جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

نفت و امنیت ملی


قریب یك سده از فوران اولین چاه نفتی در ایران می گذرد و طی این مدت نفت به عنوان متغیری تعیین كننده در عرصه های مختلف سیاسی, اجتماعی و اقتصادی ایران حضور داشته است

در طی این دوره به خصوص در نیم قرن اخیر نفت به بازیگری مؤثر در حیات جمعی ایرانیان مبدل شده است. اكنون در سال‏های آغازین دهه بیست و یكم این ماده مؤلفه‏ای بسیار نافذ و اثربخش در امنیت ملی كشورها و از جمله ایران است و ابعاد گوناگون زندگانی مانند سیاست، اقتصاد، استراتژی نظامی و حتی فرهنگ را متأثر ساخته است. از این‏رو فهم ماهیت موضوع و مكانیسم كاركرد نفت در امنیت ملی ضرورتی اجتناب‏ناپذیر می‏باشد. به طور كلی باید گفت اقتصاد سیاسی كشورهای نفت‏خیز منطقه خاورمیانه مخصوصاً كشورهای حوزه خلیج فارس به طرز چشمگیری با متغیری به نام انرژی پیوند خورده است. به عبارت دیگر خلیج فارس بیش از هر عبارتی به انرژی ترجمه می‏شود و این متغیر نقش بی‏بدیلی در فرماسیون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی منطقه ایفا می‏نماید.سؤال این است كه آیا امنیت ملی - منطقه‏ای پایدار، در پرتو تمتع از این نعمت و ثروت بی‏زحمت قابل تأمین است؟ برای ترسیم این سیمای امنیتی تمام تلاش علمی بر این قرار می‏گیرد كه نفت نه صرفاً به عنوان متغیری اقتصادی بلكه به مثابه مؤلفه‏ای سیاسی مورد بررسی قرار می‏گیرد. از نگاه امنیتی دو حیطه آسیب‏پذیری‏های داخلی و تهدیدات خارجی و در شكلی جدی‏تر تركیب این دو عامل می‏تواند تأثیری تعیین‏كننده بر شرایط كلی كشور ما بگذارد كه در این مقال تلاش می‏شود ضمن توجه به بحث‏های نظری در مقوله امنیت ملی، نقش نفت و انرژی در مقررات كل كشور مورد بررسی قرار گیرد. به نظر می‏رسد نسبت دو مفهوم امنیت و نفت و نحوه عملكرد آن‏ها تعاملی پیچیده است كه طی دهه‏های اخیر تار و پود زندگی را در جامعه متأثر ساخته است.

