانی و چه بازیگری و چه دیگر موارد.

طراحی لباس پریدخت عابدین نژاد نسبتا با خواست متن و زمان و فضای رویدادها هماهنگ بود. اما ای کاش توجه بیشتری می شد و مثلا کفش های پری از همان پاپوشهای زنانه آن زمان انتخاب می گردیدند نه فرضا کفش آدیداس و...

گروه موسیقی نیز هماهنگ عمل نمودند در اینجا لازم می دانم توضیحی کلی را در خصوص کلمه ابتذال بدهم که به جز معنی مصطلح آن است؛ باید گفت هر عنصر اضافه و احیانا اروتیک و غیردراماتیک، تکراری، غیرخلاقانه، و هر مورد عاری از ادبیات است. ادب و اخلاق دراماتیک، در حوزه عمل، کلام، رفتار، حس و... و هر عمل کلیشه ای، شعاری، لوس و لوث، و بازی ها و رفتاری که به سوی ادا و اطوار و نشان دادن خود که به دور از اصول و شأن بازیگری و ایضا طنز و کمدی و... است؛ می تواند مبتذل باشد و کلمه ابتذال بر آن اطلاق شود. در نهایت باید گفت که شاهد نمایشی گرم و صمیمی بودیم هر چند که به یک دراماتورژی همه جانبه نیازمند بود. به کارگردانان و گروه خسته نباشید گفته و از مدیریت و کارکنان تالار سنگلج که هماره با رویی گشاده پذیرای تماشاچیان هستند و محیطی فرهنگی و هنری را برای مدعوین ایجاد نموده اند کمال تشکر را دارم.

نویسنده: خیراله تقیانی پور

کارگردانان: خیراله تقیانی پور- جواد نوری

اجرا: تالار سنگلج