امنیت و امنیت ملی

پرسش و كاوش در خصوص اصل بقا و موجودیت، نخستین دغدغه نوع انسان بوده و بهزیستی و شیوه برخورداری از طبیعت در مرتبه پس از آن قرار داشته است. این حساسیت همچنان استوار باقی مانده و به تعبیر »جرالد والد« اگر از نسل حاضر سؤال كنید كه می‏خواهید دنیا در پنجاه سال دیگر چگونه باشد و یا این كه مایلید پنج سال دیگر زندگی‏ات چگونه باشد؟ پاسخ‏ها اغلب این‏گونه شروع می‏شود اگر هنوز دنیایی باشد، به شرط آن كه هنوز زنده باشیم... ما با نسلی روبه‏رو هستیم كه به‏هیچ وجه مطمئن نیست آینده‏ای داشته باشد. این پرسش پایدار در زمان‏های مختلف پاسخ‏های گوناگونی یافته و به مدلول‏های متفاوتی ارجاع داده شده است. در پرتو تحول زمان چالش‏ها و فرصت‏ها متحول گردیده و در نتیجه زبان امنیتی شاهد دگردیسی چشمگیری بوده است به طوری كه اساساً از گفتمان‏های سنتی، مدرن و فرامدرن امنیت سخن گفته می‏شود. در گفتمان سنتی دولت مقتدرترین و مشهورترین معمار ساختمان امنیتی جامعه است و نظامیان مفسران زبردست و مسلط به ساخت آن، در چنین گردونه‏ای انسان‏ها و دولت‏ها گرگ همدیگر محسوب می‏شوند و هر واحدی باید برای مصونیت از تجاوز دیگران دیواره‏های ملی را مستحكم‏تر ساخته و منافذ رخنه دیگران را مسدود نماید. لیپمن معتقد است: »یك ملت زمانی امن است كه در صورت اجتناب از جنگ در معرض قربانی كردن ارزش‏های خود نباشد و در صورت ورود به جنگ بتواند با پیروزی در جنگ ارزش‏های خود را پاس دارد« در تلقی سنتی بر عبارت »امنیت از« تأكید می‏شود، در حالی كه در تلقی مدرن »امنیت برای« مهم است. در گفتمان مدرن امنیت عبارت است از نیل به سطحی از اطمینان خاطر برای تحصیل و صیانت منافع ملی و به تعبیر »رابرت ماندل« امنیت ملی شامل تعقیب روانی و مادی ایمنی است و اصولاً جزء مسؤولیت حكومت‏های ملی است. نگاه مدرن به امنیت نگاهی چندسویه است و طیفی از تهدیدات رإ؛ ۰۳۹;۰۳۹; می‏نگرد كه در زمینه‏های گوناگون فرصت ظهور و بروز پیدا می‏كند. مفهوم امنیت، ملموس و عینی نیست تا بتوان ضریب آن را با انباشت ابزارهای نظامی و استخدام ساز و كارهای اجرایی ارتقا بخشید بلكه امنیت یك نسبت و یك ربط است كه در مورد موضوعات مختلف وزن‏های متفاوتی پیدا می‏كند. در تلقی نوین به جای توجه به تهدیدات، آسیب‏پذیری‏ها مورد امعان نظر است و تهدید خارجی دارای اعتبار نازلی است. همچنین به جای مسائلی نظامی و مقدمات آن به شرایط و عوامل اقتصادی پرداخته می‏شود. از حدود دهه ۱۹۷۰ تعبیر جدیدی از امنیت ملی ارائه شده است كه بسیار متفاوت از گفتمان سنتی و در واقع صورت جدیدی از گفتمان مدرن امنیت ملی به شمار می‏آید. برخلاف واقع‏گرایان سنتی كه امنیت را مخصوص دولت‏ها و جامعه سیاسی را مقدم بر فرد می‏دانستند و همچنین برخلاف نوواقع‏گرایان كه با تقسیم امنیت به انواع مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و زیست محیطی نهایتاً در وادی رهیافت واقعگرایی می‏غلتیدند، پست مدرنیست‏ها بر آنند كه دیگر دولت‏ها موضوع اصلی امنیت نیستند و امنیت صرفاً در درون دولت‏ها قابل حصول نیست بلكه دولت‏ها به مثابه یك تئوری برای ایجاد امنیت تأسیس ولی در نهایت زاینده تهدید می‏شوند. به طور كلی در یك جمع‏بندی نهایی می‏توان گفت كه به نظر واقع‏گرایان دولت در تكوین انگیزه و انگیخته رفتار سیاسی نقش محوری دارد، در حالی كه در گفتمان مدرن، متن در كنار دولت اهمیت می‏یابد و در تعالیم پست‏مدرنیستی دولت بدون فرد قابل تصور نیست و محوریت اصلی با افراد یك واحد سیاسی است. اندیشه بقاء در تعالیم رئالیستی از طریق تجهیز به عناصر ملموس قدرت میسر است و دولت ملی باید هرچه بیشتر خود را به عناصر قدرت تجهیز كند و برای فتح و ظفر مجدد مهیا گردد در حالی كه از نظر گفتمان مدرن قدرت نقش بازدارنده دارد و ثبات سیاسی مهم‏تر از فتح سرزمین و تأسیس امپراتوری است. این در حالی است كه در مكتب پست‏مدرنیسم سرزمین و مرز معنا ندارد و امنیت یكی بدون دیگری قابل تصور نیست. ایران و مؤلفه‏های امنیت ملی

مطالعه ثبات سیاسی و امنیت ملی خاورمیانه طی نیم قرن اخیر تحت‏الشعاع كشمكش‏ها و جنگ‏هایی بوده است كه خاورمیانه را در بر گرفته و در نتیجه پژوهش جامع را ناممكن نموده است. شایسته تأمل است كه جنگ و خونریزی در طی ۴۵ سال پس از جنگ دوم جهانی (۱۹۴۵-۱۹۹۰) فقط در منطقه خاورمیانه دو تریلیون و سیصد میلیارد دلار هزینه داشته و این رقم عظیم از مسیر توسعه منحرف و صرف تخریب منطقه شده است. مطالعات صورت گرفته در بحث امنیت ملی ایران در سه رهیافت اصلی قابل بحث می‏باشد كه شامل رهیافت روانشناختی، رهیافت فرهنگ سیاسی و رهیافت اقتصاد سیاسی می‏شود. دو موضوع اول ارتباطی با بحث ما ندارد اما رهیافت اقتصاد سیاسی برای بررسی مسائل خاورمیانه و ایران كاربرد پیدا می‏كند. رهیافت مذكور طی دو دهه آخر قرن بیستم رونق بارزی در تحقیقات مسائل خاورمیانه داشته است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.